شرح احادیث اخلاقی امام علی (ع)

يك درس بزرگ اجتماعى

حضرت على عليه السلام مى‌فرمايند:

«أَقيلُوا ذَوِي الْمُرُوءاتِ عَثَراتِهِمْ، فَما يَعْثَرُ مِنْهُمْ عاثِرٌ الّا وَيَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ‌

نهج‌البلاغه، حكمت ۲۰

؛ از لغزش مرد نيك و باشخصيت، چشم‌پوشى كنيد چرا كه هيچ يك از آنها لغزش نمى‌كند مگر اينكه دست خدا به دست اوست و او را بلند مى‌نمايد».[۱]

شرح

«اقيلوا» از ريشه اقاله است، يعنى صرف نظر كردن، برگرداندن و درگذشتن.

«مرؤته» از ريشه مرء است، يعنى شخصيت.

مى‌توان از اين حديث يك درس بزرگ اجتماعى گرفت و آن اين است كه:

اگر درباره افراد مى‌خواهيد قضاوت كنيد، يك‌بعدى قضاوت نكنيد، بلكه به هر يك از صفات او نمره بدهيد و سعى كنيد نقاط منفى را در زندگى او نبينيد.

به عبارت ديگر در زندگى منفى‌نگر نباشيد، بلكه مثبت‌انديش باشيد؛ هميشه خوبى‌هاى ديگران را بيان كنيم نه بدى‌هاى آنها را، چرا كه اگر خوبى‌هاى مردم را بيان كنيم، خوبى‌هاى ما را بيان مى‌كنند و اگر دنبال بدى‌هاى افراد و نقاط ضعف در زندگى آنها باشيم مطمئن باشيم كه بدى‌هاى ما را بيان مى‌كنند. همان گونه كه‌

با مردم عمل كنيم با ما عمل مى‌شود چرا كه دنيا دار مجازات است و هر عملى، عكس العملى دارد، مثلًا اگر در دامنه كوهى قرار بگيريد و با صداى بلند بگوييد سلام، صداى شما منعكس مى‌شود و به طرف شما باز مى‌گردد. اعمال انسان در زندگى همين گونه است كه عكس‌العملش را نشان مى‌دهد.

اگر در زندگى شيطان دقت كنيم خواهيم ديد كه عامل سقوط او، نگاه به نقطه منفى آدم بود، چرا كه وقتى خداوند آدم را آفريد دستور سجده را داد و شيطان سجده نكرد، وقتى خداوند علت عدم سجده را پرسيد، شيطان در جواب گفت:

خدايا من را از آتش آفريدى و آدم را از خاك و آتش از خاك برتر است، يعنى شيطان نقطه ضعف آدم را نگاه كرد كه آفرينش او از خاك باشد، اما نقطه قوت آدم را نگاه نكرد كه خداوند بعد از آفرينش آدم فرمود: من روحم را در او دميدم.

و سجده هم به خاطر فضيلت اين روح بود كه در آدم دميده شده بود.

شيطان با منفى‌نگرى خود عبادت شش هزار ساله‌اش را بى‌ارزش كرد. در زندگى نبايد شيطانى فكر كنيم، بلكه بايد نقاط قوت را قبل از نقاط ضعف ببينيم.

نبايد دوست را به خاطر يك لغزش از خود برانيم. معمولًا ما انسان‌ها اين گونه هستيم كه اگر كسى ۹۹ بار به ما خوبى كند اما يك بار بدى، ما خوبى‌هاى او را فراموش كرده و همان يك بدى را به رخش مى‌كشيم.

در حديثى آمده كه حضرت عيسى عليه السلام با حواريون از جايى رد مى‌شدند، در راه سگ مرده را ديدند و هر كدام از صحابه براى اين سگ عيبى را بيان كردند، يكى گفت: چشم‌هايش چقدر كثيف است و يكى درباره گوش و ديگرى درباره بينى آن سگ بدگويى كرد، وقتى نوبت به حضرت عيسى عليه السلام رسيد گفت: عجب دندانهاى سفيدى دارد. اصحاب گفتند: اين سگ با اين همه عيب‌هايى كه دارد شما سراغ دندانش رفتيد؟ حضرت فرمود: حتّى اگر درباره حيوان هم قضاوت مى‌كنيد انصاف را رعايت كنيد و خوبى‌هاى او را هم در نظر بگيريد.

يك معلم هم وقتى مى‌خواهد به دانش‌آموزانش معدّل بدهد، هم درس‌هاى ضعيفش را نگاه مى‌كند و هم درس‌هاى قوى او را، نه اينكه فقط نقاط منفى او را نگاه كند.

يك مسلمان بايد در زندگى مانند زنبور عسل باشد و روى خوبى‌هاى افراد بنشيند و بيان كند، همان گونه كه زنبور عسل هميشه روى گل مى‌نشيند، نه اينكه مانند مگس باشد كه روى زخم كثيف مى‌نشيند.


[۱]( ۱). نهج‌البلاغه، حكمت ۲۰