371
در پرتوِ حديث

ثور و الشافعى و الاصفهانى و غيرهم ، سمّاه تلميذه على بن محمّد بن قُتَيبة كتاب الديباج» ، يعنى از جمله كتب و مصنفات فضل بن شاذان ، كتابى است كه در آن گرد مسأله هاى پراكنده و مطالب گوناگونى را آورده است كه أبوثور و شافعى و اصفهانى و غير ايشان داشته اند ، اين كتاب را على بن محمّد بن قُتَيبة ـ كه شاگرد فضل بوده ـ به نام الديباج ناميده است.
محدث ارموى در ادامه سخن ، احتمال خويش را تقويت كرده و افزوده است:
دو امر احتمال مذكور را تقويت نموده و به قبول نزديك تر مى كند : يك وصفى كه براى كتاب مذكور ياد شده ، با اين كه «آن كتاب جامع مسائل متفرقه و حاوى مطالب متعدده است كه أبو ثور و شافعى و اصفهانى و غير ايشان داشته اند» و كاملا با كتاب ايضاح منطبق است. توافقى كه در تعداد حروف بين دو كلمه «الايضاح» و «الديباج» موجود است ، و همچنين نوعى تشابه كه تا حدى ميان آن دو كلمه در خط و كتابت به نظر مى رسد ، احتمال تصحيف و تحريف را بين آن دو در كتابت به ذهن نزديك تر مى كند. پس استبعادى ندارد ، بلكه قويا محتمل است كه كلمه «الديباج» مذكور در نسخ رجال طوسى ، مصحّف و محرف كلمه «الايضاح» باشد كه على بن محمّد بن قُتَيبة ، آن را براى كتاب استاد خود ، نام اختيار نموده و مجموعه مسائل نامبرده را كه استادش جمع آورى كرده و به تحقيق و رد و قبول آنها پرداخته است ، به نام «الايضاح» ناميده است ، و با توجه به اين كه اختيار نام «الايضاح» براى كتاب موصوف بوصف مذكور در عبارت شيخ الطايفه ، مناسب تر از نام «الديباج» مى باشد كه معرب «ديبا» و يا «ديباى» فارسى است؛ زيرا آن مناسبت و سازشى را كه كلمه «الايضاح» براى تسميه كتابى كه حقايق را روشن مى كند ، دارد ، كلمه «الديباج» به طور حتم آن را ندارد ، پس احتمال مذكور ، با تدّبر در امور مذكوره ، خالى از قوّت نيست ، بلكه قابل قبول و داراى اهميت است ، ليكن تاكنون ذكر اين احتمال را در جايى نديده ام و از كسى هم نشنيده ام ، حتى در فهارس كتب نيز كتاب نامبرده در عبارت شيخ را ، در حرف دال معرفى كرده اند. عالم جليل ، شيخ آقا بزرگ طهرانى رحمه الله ، در الذريعة گفته است : ۱ «الديباج ، مجموع مسائل متفرّقة من الشافعى و أبى ثور و الإصفهانى ، للفضل بن شاذان ابن الخليل النيشابورى ، جمعها تلميذه على بن محمّد بن قُتَيبة ، و

1.الذريعة ، ج ۸ ، ص ۲۸۸ .


در پرتوِ حديث
370

مى آيد ۱ . كشّى ضعف و غالى بودن راويان روايت هاى نكوهش فضل را گوشزد مى كند ، يعنى همانان كه ائمه عليهم السلام طردشان كردند و فضل بن شاذان نيز بر آنان ردّيه نگاشت. آشكار است كه از چنين كسانى ، انتظار مدح و ستايش نيست.
آيت اللّه خويى در مجموعه سترگ خويش ، معجم رجال الحديث ، به تفصيل به اين موضوع پرداخته و از اين رو ، نيازى به تفصيل بيشتر نيست. ۲

انتساب كتاب ايضاح

با توجه به شهرت و اعتبار ابن شاذان نيز اقبال عالمان و محدثان به او ، انتظار آن كه كتاب ايضاح مشهور و زبانزد همگان باشد ، انتظار نابجايى نيست ، اما با در نهايت شگفتى ، هيچ يك از دو كتاب شناس بزرگ شيعه ، يعنى نجاشى و شيخ طوسى ، از اين كتاب نام نبرده اند ۳ و با وجود آن كه مجموع كتاب هاى نام برده شده فضل بن شاذان از سوى اين دو بزرگوار ، به بيش از پنجاه كتاب مى رسد ، اما حتى اشاره اى هم به كتاب ايضاح نشده است. آيا ايضاح از آن ابن شاذان نيست ، و يا كتابى در حجم و اندازه كتاب هاى ديگر او نبوده كه در گزارش نجاشى در طوسى رحمه الله نيامده و آن را درخور نام بردن نديده اند ، و يا اين كه نام ايضاح بعدها بر كتاب نهاده شده است؟
محدّث ارموى ، مصحّح بزرگ معاصر ، در مقدّمه عالمانه خويش بر ايضاح ابن شاذان ، دو احتمال ديگر را مطرح ساخته كه با توجه به قرينه ها ، احتمال نخست به نظر صحيح مى نمايد ، در اينجا آن را گزارش مى كنيم:
از عبارتى كه شيخ طوسى رحمه الله در فهرست ضمن ذكر كتب فضل بن شاذان ذكر كرده است ، بر مى آيد كه اين تسميه و نام گذارى ، از طرف على بن محمّد بن قُتَيبة ، شاگرد فضل بن شاذان بوده است و آن عبارت اين است ۴ : «كتاب جمع فيه مسائل متفرقه لأبى

1.رجال كشى ، رقم ۹۸۰ .

2.معجم رجال الحديث ، ج ۱۳ ، ص ۲۸۹ ، رقم ۹۳۵۵ .

3.حتى علّامه مجلسى رحمه الله ، با امكان دسترسى به كتاب هايى بسيار و با توجه به دستياران كتاب شناسى مانند ملا عبداللّه افندى ، صاحب رياض العلماء و نيز شيخ حرّ عاملى ، مؤلّف وسايل الشيعه ، هيچ يك ، گزارشى از اين كتاب به دست نداده اند .

4.فهرست طوسى ، ص ۱۹۸.

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 304335
صفحه از 410
پرینت  ارسال به