251
در پرتوِ حديث

آسيب هاى نقل معنا

آسيب هاى بسيارى را از پيامدهاى خطا در نقل معنا برشمرده اند؛ مانند: بروز اختلاف اخبار ، نيافتن متن اصلى حديث و در نتيجه ، انكار برخى از احاديث تغيير شكل يافته و نيز اختلال متن حديث.
به گمان ما ، مهمترين آسيبى كه در نتيجه كاربرد خطاگونه نقل معنا رخ داده ، اختلال معنايى در متن حديث است. برخى از ديگر مشكلات پديد آمده نيز از همين آسيب سرچشمه مى گيرند و از اين رو ، به توضيح اين آسيب مى پردازيم.
هرگاه راوى حديث و يا مؤلّف ، معنا را به درستى تشخيص ندهد و همان برداشت نادرست خود را در قالب الفاظى ديگر عرضه كند ، زمينه اين مشكل فراهم مى آيد. ممكن است ناقل بعدى نيز شيوه نقل معنا را به گونه هاى نادرست تكرار كند و معنايى دورتر از معناى درست به دست دهد. آن گاه ، معنايى پديد خواهد آمد كه به هيچ روى ، پذيرفتنى و قابل توجيه نيست. نمونه زير ، شاهد خوبى است تا اثر اين خطا را به روشنى نشان دهد و گوشه اى از كوششها و كاوشهاى علّامه شعرانى را در اين زمينه نشان دهد . اين حديث را شيخ صدوق به صورت مرسل و شيخ طوسى به صورت مسند و صحيح ، از امام صادق عليه السلام نقل كرده است :
قال الصادق عليه السلام : كانَ بَنو إسرائيلَ إذا أصابَ أحدَهم قَطرةُ بولٍ قَرَضُوا لُحومَهم بِالمَقاريضِ وقَدْ وَسَّعَ اللّهُ عزَّ وجَلَّ عليكُم بِأوسعَ ما بَينَ السماءِ والأرضِ وجَعَلَ لكُم الماءَ طَهُوراً ، فَانْظُروا كيفَ تَكونُونَ .۱هنگامى كه قطره هاى بول به يكى از بنى اسرائيل اصابت مى كرد ، گوشتشان را با قيچى ، مى چيدند ؛ در حالى كه خداوند عز و جل شما را با گسترده ترين شى ء ميان آسمان و زمين ، راحت كرده و آب را براى شما پاك كننده گردانيده است . پس بنگريد چگونه ايد ؟
مشكل اين حديث ، در معناى باور نكردنى آن است. چگونه مى توان امّتى مانند بنى

1.كتاب من لا يحضره الفقيه ، صدوق ، ج ۱ ، ص ۱۰ ، ح ۱۳ ؛ تهذيب الأحكام ، طوسى ، ج ۱ ، ص ۳۵۶ ، ح ۲۷ ، عن محمّد بن أحمد بن يحيى عن يعقوب بن يزيد عن ابن أبى عمير عن داوود بن فرقد عن أبى عبد اللّه عليه السلام .


در پرتوِ حديث
250

براى توضيح و بررسى بيشتر اين اثر احتمالى ، ابتدا شهرت روايى را به عنوان يكى از مرجحات منصوصه يادآور مى شويم. دانشيان اصول فقه در آنجا چنين گفته اند كه هر گاه يكى از دو سوى تعارض مشهور باشد و راويان فراوان ترى ان را نقل كرده باشند ، بر سوى ديگر تعارض كه نقلى نادر است مقدم مى شود. حال ممكن است كسى بگويد هر گاه با پذيرش نقل معنا به يكى بودن چندين گزارش حكم كرديم ، ديگر نمى توان شهرت را اثبات كرد و در نتيجه مرجحى در كار نيست و تعارض را بايد به گونه ديگرى حل كرد .
در پاسخ مى گوييم : آنچه مرجح دانسته شده شهرت روايى يعنى شهرت نقل و فراوانى گزارشگران حديث است و نه تعدد اصل سخن و واقعه . يعنى : فرموده امام باقر عليه السلام : «خذ بما اشتهر بين اصحابك»۱ فرمان به اخذ حديثى مى دهد كه به وسيله راويان متعددى گزارش شده باشد و نه اين كه بارها به وسيله يك معصوم و يا چند معصوم بازگو شده و يا به انجام رسيده باشد. اگر اين نكته را پذيرفتيم ، آنگاه وجود آن را در نقل معنايى كه به وسيله راويان متعدد انجام گرفته باشد ، به سادگى مى يابيم .
به سخن ديگر ، عبارت فوق الذكر در صدد مرجح قرار دادن تعدد صدور سخن و رفتار معصوم نيست و نمى خواهد ميان رفتار و سخن متكرر معصوم ، با سخن و رفتار تكرار نشده او تفاوت بنهد و در صورت تعارض ظاهرى و بدوى يكى را بر ديگرى ترجيح دهد ، بلكه امام عليه السلام در پى تاييد شيوه رايج مردم و عالمان است . عقلا گزارش هاى متعدد از يك ماجرا را به شرط همسويى و هماهنگى با هم ، بر يكى دو گزارش نادر و مخالف با آنها ترجيح مى دهند ، خواه گزارش هاى مشهور ، به شيوه نقل لفظى و كاملاً يكسان نقل شده باشند و خواه به طريق نقل معنا و با تفاوت هاى لفظى . اگر نيك بنگريم نقل معناى حديث در تعداد و تعدد راويان گزارشگر واقعه تغييرى نمى دهد و شهرت و تعدد نقل را از ميان نمى برد و اين همان مطلوب ما براى ترجيح يكى از دو سوى تعارض است ، هر چند همه آنها ممكن است به يك جا منتهى شده و در صدد نقل يك سخن و رفتار باشند.

1.بحار الأنوار ، ج ۲ ، ص ۲۴۵ ، ح ۵۷ .

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 304404
صفحه از 410
پرینت  ارسال به