به عبارت ديگر ، آنان هر آيه از قرآن را مبناى گردآورى روايات قرار داده و بدين سان رواياتى را سامان داده اند كه تنها محور مشترك آنها ، ارتباط آنها با آيه و ناظر بودن آنها به يك آيه معين است . اگر چه برخى روايات ناظر به آيه ، تنها بخشى از آيه را مدّ نظر قرار داده اند ، اما ارتباط آنها با آيه به گونه اى بوده است كه در يك نظر معمولى و عرفى ، مى توانيم آن را ناظر به آيه بدانيم ، بى آن كه لازم باشد در معنا و مفهوم و مراد جدّى حديث ، كندوكاوى به عمل آوريم .
در اين قالب ، مى توان عنوان گردآورنده هر چند حديث مشابه را ، همان آيه مورد نظر آن روايات قرار داد و حتى با شماره سوره و آيه ، آنها را از هم متمايز نمود . به ديگر سخن ، نه موضوع واحدى مبناى گردآمدن اين روايات بوده و نه چون مسندهاى حديثى ، راوى واحدى در ميان آنها ، وجود دارد تا مبناى وحدت اعتبارى گردد و تنها در مواردى كه آيه كوتاه و موضوع آيه يگانه است ، سبب شده كه روايات وحدت موضوعى بيابند و به اعتبار عدم تعدد موضوعات آيه ، حول يك محور و يك موضوع بچرخند ، ولى اين مقصود اصلى مؤلف و مفسر نبوده و تنها به صورت اتفاقى صورت مى پذيرد و در مورد آيه هاى بزرگ نيز زمينه تحقق ندارد .
اين شيوه در دوره شكوفايى مجدد حديث واوج گيرى اخباريان در قرون يازدهم و دوازدهم دوباره رويكرد جارى محدثان مفسّر شد و دو كتاب بزرگ نور الثقلين از شيخ عبد على بن جمعه عروسى حويزى (م 1112 ق) و البرهان ، نوشته سيد هاشم حسينى بحرانى (م 1107 ق) به همين سبك و سياق پديد آمدند و كنز الدقايق ـ كه حاصل عنايت به هر دو تفسير است ـ نيز به همين گونه شكل گرفت . ۱
كاستى هاى شيوه متداول
پرسش اساسى در اينجا اين است كه اين گردآورى ها تا چه حدّ نظر ائمه عليهم السلام و آراى پيشوايان ما را در باره آيه مورد نظر بيان مى كنند و تا چه اندازه قابل احتجاج هستند . به