مترجمان مى دانند كه ترجمه متون كهن بويژه متون مقدس و دينى جز به شيوه نقل معنا ميسّر نيست.
ب ـ محدوديت اعتبار متن
عادت برخى فقيهان ، متكلّمان و محدّثان سده هاى اخير بر آن است كه افزون بر ركن اصلى معناى حديث ، نكات ادبى ، بلاغى و مطالب ريز و دقيق و نهفته متن را نيز استخراج كرده و استدلال هاى طويل و پيچ در پيچ خود را بر آن بنا نهند. گاه در يك حرف مشدد و يا حرف جرّ ، ساعتها بحث مى كنند و يا تقديم و تأخيرى را نشانه چند مطلب اساسى مى خوانند و بر آن حكم ميرانند. علّامه شعرانى رحمه الله با توجّه به سيره راويان و رواج شيوه نقل معنا در ميان آنان و نيز عالمان پيشين ، اين كار را نادرست مى خواند. 1 و تنها اصل معناى جمله را قابل احتجاج مى شمرد و دقايق و نكات استنباطى از ويژگيهاى لفظى متن را قابل اعتماد نمى داند. او در حاشيه خويش بر شرح كافى چنين آورده است :
فيحتجّ من الروايات بما يمكن ضبطه و نقله و هو اصل المعنى المقصود له الجمله ، لا الدقائق الّتى يستنبط بفكر العلماء و من خصوصيات الالفاظ ؛ 2 به روايات ، آن اندازه احتجاج مى شود كه امكان ضبط و نقل آن باشد و اين مقدار همان مقصود اصلى از تشكيل جمله و متن حديث است ، نه نكات دقيق ريزى كه به انديشه عالمان مى رسد و از ويژگى هاى الفاظ استفاده مى شود .
شعرانى رحمه الله در ادامه اين حاشيه طولانى ، دليل خويش را چنين ارائه مى دهد:
إذ كما نعلم يقيناً أنّهم رووا الاحاديث بالمعنى ، نعلم أيضاً أنّ الناس لا يقدرون على