از محكم و متشابه و مجاز و حقيقت مى كشد كه با مسائل امروزين كلام جديد ، يعنى زبان دين و فهم متون مقدس ، ارتباطى وثيق دارد. يكى از استدلال هاى جالب توجه علوى ، تمسّك به آيه « وَ مَن كَانَ فِى هَـذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِى الْأَخِرَةِ أَعْمَى وَ أَضَلُّ سَبِيلاً »۱ است كه با اشاره به همنشين عالم سنّى در مجلس مى گويد : اگر به ظاهر آيه بسنده كنيم و به مقصود اصلى آن نپردازيم ، بايد اين شيخ نابيناى در كنار تو نشسته ، به دوزخ رود و شيخ اهل سنّت از سر ناچارى مى پذيرد كه منظور از اعمى ، گمراه است و در اينجا نيز ، گفته علوى را مى پذيرد . ۲ مسئله جبر و اختيار و نيز برخى احاديث مجهول و بسته شده به پيامبر و انتساب شكّ به ايشان در نبوت خويش و برخى كردارهاى ناپسند نسبت داده شده از سوى راويان اهل سنت به پيامبر عظيم الشان اسلام ، پايان بخش مباحث مربوط به روز اول مناظره در كتاب است. در پايان اين مبحث ، سيد جمال الدين نيز به كمك علوى مى آيد و مناظره ميان خود و يك مسيحى را در ارتباط با نسبت هاى سوء راويان اهل سنّت به پيامبر صلى الله عليه و آله نقل مى كند و به گونه اى ديگر ، عالم اهل سنّت را شرمسار مى نمايد. ۳
مباحث روز دوم
گفته شد كه تقسيم مباحث به سه قسمت ، پشتوانه اى تاريخى ندارد و فقط به دليل سه روز طول كشيدن مناظره ، به سه بخش تقسيم شده است. در كتاب فعلى ، مباحث روز دوم با اين مسئله آغاز مى شود كه عالم عباسى اهل سنت ، انكار شيعه نسبت به خلفاى سه گانه را نامقبول مى خواند و عالم شيعى پاسخ مى دهد و بحث در اين موضوع به درازا مى كشد ۴ . ملكشاه از موضع گيرى لجوجانه عالم عباسى خشمگين مى شود و او را ابله و معاند مى خواند و از اين رو ، سكوتى سنگين مجلس را فرا مى گيرد ؛ شاه خشمگين ، وزير ساكت ، عباسى سر به زير و علوى ناظر به نتيجه كار. ۵