۱۴۷.از جابر بن عبداللّه روايت شده است كه گفت : شنيدم اميرمؤمنان عليه السلام مى گويد : شما مهلتى داريد كه پشت سرش اجل است و آرزويى داريد كه از عمل جلو مى گيرد. پس مهلت را غنيمت شمريد و به سوى اجل بشتابيد و آرزو را دروغ بدانيد و با عمل توشه برگيريد. آيا رهايى و گريزى يا از دست رفتن و درگذشتنى يا پناه بردن و پناه جستنى يا تكيه گاه و نجاتى هست يا نه، پس چگونه به بيراهه مى رويد؟!
۱۴۸.روايت شده است كه اميرمؤمنان ديد مردى نماز مى خواند و چنان دستانش را به دعا بلند كرده كه سفيدى زير بغلش پيدا شده و صدايش را بلند و چشمانش را خيره كرده است. پس به او فرمود : چشمانت را فروبخوابان كه هرگز او را نبينى و دستانت را فرو آور كه هرگز به او نرسى و صدايت را پايين آر كه او شنونده ترين شنوندگان است.
۱۴۹.سيد رضى رضى الله عنه ۱ مى گويد : از ابوجعفر خواصّ كوفى ـ كه مردى صالح و دانا به آيات متشابه قرآن و نكات مشكل و معانى نهفته آن بود ـ در باره حديث: «هركس خدا را در جوانى نيك عبادت كند، خداوند حكمت رابه روزگار پيرى ارزانى اش مى دارد» پرسيدند.
ابوجعفر پاسخ داد : خداى عزّ و جلّ(در قرآن) چنين گفته است : «و چون به رشد و كمال خويش رسيد، به او حكمت و دانش عطا كرديم» ، سپس
خداى متعال گفت : «و نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم» اين وعده اى حقّ(و عمومى) است، مگر نمى بينيد كه اميرمؤمنان عليه السلام به كودكى در عبادت خداوند كوشيد و طولى نكشيد كه سخنورى حكيم گشت و چنين گفت:
خدا بيامرزد كسى را كه حكمتى شنيد و خوب فهميد و به هدايت خوانده شد و نزديك گشت و دنبال راهنمايى را گرفت و رهايى يافت ، عمل نيك و خالص خويش را پيش فرستاد و توشه اندوخت و از محذورها دورى گزيد ، به هدف زد و به پاداش رسيد، بر هوس خود چيره گشت و آرزوى خويش دروغ انگاشت، خدا را ناظر ديد و از گناه ترسيد صبر را مركب نجات خويش ساخت و تقوا را ساز و برگ روز وفات.
به راه روشن درآمد و طريق حقّ و راستى را پيش گرفت. فرصت را مغتنم شمرد و بر اجل پيشى جُست، دل از آرزو بريد و از كار نيك توشه برگرفت.
سپس ابوجعفر گفت : آيا سخنى مختصر و مفيدتر يا اندرزى رساتر از اين شنيده يا ديده ايد؟ و چگونه چنين نباشد كه او سخنور قريش و لقمان آن است.