شعرانى در حاشيه خود بر اين مطلب ، به صراحت سخن گفته و اين دو را با هم متفاوت شمرده و نقل معنا را گسترده تر از جايگزينى الفاظ مترادف مى داند. او چنين نگاشته است :
وضع احد المترادفين موضع الاخر ليس من نقل الحديث بالمعنى الذى اختلفوا فيه بل هو ممّا جوزه المانعون أيضاً ؛ قال العلامة فى النهاية: والمانعون جوزوا ابدال اللفظ بمرادفه ومساويه فى المعنى كما يبدل القعود بالجلوس والعلم بالمعرفة والاستطاعة بالقدرة والحظر بالتحريم ، وبالجملة ما لا يتطرق اليه تفاوت فى الاستنباط والفهم انتهى. فعلم منه أن الفروق الدقيقة الذى يدعيها بعض الناس بين الجلوس والقعود والعلم والمعرفة وامثالها ليست ممّا يخرج اللفظ عن الترادف ويمنعه المانعون بل يجوز مثل هذا التغيير على كل حال حتى عند من منع النقل بالمعنى۱؛جايگزين كردن يكى از دو واژه مترادف به جاى ديگرى ، نقل معناى حديث كه در آن اختلاف كرده اند ، نيست ، بلكه اين اندازه را مانعان نقل معنا نيز جايز شمرده اند. علّامه حلى در نهاية الاصول گفته است: مانعان ، تبديل واژه را به مترادف و مساوى در معنايش جايز دانسته اند ، مانند اين كه واژه هاى قعود را به جلوس ، علم را به معرفت و استطاعت را به قدرت و حظر را به تحريم تبديل كنيم و يا هر تغيير ديگرى كه تفاوتى در فهم و استنباط ايجاد نكند.
به سخن ديگر علّامه شعرانى رحمه الله نقل معنا را با مفهوم ساده و روشن جايگزينى واژه هاى مترادف يكسان نمى بيند ، بلكه آن را شامل تغييرات بيشتر و عميق ترى در متن حديث مى داند كه فراتر از جايگزينى واژه ها است و از همين رو آن را محلّ اختلاف عالمان مى داند. اين نظر شعرانى در پاسخ به پرسش دوّم نيز نمود يافته است.
در پاسخ به سؤال دوّم ، ملّا صالح مازندرانى دوباره به اجمال سخن گفته ، امّا علّامه شعرانى رحمه الله در اينجا نيز پاسخ روشنى ارائه داده است. ملّا صالح در بيان دلالت حديث پيش گفته بر جواز نقل معنا ، عبارت «إن كنت تريد معانيه فلا بأس» را دالّ بر اين مى داند كه مقصود اصلى لفظ ، بايد در نقل معنا حفظ شود و سپس مى گويد : لفظ ابزار احضار معناست و از اين رو اگر با هر ابزارى بتوانيم معنا را احضار كنيم ، مقصود حاصل شده است