179
چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر

۳۷۷.دل زنده مى شود و مى ميرد ، پس چون سرزنده بود ، آن را با مستحبات تربيتش كن و چون پژمرده بود ، به واجبات بسنده كن.

۳۷۸.ابو عبداللّه ، كاتب مهدى عباسى ، پيكى را با نامه خدمت امام صادق عليه السلام فرستاد و در آن چنين نوشت : و به راهنمايى تو نيازمندم تا مرا به شيوه مداراى با اين سلطان و تدبير امورم بينا سازى، همان گونه كه به دعاى تو نياز دارم.
پس امام به فرستاده او گفت : به او بگو : برحذر باش از اينكه سلطان تو را اين گونه بشناسد كه بر او در گزينش پيشكاران خرده مى گيرى، اگرچه واقعاً در گزينش آنان اشتباه كرده باشد و يا آن كه با هر يك از آنان كه دورى گزيده دوستى بورزى ، هرچند ربط و پيمانى استوار و نزديك با او داشته باشى كه كار نخست كينه ات را بر دلش مى نهد و كار دوم او را از تو دور مى كند، بلكه حالتى ميانه داشته باش و به همين بسنده كن كه عيب كسانى را كه برايش برگزيده اند بگويى و آنان را نزد او نستايى و با آنان كه دور گشته اند درنياميزى و چون چاره انديشى كردى ، در آن درنگ ورزى.
و هشيار!كه هركس به سوارانش فشار آورد ، خود را بيش از دشمنش به زحمت انداخته است و هركس با شكيب و مدارا سوارانش را همراهى كند سزاوار آن است كه به مقصود خود برسد و چاره اش كارگر افتد.
و بدان كه هر چيزى حدّ و اندازه اى دارد كه اگر از آن گذشت، اسراف و زياده روى است و اگر از آن كمتر باشد، عجز و ناتوانى است، پس دلسوزى و خيرخواهى ات براى سلطان تا آنجا نرود كه با اطرافيان و خواصّ او خصومت ورزى كه اين حقّ را بر تو ندارد، بلكه آنچه حقّ او را بر تو بهتر ادا مى كند و تو را نيز به سلامت مى دارد آن است كه نهايت كوششت را براى اصلاح آنان به كار بندى كه چون چنين كردى، نعمت او را سپاس گزارده اى و حجّتى بر تو ندارد و از دشمنت كه نزد او و در پى توست آسوده مى مانى.
و بدان كه دشمن سلطانت آزارش به تو بيشتر از آزارش براى سلطان است و اين از آن روست كه تو پيشكاران خاص و ياران مخصوص او را چاره جويى مى كنى و او هم عيب هاى آنان را برمى شمرد و كارهايشان را پى مى گيرد (و پس از رسيدگى) يا سزاى تو را كف دستت مى گذارد و تو را به خيانتى ننگين متهم مى كند و يا غير تو را مجازات مى كند و بار سنگين وفادارى و شكيبايى را بر دوش تو مى نهد.


چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر
178

۳۷۷.إنَّ القَلبَ يَحيا وَيَموتُ ؛ فَإِذا حَيَّ فَأَدِّبهُ بِالتَّطَوُّعِ ، وَإذا ماتَ فَقَصِّرهُ ۱ عَلَى الفَرائِضِ. ۲

۳۷۸.أنفذ أبو عبدِ اللّه كاتبُ المَهديّ رَسولاً إلَى الصادقِ بِكتابٍ مِنهُ يَقولُ فيهِ : وحاجَتي إلى أن تُهدِيَ إِليَّ مِن تَبصيرِكَ على مُداراةِ هَذا السُّلطانِ ، وتَدبير أمري كَحاجَتي إلى دُعائك لي.
فَقالَ لِرَسولِهِ: قُل لَهُ : احذَر أن يَعرِفَكَ السُّلطانُ بِالطَّعنِ عَلَيهِ في اختيارِ الكُفاةِ ، وإن أخطأ في اختيارِهِم ، أو مُصافاةِ مَن يُباعِدُ منهُم وإن قَرُبَتِ الأواصِرُ بَينَكَ وبَينَهُ ؛ فإنّ الاُولى تُغريهِ بِكَ ، والاُخرى تُوحِشُه مِنكَ ، ولكِن تَتَوَسَّطُ الحالَينِ.
واكتَفِ بِعَيبِ مَن اصطفَوا له ، والإمساكِ عَن تَقريظِهمِ عِندَهُ ، ومُخالَطةِ مَن اُقصوا بِالتنائي ۳ عَن تَقريبِهِم ، وإذا كِدتَ فَتَأنَّ في مُكايَدَتِكَ.
واعلم أنّ مَن عَنُفَ بِخَيلِهِ ۴ كَدَحَت فيهِ بِأكثَرَ مِن كَدِحها في عَدُوِّهِ ، ومَن صَحِبَ خَيلَهُ بِالصَّبرِ والرِّفقِ كان قَمِناً ۵ أن يَبلُغَ بِها إرادَتَهُ ، وتَنفُذَ فيها مكائدُهُ.
واعلَم أنّ لِكُلّ شَيءٍ حَدّاً ؛ فَإن جاوَزَهُ كانَ سَرَفاً وإن قَصُرَ عَنهُ كانَ عَجزاً ؛ فَلا تَبلُغ بِكَ نَصيحةُ السُّلطانِ إلى أن تُعاديَ لَهُ حاشِيَتَهُ وخاصَّتَهُ ؛ فَإنّ ذلِكَ لَيسَ مِن حَقِّهِ عَلَيكَ ، ولكِنَّ الأقضى لِحَقِّهِ والأدعى إليكَ لِلسَّلامةِ أن تَستَصِلحَهُم جُهدَكَ ؛ فَإنَّكَ إذا فَعلتَ ذلِكَ شَكرتَ نِعمَتَهُ ، وأمِنتَ حُجَّتَهُ ، وطَلَبَ عدوّك عنده. ۶
واعلَم أنَّ عَدُوَّ سُلطانِكَ عَليكَ أعظمُ مؤونةً مِنهُ عَلَيهِ ، وذلِكَ أنَّهُ تَكيدُهُ ۷ في الأخصّ فالأخصّ مِن كُفاتِهِ وأعوانِهِ، فَيُحصي مَثالِبَهُم ويَتَّبِع آثارَهُم ، فإن نَكَأهُ فيك وَسَمَكَ بعارِ الخِيانةِ والغَدرِ ، وإن نكأهُ بِغَيرِكَ ألزَمَكَ مؤنةَ الوَفاءِ والصَّبرِ ۸

1.. وفي «أ» فاقصره.

2.. الدرّة الباهرة : ص ۳۱، ح ۸۰ ؛ أعلام الدين : ص ۳۰۴.

3.. وفي «أ»: بالثّنائي.

4.. وفي «أ»: بحيلة في كلا الموضعين.

5.. يقال : قَمِنٌ وقمينٌ : أي خليق وجدير (النهاية : ج ۴ ص ۱۱۱).

6.. وفي «أ»: عَدُوِّهِ عِندَكَ.

7.. وفي «أ»: يكيده.

8.. نثر الدرّ : ج ۴ ص ۲۴۲، شرح نهج البلاغة : ج ۱۹ ص ۱۵۱ كلاهما من دون إسنادٍ إلى المعصوم وفيهما من «واعلم أنّ لكلّ شيء» إلى «عدوّه عندك».

  • نام منبع :
    چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر
    سایر پدیدآورندگان :
    مسعودي،عبدالهادي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 205283
صفحه از 252
پرینت  ارسال به