۱۶۸.پيامبر خدا قبض روح شد، امير مؤمنان و عمويش عبّاس و دوستداران آن دو ، در خانه هاى انصار گرد آمدند تا هم انديشى كنند. ابو سفيان و زبير، پيشى جست ويارى خود را بر آن دو عرضه كرده وبراى يارى آن دو از جان مايه گذاشتند.
عبّاس گفت: ما گفته شما را شنيديم. نه ياريخواهى مان از شما از روى كمى عدد [ ياران] است و نه وا نهادن نظرتان به خاطر بد گمانى، بلكه پِيجوى حقّيم. پس مهلت دهيد تا نيك بينديشيم. ما اگر راهى را درست و روا بيابيم، كار را به آن جا كشيم كه غوغايى چون همهمه ملخان به راه اندازيم و دستان خود را به سوى مجد و شكوه بركشيم و تا آن را به چنگ نياوريم، نبسته و باز نگرديم، و اگر اين راه را انتخاب نكرديم ، از سر كمى تعداد و بى دست و پا بودن نيست ؛ چرا كه به خدا سوگند، اگر اسلامْ زمام ترور را نبسته بود، صخره هاى بزرگ را چنان خُرد مى كردم كه صدايشان از دوردست ترين جاى ها نيز به گوش رسد.
امير مؤمنان ، دستارى را كه به گِرد پاهايش بسته بود، گشود و بر زانوان خود نشست ـ و او هر گاه مى خواست سخن بگويد، چنين مى كرد ـ و گفت: «بردبارى زينت است و پروا دين. حجّت، محمّد صلى الله عليه و آله است و راه همان صراط [ مستقيم]. اى مردم! خدايتان بيامرزد! امواج پر تلاطم فتنه را با سينه كشتى هاى رستگارى بشكافيد و از دشمنى و نفرت، دورى گزينيد و تاج فخر از سر بر گيريد. كسى رستگارشد كه يا با پر وبال برخاست، يا تسليم شد وخود را آسوده گذاشت.
اين (پيشنهاد خلافت) ، آبى گنديده و لقمه اى گلوگير است. هر كه ميوه را نارسيده چينَد، همچون كسى است كه در زمين ديگرى بذر بپاشد. به خدا سوگند، اگر سخن بگويم ، دنده هايى چون دندانه هاى چرخ آسياب درگير شوند و اگر خاموش بنشينم، مى گويند فرزند ابو طالب ، از مرگْ مى ترسد. هرگز! آن هم پس از اين همه سوابق درخشان فداكارى و جانبازى! به خدا سوگند، اُنس على با مرگ بيشتر از اُنس كودك با پستان مادرش است. من در دانشى فرو شده ام از شما پنهان كه اگر آشكارش سازم، چون طناب آويخته در چاه ژرف ، بر خود بلرزيد». سپس برخاست.
ابو سفيان گفت: پسر ابو طالب براى چه از ما جدا شد؟ عباس گفت : چون ماجراى صحيفه ۱ و كار منافقان را در گردنه راه تبوك ۲ مى داند.
1.صحيفه اى كه مشركان مكّه نوشته و در آن پيمان بستند كه با بنى هاشم داد و ستد و رفت و آمدى نداشته باشند تا آنان از حمايت پيامبر دست كشند. ابو سفيان در اين پيمان بر ضدّ پيامبر صلى الله عليه و آله و بنى هاشم موضع گرفت. ر .ك : مناقب آل أبى طالب : ۱ / ۵۷ ـ ۶۰.
2.اشاره به توطئه منافقان در بازگشت پيامبر از تبوك است كه شتر پيامبر را در گردنه اى رم دادند تا حضرت را شهيد كنند.