21
در پرتوِ حديث

براى آن است. نقش سؤال و ابهام در فرضيه سازى ، به هيچ روى كمتر از كوشش هاى بعدى پژوهشگر براى پاسخ به آن نيست. در واقع ، همان گونه كه فرضيه نقش راهنماى تحقيق را ايفا مى كند ، سؤال نيز ، مرحله بندى و نحوه چينش مراحل تحقيق را معين مى كند و فرآيند پژوهش را جهت مى دهد.
اگر پرسش ، نيكو ، درست و به جا طرح شود ، نيمى از راه پيموده شده است:
حسن المسألة نصف العلم؛۱خوبى پرسش ، نيمى از دانش است .
و اگر نابه جا طرح گردد ، حرمانِ رسيدن به پاسخ مناسب را بر دل مى نهد. اين مهم ، در روان شناسى ـ كه با انسان و پهنه نهفته او ارتباط دارد ـ ، مشكل تر مى نمايد و از اين رو ، طرح پرسش هاى صحيح و كاربردى ، حساس تر و ظريف تر مى گردد. اما نكته اينجاست كه اين پرسش ها ، طرح گشته اند و نياز بشر به امورى مانند جلوگيرى از دروغگويى و لجاجت فرزندان ، متوجه كردن خودپسندان به نقايص خود و از سرير غرور به پايين كشاندن متكبران ، همواره مطرح و مورد سؤال بوده است. پس آنچه كه بر عهده دانش بشرى و حديث است ، چيست ؟
به نظر مى رسد ، مبدأ بهره گيرى از حديث ، در پاسخ نخستين و فرضى ما به اين پرسش هاست ؛ پاسخى كه مى خواهد در قالب فرضيه نقد شود و از دو صافى تكرارپذيرى و ابطال پذيرى بگذرد ، تا به صورت يك نظريه درآيد و مبناى عمل قرار گيرد. ما مى توانيم به پرسش شيوه جلوگيرى از دروغ ، پاسخ هاى متعددى بدهيم ، ترساندن آنان از عذاب دوزخ ، بشارت آنان به بهشت جاويدان در صورت پرهيز از دروغ ، و يا ملموس كردن آثار زشت و فضيحت زاى دروغ در اجتماع و آوردن نمونه هايى از رسوايى دروغ گويان .
پاسخ ديگر ، مى تواند اين باشد كه مانند بيمارى هاى جسمى ، به سراغ كشف علّت برويم و با ريشه كن كردن آن ، به حلّ اساسى مسئله بپردازيم. ادعاى ما اين است كه احاديث ما در بسيارى از پاسخ هايى اين گونه ، سخنانى براى گفتن دارند كه قابل تجربه و

1.تحف العقول ، ص ۵۶ ، از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله .


در پرتوِ حديث
20

به سوى نظريه پردازى حركت كنيم.
كليد واژه ها : حديث و روان شناسى ، علم و دين ، موانع بهره گيرى از حديث ، گفتگوى گام به گام .
در شهريورماه سال 1381 ، مهمان نخستين كارگاه نظريه پردازى در روان شناسى اسلامى بودم. مسئله مهم و دغدغه اصلى كارگاه ، درك تعامل ميان متون دينى و علم روان شناسى بود كه از شاخه هاى حوزه بزرگ ترِ رابطه علم و دين به شمار مى آيد . بخشى از اين مسئله گسترده ، رابطه ميان حديث به عنوان بخشى از متون دينى و روان شناسى تربيتى و پرورشى به عنوان شاخه اى از اين دانش فراخناك است .
آنچه بر عهده اين مقاله است ، امكان سنجى و ارائه زمينه هاى استفاده از حديث در اين دانش و بررسى موانع موجود در اين ميان است؛ اگرچه در صورت مقبوليت ، مى تواند در مباحث كلى تر ، مانند ارتباط حديث و علوم انسانى ثمربخش باشد. در بخش پايانى ، شيوه پيشنهادى در تعامل ميان حديث و روان شناسى نيز ارائه مى شود.

بخش اول : زمينه ها

در بخش نخست ، برخى از زمينه هاى بهره گيرى از حديث در دانش روانشناسى ، روشن مى شود. اين زمينه ها ، در چهار فصل «فرضيه سازى» ، «تبيين كنندگى» ، «نشانه شناسى» و «درمان گرى» ، طرح مى شوند و البته به هيچ روى ادعاى محدود بودن به اين زمينه ها نمى شود ؛ چه بسا كه زمينه هاى گسترده تر و با پهنا و ژرفاى بيشترى نيز موجود باشند. توضيح هر يك از زمينه ها ، در فصل خود مى آيد .

الف : فرضيه سازى

در دانش نوين ، فرضيه ها كليد آغاز پژوهش به شمار مى آيند و نقش راهنما را در فرآيند تحقيق بر عهده دارند. هسته بنيادين هر دانش ، كشف روابط خارجى ميان رويدادها و هم بستگى متغيرها و توابع آنهاست. فرضيه ها ، در واقع ، حدس هاى عاقلانه و احتمال هاى عالمانه محققى است كه از پس سال ها مطالعه و انديشيدن ، به مشكل اساسى در ناحيه اى از يك دانش خاص پى برده و با شناخت موضوع اصلى ، در پى ارائه راه حل

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 304333
صفحه از 410
پرینت  ارسال به