209
در پرتوِ حديث

نماز مى خواند. سپس هنگامى كه خداوند متعال فتح و پيروزى ها را پيش آورد ، حضرت فرمود: من از خود مؤمنان به آنان اولى هستم. هركس بميرد و بدهكار باشد ، ادايش با من است ، و اگر مالى باقى بگذارد ، براى وارثانش است.
در همين راستا ، مى توان نمونه هاى ديگرى آورد كه ما تنها به ذكر نشانى آنها اكتفا مى كنيم. 1
نكته اى كه مى توان آن را در اين بخش افزود ، يافتن مستندات اقوال بزرگانى همچون شيخ طوسى و محقق حلّى است. علّامه مجلسى ، گاه كه به مستند قول اين بزرگان در كتاب هاى شيعه دست نيافته است ، با فحص و تتبع فراوان ، روايتى از اهل سنّت را ارائه مى كند و احتمال مى دهد كه اعتماد گوينده بر آن بوده است. به عبارت ديگر ، آن قول را به گونه اى مستند ساخته و تأييد نموده است؛ زيرا علّامه مجلسى در ابواب مخصوصى همانند اذكار و ادعيه ، تسامح در سند و طريق را جايز مى داند. 2 از اين رو ، پس از نقل قول شيخ در مبسوط كه براى سماع اذان ، دعا و ذكر خاصى را ذكر مى كند ، مى گويد:
أقول: روى البخارى مثل الدعاء الأوّل عن النبيّ ، و أنّ من قاله حين يسمع النداء ، حلّت له شفاعتى ، و روى أبو داوود الدعاء الثانى عن اُمّ سَلَمة ، عن النبيّ صلى الله عليه و آله ، و لعلّه رحمه اللّه أخذهما من كتبهم؛ 3 چنين مى گويم كه بخارى مشابه دعاى اوّل را از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده است و آن ، اين كه هر كس آن را هنگام شنيدن اذان بگويد ، شفاعتم برايش روا مى باشد ، و ابو داوود دعاى دوّم را از ام سلمه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده است ، و شايد ايشان [ شيخ طوسى ] ، اين دو ذكر و دعا را از كتاب هاى آنان اخذ كرده است.
براى مورد مشابه در باره علّامه حلّى ، مى توان به بيان علّامه مجلسى در ذيل روايت هشتاد از جلد هشتاد ، صفحه 127 مراجعه كرد.

1.بنگريد : بحار الأنوار ، ج ۸۱ ، ص ۳۰۴ ، ح ۲۷؛ ج ۵۷ ، ص ۳۶ ، ح ۳؛ ج ۲۸ ، ص ۱۶۳ ، ح ۲۳؛ ج ۸۳ ، ص ۲ ، ح ۲ ؛ ج ۶۴ ، ص ۲۵۰ ، ح ۸۸ .

2.بنگريد : بحار الأنوار ، ج ۱ ، ص ۳۰ «فى الأدوية والأدعية لانحتاج إلى الأسانيد القوية»؛ ج ۱ ، ص ۳۱ «مع أنّ الامر فى سند الدعاء هيّن» .

3.بحار الأنوار ، ج ۸۱ ، ص ۱۸۰ ، ح ۱۲.


در پرتوِ حديث
208

شايد تصور شود كه اين تأييدات فقط در بخش فضايل و مناقب اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام مى باشد ، امّا با اندكى تتبع ، روشن مى گردد كه منحصر در اين نيست ، و به عنوان مثال در تأييد حكم فقهى عدم نقض وضو به خوردن طعام پخته شده با آتش مى گويد:
والمشهور بين المخالفين أيضاً ذلك ، قال فى شرح السنّة بعد أن روى عن ابن عبّاس أنّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله أكل كتف شاة ثمّ صلّى و لم يتوضّأ ، هذا متّفق على صحّته ، و أكل ما مسّته النار لا يوجب الوضوء؛ 1 و مشهور ميان اهل سنّت نيز چنين است ، [ بغوى ] در شرح السنّة پس از آن كه روايت ابن عباس را در باره اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله از سردست يك گوسفند خورد و نماز خواند ، بى آن كه وضو بگيرد ، مى گويد: بر صحّت اين مطلب اجماع است و خوردن آنچه كه با آتش پخته شده ، موجب وضو نيست.
علّامه مجلسى حتى گاه براى تأييد يك جمع روايى و نظر فقهى ، به روايات اهل سنّت اعتنا مى كند. ايشان در جمع ميان اخبارى كه مى گويند ، پيامبر صلى الله عليه و آله به مردگانى كه مالى براى اداى دين خود باقى نگذاشته و وامدار از دنيا رفته بودند ، نماز نمى خواند ، و آن دسته رواياتى كه نماز پيامبر صلى الله عليه و آله را بر چنين كسانى گزارش كرده اند ، به اين صورت جمع كرده است كه سيره پيامبر صلى الله عليه و آله پيش از حصول غنايم و پس از حصول آن تفاوت داشته است ، و پس از حصول غنايم ، پيامبر صلى الله عليه و آله ، خود ، قرض آنان را به عهده مى گرفته و از بيت المال ادا مى نموده است. از اين رو ، مى گويد:
ويؤيّده ما روىَ من طريق المخالفين أنّه كان يؤتى بالمتوفّى و عليه دين ، فيقول صلى الله عليه و آله : هل ترك لدينه قضاء؟ فإن قيل: ترك ، صلّى. فلمّا فتح اللّه تعالى الفتوح قال صلى الله عليه و آله : أنا أولى بالمؤمنين من أنفسهم ، من توفّي و ترك ديناً فعليّ ، و من ترك مالاً فلورثته؛ 2 و اين جمع روايى ، آنچه از طريق اهل سنّت روايت شده ، تأييد مى كند كه متوفّى را نزد حضرت مى آوردند ، در حالى كه بدهكار بود ، پس حضرت مى فرمود ، آيا مالى [ و يا شخصى ] براى اداى دين خود گذاشته است. اگر گفته مى شد: گذاشته است ،

1.همان ، ج ۷۷ ، ص ۲۲۳ ، ح ۱۹.

2.همان ، ج ۲۷ ، ص ۲۴۲ ، ح ۱.

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 303430
صفحه از 410
پرینت  ارسال به