۳۹۸.خداوند بنده گمنام را بيامرزد ، او مردم را مى شناسد ولى مردم او را نمى شناسند.
۳۹۹.شايسته ترين دانش براى تو آن است كه عملت جز بدان سامان نپذيرد و واجب ترين دانش براى تو آن است كه از عمل به آن پرسيده مى شوى و لازم ترين دانش براى تو آن است كه به صلاح قلبت ره بنمايد و تباهى اش را برايت روشن سازد و نيك فرجام ترين دانش آن است كه بر عمل زودگذر تو بيفزايد، پس به دانشى كه ندانستنش زيانى به تو نمى رساند سرگرم مشو و از دانشى كه رهاكردنش بر نادانى تو مى افزايد غافل مباش.
۴۰۰.آن كه كارى بيشتر از توانش را بر خود بار كند، كار را تباه كرده و اميدش را نااميد كرده است.
۴۰۱.آن كه از سر نوميدى در پى والايى ها نرود ، به جايى نمى رسد و آن كه در پى چيزى باشد كه سزاوارش نيست ، چيزى را كه سزاوار است از دست بدهد و به آنچه اميد بسته نرسد و هر كس را نعمت سبكسر و سرمستش كند ، از كف رفتنش، گران جان و زمينگيرش نمايد.
يعنى ، از به دست آوردن پاداش غافل مى ماند.
۴۰۲.مغبون آن است كه عمر خود را لحظه به لحظه از دست بدهد.
۴۰۳.نيكى در پى نيكى ، زنجيرى است كه آن را جز پاسخى در خور و يا سپاسى شايسته نگشايد.
۴۰۴.اگر اجل ها هويدا مى شدند ، آرزوها نقش بر آب مى گشتند.
۴۰۵.چون گناهان دوست فراوان شود ، شادمانى به او از ميان برود.
۴۰۶.اوج سخاوت، اداى امانت است.