275
در پرتوِ حديث

به عبارت ديگر ، آنان هر آيه از قرآن را مبناى گردآورى روايات قرار داده و بدين سان رواياتى را سامان داده اند كه تنها محور مشترك آنها ، ارتباط آنها با آيه و ناظر بودن آنها به يك آيه معين است . اگر چه برخى روايات ناظر به آيه ، تنها بخشى از آيه را مدّ نظر قرار داده اند ، اما ارتباط آنها با آيه به گونه اى بوده است كه در يك نظر معمولى و عرفى ، مى توانيم آن را ناظر به آيه بدانيم ، بى آن كه لازم باشد در معنا و مفهوم و مراد جدّى حديث ، كندوكاوى به عمل آوريم .
در اين قالب ، مى توان عنوان گردآورنده هر چند حديث مشابه را ، همان آيه مورد نظر آن روايات قرار داد و حتى با شماره سوره و آيه ، آنها را از هم متمايز نمود . به ديگر سخن ، نه موضوع واحدى مبناى گردآمدن اين روايات بوده و نه چون مسندهاى حديثى ، راوى واحدى در ميان آنها ، وجود دارد تا مبناى وحدت اعتبارى گردد و تنها در مواردى كه آيه كوتاه و موضوع آيه يگانه است ، سبب شده كه روايات وحدت موضوعى بيابند و به اعتبار عدم تعدد موضوعات آيه ، حول يك محور و يك موضوع بچرخند ، ولى اين مقصود اصلى مؤلف و مفسر نبوده و تنها به صورت اتفاقى صورت مى پذيرد و در مورد آيه هاى بزرگ نيز زمينه تحقق ندارد .
اين شيوه در دوره شكوفايى مجدد حديث واوج گيرى اخباريان در قرون يازدهم و دوازدهم دوباره رويكرد جارى محدثان مفسّر شد و دو كتاب بزرگ نور الثقلين از شيخ عبد على بن جمعه عروسى حويزى (م 1112 ق) و البرهان ، نوشته سيد هاشم حسينى بحرانى (م 1107 ق) به همين سبك و سياق پديد آمدند و كنز الدقايق ـ كه حاصل عنايت به هر دو تفسير است ـ نيز به همين گونه شكل گرفت . ۱

كاستى هاى شيوه متداول

پرسش اساسى در اينجا اين است كه اين گردآورى ها تا چه حدّ نظر ائمه عليهم السلام و آراى پيشوايان ما را در باره آيه مورد نظر بيان مى كنند و تا چه اندازه قابل احتجاج هستند . به

1.كنز الدقائق و بحر الغرائب ، محمّد بن محمّد رضا قمى مشهدى (از مشاهير قرن دوازدهم هجرى) .


در پرتوِ حديث
274

مقصود آيه مى پرداختند . اگر چه برخى از تبيين ها ، در حقيقت تأويل ۱ هستند ، اما اين مسئله در بحث ما تفاوتى ايجاد نمى كند ؛ زيرا به هر حال ، دستيابى به اين تأويل و تطبيق ها نيز براى ما اهميت دارد و بالاتر از آن ، در صورت صحّت نقل ، حجّيت هم مى يابد .
بعدها و در زمان تدوينِ كتاب هاى بزرگ حديثى ، اين روايات نيز تدوين شد ، اما تا قرن ها ، به هيچ روى ، موجب تأليف كتابى به نام تفسير روايى نگرديدند و تنها طبرى ، از اهل سنّت ، احاديثى را كه به پيامبر واصحاب و تابعيان مى رسيد ، در تفسير جامع البيان خود آورد . ۲
اين احاديث ، نزد شيعه در كنار ديگر ابواب عرضه مى شد وحتى احاديث يك باب و عنوان تفسيرى در ذيل موضوعى مثلاً اخلاقى و يا عقايدى مى آمد ۳ و يا حتى مجموعه آنان تحت يك عنوان غير تفسيرى قرار مى گرفت؛ بدين معنا كه مقصود اصلى مولّف كتاب ، اثبات موضوع ديگرى بوده و روايات تفسيرى را حول آن موضوع به دست آورده و سامان داده است . ۴ اما وضعيت كتاب هاى تفسير روايى اين چنين نيست و تفاوت كلى دارد .
يك مراجعه ساده به تفسيرهاى روايى شيعه ، مانند تفسير القمى ، تفسير فرات الكوفى و تفسير العياشى ـ كه همگى از قرن سوم به اين سو تدوين شده اند ـ و مقايسه آنها با كتب اصلى و غير اصلى حديث شيعه نشان مى دهد كه سبك نگارش و قالب عرضه روايات در آنها ، سبكى كاملاً متفاوت از نحوه تدوين كتب حديث است .

1.تأويل در روايات ، آن گونه كه نگارنده مى فهمد. بيشتر به معناى تطبيق بر فرد خارجى و تعيين مصداق معاصر براى آيه و گاه هم به معناى تفسير است .

2.تفسير عبد الرزاق صنعانى (كه به گونه اى مستقل چاپ شده) به احتمال فراوان ، جزيى از المصنّف مشهور وى بوده است .

3.ر . ك : الكافى ، ج ۱ ، ص ۲۴۲ ، باب «فى شأن انا أنزلناه فى ليلة القدر و تفسيرها» ، كه در دل ابواب مربوط به علم امام و در «كتاب الحجّة» الكافى آمده است و نيز جلد هشتم همان كه تفسيرها نه در يك باب كه پراكنده آمده است و همچنين مختصر بصائر الدرجات ، ص ۴۷ و ۶۴ .

4.ر . ك : الكافى ، ج ۱ ، ص ۴۱۲ ، باب «نكت و نتف فى التنزيل فى الولاية» .

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 318830
صفحه از 410
پرینت  ارسال به