شمس الدين محمّد بن على بن حسن جبعى (جباعى) ، جدّ شيخ بهايى ، از عالمان منطقه جبل عامل در جنوب لبنان و در گذشته به سال 886 هـ . ق بوده است . بيشتر آنچه در اين كشكول آمده ، منقول از دست نوشته هاى شهيد اول است ، اما برخى از آنها ، از كسان ديگرى است و اين موجب ترديد در انتساب الدرّة الباهرة به شهيد اول مى شود ، هر چند با توجه به كارهاى حديثى شهيد اول و قرار داشتن او در حلقه بسيارى از طريق و اجازات حديثى ، بسى محتمل است كه اين گلچين زيبا و گزينش حكيمانه ، كار همو باشد . اما شاگرد علّامه مجلسى ، ميرزا عبداللّه افندى ، صاحب كتاب معروف رياض العلماء ، در گذشته به سال (1130 ه . ق) ، به اين احتمال و گمان استادش ، نرفته ، بلكه ترديد او را تقويت كرده و گفته است :
بالبال أنّ هذين الكتابين من مؤلّفات غيره؛ 1 به نظرم اين دو كتاب استدراك الدرّة الباهرة ، از تأليفات غير شهيد باشد .
آنچه اين ترديد را باقى مى نهد ، آن است ، عبارت نشان دهنده كتابت مجموعه از سوى شهيد و انتساب به او ، هم از نظر مضمون و هم از نظر جايگاه نوشته ، صراحت در تأليف كتاب از سوى شهيد اول ندارد. عبارت در پايان فصلى آمده است كه به وصيت آدم عليه السلام به پسرش ، شيث ، اشاره مى كند كه نه در الدرّة الباهرة آمده و نه با مضمون كتاب كه سراسر ، احاديث پيشوايان اسلام است ، تناسبى دارد و اساساً الدرّة الباهرة پيش از اين نوشته ، تمام شده و با اين عبارت پايان پذيرفته است :
هذا آخر الدرّة ، نفع اللّه به طالبى الحقّ؛ اين پايان الدرّة الباهرة است ، خدا حق جويان را بدان سود دهد .
افزون بر اين متن ، آنچه هم كه مستند انتساب كتاب به شهيد است ، چندان صريح در تأليف نيست. متن عبارت چنين است :
وكتب محمّد بن مكّى بالمدينة المشرّفة ، مدينة سيّدنا رسول اللّه صلى الله عليه و آله فى سنة خمسين وسبعمئة ، حامداً و مصلّياً؛ و محمّد بن مكى در مدينه مشرفه ، شهر سرورمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و در سال 750 هق