107
چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر

۱۸۸.جويندگان دانش سه گونه اند. آنان را به ويژگى ها و صفاتشان بشناس : دسته اى آن را براى كشمكش و ستيزه جويى و دسته اى براى برترى جويى و دام گسترى و گروهى نيز براى فهم و عمل مى جويند.
اما صاحب جدال و ستيزه جويى ، آزار دهنده و ستيزه گر است و در حلقه هاى علمى سخن گويد و جامه فروتنى به تن كند ، ولى از پروا تهى باشد ، خدا هم او را كور مى گرداند واثرش را از ميان آثار دانشمندان مى زدايد.
اما آنكه براى برترى و دام گسترى آمده است ، پنهان كار و چاپلوس است. به مانند خود متمايل و با امثال خود درگير است. خورنده حلواى آنان(=قدرتمندان) وپايمال كننده دين خويش است. از اين روست كه خداوند بينى اش را خرد كند و خرخره اش را ببُرد.
اما آن كه فهيم و عامل است ، انديشناك و غمين و بيمناك و گريان و هميشه به راز و نياز و پر دعاست. آگاه به زمان است و در انديشه كار خويش و از مطمئن ترين برادرانش در بيم. ردايش را بر سر مى كشد و در تاريكى شب بر مى خيزد. خدا هم پايش را استوار مى سازد ودر روز قيامت او را ايمن مى دارد.

۱۸۹.جابربن عبداللّه انصارى مى گويد : در پى اميرمؤمنان على عليه السلام كه به سوى مسجد مى رفت، روان شدم. پس آهى سرد بركشيد و به من رو نمود و گفت : اى جابر ، اين آه سرد بر دنيا نيست كه لذتهاى آن پنج چيز است: خوردنى و نوشيدنى و پوشيدنى و مركب و همخوابه؛ لذيذترين خوردنى، عسل است و آن آب دهان حشره اى است و لذيذترين نوشيدنى آب است كه فراوان است و مباح و بهترين پوشيدنى ديباست كه آب دهان كرم (ابريشم) است و بهترين مركب، چهارپايان هستند كه كُشنده انسان اند. و لذت بخش ترين همخوابه، زن است كه آميزش با او ، ورود آلت بول در جايگاه بول است. ونيكوترين زنان را به خاطر زشت ترين چيزى كه در آن است مى خواهند.
جابر گويد : من بازگشتم در حالى كه بى رغبت ترينِ مردم به دنيا بودم.


چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر
106

۱۸۸.طُلّابُ العِلمِ ثَلاثةُ أصنافٍ فاعرِفوهُم بِصِفاتِهِم ونُعوتِهِم: فَطائفةٌ طَلَبَتها للمِراءِ والجِدالِ ، وطائفةٌ طَلَبَتها للاستطالة والخَتل ۱ ، وطائفةٌ طَلَبَتها للتَّفَقُّهِ والعَمَلِ ؛ فَأمّا صاحِبُ المِراءِ وَالجَدَلِ فَمؤذٍ مُتأذٍّ ، مُتَصَدٍّ للمِقالِ في أندِيَةِ الرِّجالِ فَهُوَ كاسٍ من التَّخَشُّعِ ۲ عارٍ مِنَ التَّوَرُّعِ ، فأعمى اللّهُ بَصَرَهُ وقَطَعَ مِن آثارِ العُلَماءِ أثَرَهُ.
وأمّا صاحِبُ الاستطالَةِ والخَتلِ فَذو خِبّ ومَلَقٍ ، مائلٌ إلى أشكالِهِ، مَضادٌّ لِأمثالِهِ، وهو لِحَلَوائِهم ۳ خاضِمٌ، ولِدينِهِ هاضِمٌ ، فَهَشَمَ اللّهُ مِن هذا خَيشومَهُ ، وقَطَعَ مِنهُ حَيزومَهُ.
وأمّا صاحِبُ التَّفَقُّهِ والعَمَلِ ، فَذو حُزنٍ وكآبةٍ ، كَثيرُ الخَوفِ والبُكاء ، طَويلُ الابتِهالِ والدُّعاءِ ، عارِفٌ بِزَمانِهِ ، مُقبلٌ عَلى شأنِهِ مُستوحِشٌ مِن أوثَقِ إخوانِهِ قَد خَشَعَ في بُرنُسِهِ ۴ ، وقامَ الليلَ في حِندِسِه ۵ ، فَشَدَّدَ اللّهُ مِن هذا أركانَهُ ، وأعطاهُ مِمّا خافَ أمانَهُ. ۶

۱۸۹.وقالَ جابِرُ بنُ عَبدِ اللّهِ الأنصاريّ رضى الله عنه: تَبِعتُ أميرَ المؤمنينَ عَليَّ بنَ أبي طالبٍ عليه السلام وهُوَ يُريد المَسجِدَ ، فَتَنَّهَدتُ فالتَفَتَ إليَّ وقال: يا جابرُ، ما هذا التَّنَفُّس عَلى دنياً مَلاذُّها خمسٍ: مأكولٌ، ومَشروبٌ ، ومَلبوسٌ ، ومَركوبٌ ، ومَنكوحٌ ؛ فألَذُّ المأكولِ العَسَلُ ، وهُوَ رِيقُ ذُبابةٍ، وألذُّ المَشروبِ الماءُ ، وكَفى بِرُخصِهِ وإباحَتِهِ، وألَذُّ المَلبوسِ الدِّيباجُ ، وهُوَ لُعابُ دودةٍ، وألذُّ المَركوبِ الدَّوابُّ وهِيَ قَواتِلُ، وألَذُّ المَنكوحِ النِّساءُ ، وهُنَّ مَبالٌ لِمَبالٍ، وإنّما يُرادُ أحسنُ ما في المرأةِ لأقبحِ ما فيها.
قالَ جابِرٌ: فانصرفتُ وأنا أزهدُ الناس في الدنيا. ۷

1.. وفي«أ» : والحيل ، في الموضعين.

2.. وفي «أ» : التجمّع.

3.. وفي «ب» : لحلوانهم.

4.. البُرنُس : كلّ ثوب رأسه منه ملتزق به. وقال الجوهري : هو قلنسوة طويلة كان النسّاكِ يلبسونها في صدر الإسلام (النهاية : ج ۱ ص ۱۲۱).

5.. ليل حِندسِ : أي مُظلِم (لسان العرب : ج ۶ ص ۵۸).

6.. الكافي : ج ۱ ص ۴۹ ح ۵، الخصال : ص ۱۹۴ ح ۲۶۹، الأمالي للصدوق : ص ۷۲۷ ح ۹۹۷ كلّها نحوه.

7.. مطالب السؤول : ص ۵۶ نحوه.

  • نام منبع :
    چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر
    سایر پدیدآورندگان :
    مسعودي،عبدالهادي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 199056
صفحه از 252
پرینت  ارسال به