49
در پرتوِ حديث

محدثان تاريخ نگار دادند. جالب توجه است كه اين قاعده ، خود در ضمن عرضه حديث مشهور «حدّث عن بنى اسراييل ولا حرج» به دست آمده است. عرضه كننده حديث ، عبد الاعلى بن أعين است. او به امام صادق عليه السلام عرض مى كند:
جُعلت فداك ، حديث يرويه الناس أنّ رسول اللّه قال : حدّث عن بنى إسرائيل ولا حرج ، قال : نعم ، قلت : فنحدّث عن بنى إسرائيل بما سمعنا ولا حرج علينا؟ قال : أما سمعت ما قال : كفى بالمرء كذبا أن يحدّث بكلّ ما سمع؟ فقلت : و كيف هذا؟ قال : ما كان فى الكتاب أنّه كان فى بنى إسرائيل فحدّث أنّه كان فى هذه الاُمّة و لا حرج ؛فدايت شوم ، حديثى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله است كه مردم آن را نقل مى كنند:
«از بنى اسراييل حديث بگوييد ، و اشكالى نيست» امام صادق عليه السلام فرمود: آرى.
گفتم: پس هر چه مربوط به بنى اسرائيل شنيديم ، نقل كنيم و اشكالى ندارد؟ امام گفت: مگر نشنيده اى كه در دروغگويى مرد ، همين بس كه هر چه شنيد ،نقل كند؟! گفتم: پس چگونه مى شود؟
فرمود: آنچه در قرآن مربوط به بنى اسرائيل است ، بگو كه در اين امت هم واقع مى شود و مشكلى نيست.

علّامه مجلسى در بيان و شرح كلام امام ، به حديث ديگرى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله اشاره مى كند كه هر چه در بنى اسراييل واقع شده ، در اين امت هم خواهد شد. و نيز مى گويد: حديث بر اين مطلب دلالت دارد كه گفته ها را بدون اعتماد از درستى اشان نمى توان نقل كرد.
نمونه هاى ديگرى از اين ترغيب را در بخش «عرضه حديث در زمان امام صادق عليه السلام » ارائه خواهيم كرد .
اكنون براى اثبات اين نكته كه عرضه حديث يك جريان هميشگى و همزاد با نقل حديث بوده است ، نمونه هايى را از كتاب هاى كهن حديث گزارش مى كنيم. نمونه هايى كه هر يك ، نقطه هايى كوچك اند و اتصال آنها ، تصويرى نيمه روشن از اين جريان بزرگ را به ما نشان مى دهد. جريانى كه بر اساس نيازها ، ضرورت ها و محدوديت ها ، شدّت و ضعف پيدا كرده است و انگيزه هاى مختلف ، به آن سمت و سويى متعدّد بخشيده است.


در پرتوِ حديث
48

مى گشتند. اين ويژگى و نقش ، در معارضه با انديشه هاى خودى ، به صورتى ديگر جلوه مى كند. امامان با برخوردها و گفته هاى خود ،به شيعيان آموختند كه در برخورد نقادانه با حديث ، آنچه به ديده عقل مسلما باطل است ، دور ريزند و آنچه احتمال صدق و كذب دارد نپذيرند تا به پيشگاه ايشان عرضه شود. از اين رو ، شاهد اعتراض امام به حجّاج بن صباح خيبرى هستيم كه از نپذيرفتن احاديثش از سوى شيعيان ، به امام باقر عليه السلام شكايت برده و حضرت مى فرمايد :
أتريد أن تكون إماما يُقتدى بك؟ مَن ردّ القول إلينا فقد سلم؛آيا مى خواهى امام باشى تا به تو اقتدا كنند؟ هر كس گفته را به ما بازگرداند ، سلامت مى ماند.۱
از بارزترين نمونه هايى كه مى توان بر ترغيب به عرضه ارائه داد ، ديدگاه هاى آن روزگار نسبت به پيامبران پيشين است. امامان از اين ديدگاه ها كه گاه از داستان هاى اسرائيلى سرچشمه گرفته و گاه به دست مفسّران ساخته شده بود ، جويا مى گشتند و پس از عرضه آن ، به ردّ و ابطال انديشه هاى باطل و گاه كفرآميز آنها مى پرداختند.
علاّمه مجلسى نمونه هايى از آن را در «كتاب النبوّة» بحار الأنوار آورده است. ۲ از همين زمره است داستان مشهور داوود عليه السلام و اوريا كه امام رضا عليه السلام آن را از على بن محمّد الجهم مى پرسد و پس از نقل آن ، كلمه استرجاع بر زبان مى آورد و نسبت هاى ناروا به حضرت داوود را ردّ مى كند. ۳
واقعه مشهور ديگر ، داستان حضرت يوسف است كه در چند جا تفسيرهاى نادرستى از آيات قرآن انجام گرفته و امامان عليه السلام آن را ردّ كرده اند ؛ گاه راويان ، اين ردّ و انكارها را بر امامان بعدى نيز عرضه كرده اند. ۴
به دليل فراوانى اين اخبار كه اسرائيليات نام دارد ، امامان قاعده اى كلى به دست

1.مختصر بصائر الدرجات ، ص ۹۲.

2.بحار الأنوار ، ج ۱۲ ، ص ۳۰۱ ، ح ۹۷ ؛ ج ۱۴ ، ص ۲۶ ، ح ۵ و ۶.

3.همان ، ج ۱۴ ، ص ۲۳ ، ح ۲.

4.الكافى ، ج ۲ ، ص ۳۴۱ ، ح ۱۷.

  • نام منبع :
    در پرتوِ حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 318534
صفحه از 410
پرینت  ارسال به