به سوى نظريه پردازى حركت كنيم.
كليد واژه ها : حديث و روان شناسى ، علم و دين ، موانع بهره گيرى از حديث ، گفتگوى گام به گام .
در شهريورماه سال 1381 ، مهمان نخستين كارگاه نظريه پردازى در روان شناسى اسلامى بودم. مسئله مهم و دغدغه اصلى كارگاه ، درك تعامل ميان متون دينى و علم روان شناسى بود كه از شاخه هاى حوزه بزرگ ترِ رابطه علم و دين به شمار مى آيد . بخشى از اين مسئله گسترده ، رابطه ميان حديث به عنوان بخشى از متون دينى و روان شناسى تربيتى و پرورشى به عنوان شاخه اى از اين دانش فراخناك است .
آنچه بر عهده اين مقاله است ، امكان سنجى و ارائه زمينه هاى استفاده از حديث در اين دانش و بررسى موانع موجود در اين ميان است؛ اگرچه در صورت مقبوليت ، مى تواند در مباحث كلى تر ، مانند ارتباط حديث و علوم انسانى ثمربخش باشد. در بخش پايانى ، شيوه پيشنهادى در تعامل ميان حديث و روان شناسى نيز ارائه مى شود.
بخش اول : زمينه ها
در بخش نخست ، برخى از زمينه هاى بهره گيرى از حديث در دانش روانشناسى ، روشن مى شود. اين زمينه ها ، در چهار فصل «فرضيه سازى» ، «تبيين كنندگى» ، «نشانه شناسى» و «درمان گرى» ، طرح مى شوند و البته به هيچ روى ادعاى محدود بودن به اين زمينه ها نمى شود ؛ چه بسا كه زمينه هاى گسترده تر و با پهنا و ژرفاى بيشترى نيز موجود باشند. توضيح هر يك از زمينه ها ، در فصل خود مى آيد .
الف : فرضيه سازى
در دانش نوين ، فرضيه ها كليد آغاز پژوهش به شمار مى آيند و نقش راهنما را در فرآيند تحقيق بر عهده دارند. هسته بنيادين هر دانش ، كشف روابط خارجى ميان رويدادها و هم بستگى متغيرها و توابع آنهاست. فرضيه ها ، در واقع ، حدس هاى عاقلانه و احتمال هاى عالمانه محققى است كه از پس سال ها مطالعه و انديشيدن ، به مشكل اساسى در ناحيه اى از يك دانش خاص پى برده و با شناخت موضوع اصلى ، در پى ارائه راه حل