مى آيد ۱ . كشّى ضعف و غالى بودن راويان روايت هاى نكوهش فضل را گوشزد مى كند ، يعنى همانان كه ائمه عليهم السلام طردشان كردند و فضل بن شاذان نيز بر آنان ردّيه نگاشت. آشكار است كه از چنين كسانى ، انتظار مدح و ستايش نيست.
آيت اللّه خويى در مجموعه سترگ خويش ، معجم رجال الحديث ، به تفصيل به اين موضوع پرداخته و از اين رو ، نيازى به تفصيل بيشتر نيست. ۲
انتساب كتاب ايضاح
با توجه به شهرت و اعتبار ابن شاذان نيز اقبال عالمان و محدثان به او ، انتظار آن كه كتاب ايضاح مشهور و زبانزد همگان باشد ، انتظار نابجايى نيست ، اما با در نهايت شگفتى ، هيچ يك از دو كتاب شناس بزرگ شيعه ، يعنى نجاشى و شيخ طوسى ، از اين كتاب نام نبرده اند ۳ و با وجود آن كه مجموع كتاب هاى نام برده شده فضل بن شاذان از سوى اين دو بزرگوار ، به بيش از پنجاه كتاب مى رسد ، اما حتى اشاره اى هم به كتاب ايضاح نشده است. آيا ايضاح از آن ابن شاذان نيست ، و يا كتابى در حجم و اندازه كتاب هاى ديگر او نبوده كه در گزارش نجاشى در طوسى رحمه الله نيامده و آن را درخور نام بردن نديده اند ، و يا اين كه نام ايضاح بعدها بر كتاب نهاده شده است؟
محدّث ارموى ، مصحّح بزرگ معاصر ، در مقدّمه عالمانه خويش بر ايضاح ابن شاذان ، دو احتمال ديگر را مطرح ساخته كه با توجه به قرينه ها ، احتمال نخست به نظر صحيح مى نمايد ، در اينجا آن را گزارش مى كنيم:
از عبارتى كه شيخ طوسى رحمه الله در فهرست ضمن ذكر كتب فضل بن شاذان ذكر كرده است ، بر مى آيد كه اين تسميه و نام گذارى ، از طرف على بن محمّد بن قُتَيبة ، شاگرد فضل بن شاذان بوده است و آن عبارت اين است ۴ : «كتاب جمع فيه مسائل متفرقه لأبى