دروغ گويى مى كشد يا عكس آن صادق است ؟ به عبارت ديگر ، آيا فقط ميان اين دو صفت ، هم بستگى محض وجود دارد يا مى توان از اين حديث چنين فهميد كه يكى عامل پيدايش ديگرى است ؟ و يا ممكن است بر يكديگر تأثير متقابل داشته باشند. ادعاى ما اين است كه احاديث تبيين كننده ، حداقل در حوزه روان شناسى تربيتى و پرورشى ، كم نيستند و مى توان از آنها در بسيارى از مسائل مشترك روان شناسى و اخلاق دينى ، با يارى گرفتن از حديث پژوهان و حديث شناسان سود جست .
نكته پايانى آن كه ، نگرش ما در اين گونه احاديث ، تنها محدود به درمان بيمارى هاى اخلاقى نيست ، بلكه با شناخت علت ، مى توان به تقويت صفات مثبت پرداخت و زمينه هاى رشد و پويش آنها را فراهم آورد ، و از اين نيز فراتر رفت و به پيشگيرى از صفات و حالات منفى پرداخت. ما در فصل چهارم از همين بخش ، به پيشگيرى اشاره خواهيم كرد.
ج : نشانه شناسى
در دانش روان شناسى ، به ويژه شاخه پرورشى و تربيتى آن ، همواره نيازمند شناخت يك فرد و يا يك صفت خاص در او از راه نشانه هاى آن هستيم. نشانه شناسى هر بيمارى ، براى درمانِ به هنگام و معالجه مؤثر ، از نخستين نيازهاست. نشانه هاى هرچيزى در خارج پس از وقوع آن شى ء پديدار مى شود و از اين رو ، كشف آنها به كشف عامل به وجود آورنده آنها مى انجامد .
روان شناس ، در بسيارى از موارد ، نياز دارد كه بداند بيمارى و يا ضعف روحى مشخص ، در فلان فرد خاص وجود دارد يا نه و اگر وجود دارد ، شدّت و ضعف و پيش رفتگى آن بيمارى تا چه حدّ است ؟
در اين جا ، احاديث امامان عليهم السلام ، به عنوان دانش تراويده از جان هايى سخت بينا به انسان و كاملاً بصير به صفات و روحيات او ، مى توانند گزاره هاى علمى به شمار آيند ، اگرچه در اين مرحله ، احراز اتقان و اعتبار احاديث لازم مى نمايد. همچنين بررسى درون خانواده اى احاديث ، به منظور شناخت جايگاه هر نشانه و اندازه نمودن آن نسبت به