بر اين اساس ، استاد ديگر احمد بن اسحاق ، يعنى عبداللّه بن ميمون كه او نيز از اصحاب امام صادق عليه السلام است ، بايد معمر بوده باشد و يا ميان او احمد بن اسحاق در تنها سند به دست آمده ، واسطه اى بوده كه حذف شده است. اين مسئله ، با اندكى تفاوت ، در باره زكريا بن محمّد نيز صادق است.
بقيه اساتيد احمد بن اسحاق ، مانند زكريا بن آدم و حسن بن عباس بن حريش و داوود بن قاسم جعفرى ، همگى از اصحاب امام رضا عليه السلام و يا حتى امام جواد عليه السلام به شمار مى روند و همان يك طبقه را فاصله دارند و از اين رو ، تأييدكننده نتيجه قبلى هستند ؛ زيرا وفات امام رضا عليه السلام سال 203 هجرى است و امام جواد عليه السلام نيز در سال 220 هجرى رحلت كرده و بر اين اساس ، راويان و اصحاب اين دو امام بزرگ ، در دهه هاى آغازين قرن سوم مى زيسته و شاگردان آنان مانند احمد بن اسحاق اشعرى ، تا دهه هاى ميانى قرن سوم و پس از آن زنده بوده اند .
مى توان قرينه هاى ديگرى نيز براى اثبات اين ادّعا ارائه داد كه در پى مى آيد.
قرينه نخست
رجال شناسان شيعه ، همگى اتفاق دارند كه احمد بن اسحاق از اصحاب امام جواد عليه السلام بوده است. تاريخ نيز مى گويد كه امام جواد عليه السلام پس از شهادت پدرش امام رضا عليه السلام در سال 203 و مرگ مأمون ، از خراسان به مدينه بازگشت. اما معتصم ، جانشين مأمون ، پس از آن كه به بغداد آمد ، امام را به آنجا احضار كرد و در همان جا هم به شهادت رساند .
مجموع دو نكته ، نشان مى دهد كه احمد بن اسحاق در دهه هاى آغازين قرن سوم ، سال هاى خردسالى را پشت سر نهاده و توانسته است از معهد و محلّ تولد خود ، قم ، مهاجرت كند و در طلب حديث و علم صحيح ، فرسنگ ها راه را بپيمايد و در عراق و در جوار درگاه امام جواد عليه السلام كه در سال هاى 203 تا 220 هجرى قمرى سكّان امامت شيعه را عهده دار بوده ، بزيد و از خرمن علم او توشه برگيرد ، و چون اين امر به طور معمول براى اشخاصى اتفاق مى افتد كه حداقل چند دهه از عمر خود را پشت سر نهاده ، مى توانيم به سادگى نتيجه بگيريم كه وى در دهه هاى آغازين قرن سوم در سنّ تحمّل و شنيدن