87
چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر

۱۶۸.پيامبر خدا قبض روح شد، امير مؤمنان و عمويش عبّاس و دوستداران آن دو ، در خانه هاى انصار گرد آمدند تا هم انديشى كنند. ابو سفيان و زبير، پيشى جست ويارى خود را بر آن دو عرضه كرده وبراى يارى آن دو از جان مايه گذاشتند.
عبّاس گفت: ما گفته شما را شنيديم. نه ياريخواهى مان از شما از روى كمى عدد [ ياران] است و نه وا نهادن نظرتان به خاطر بد گمانى، بلكه پِيجوى حقّيم. پس مهلت دهيد تا نيك بينديشيم. ما اگر راهى را درست و روا بيابيم، كار را به آن جا كشيم كه غوغايى چون همهمه ملخان به راه اندازيم و دستان خود را به سوى مجد و شكوه بركشيم و تا آن را به چنگ نياوريم، نبسته و باز نگرديم، و اگر اين راه را انتخاب نكرديم ، از سر كمى تعداد و بى دست و پا بودن نيست ؛ چرا كه به خدا سوگند، اگر اسلامْ زمام ترور را نبسته بود، صخره هاى بزرگ را چنان خُرد مى كردم كه صدايشان از دوردست ترين جاى ها نيز به گوش رسد.
امير مؤمنان ، دستارى را كه به گِرد پاهايش بسته بود، گشود و بر زانوان خود نشست ـ و او هر گاه مى خواست سخن بگويد، چنين مى كرد ـ و گفت: «بردبارى زينت است و پروا دين. حجّت، محمّد صلى الله عليه و آله است و راه همان صراط [ مستقيم]. اى مردم! خدايتان بيامرزد! امواج پر تلاطم فتنه را با سينه كشتى هاى رستگارى بشكافيد و از دشمنى و نفرت، دورى گزينيد و تاج فخر از سر بر گيريد. كسى رستگارشد كه يا با پر وبال برخاست، يا تسليم شد وخود را آسوده گذاشت.
اين (پيشنهاد خلافت) ، آبى گنديده و لقمه اى گلوگير است. هر كه ميوه را نارسيده چينَد، همچون كسى است كه در زمين ديگرى بذر بپاشد. به خدا سوگند، اگر سخن بگويم ، دنده هايى چون دندانه هاى چرخ آسياب درگير شوند و اگر خاموش بنشينم، مى گويند فرزند ابو طالب ، از مرگْ مى ترسد. هرگز! آن هم پس از اين همه سوابق درخشان فداكارى و جانبازى! به خدا سوگند، اُنس على با مرگ بيشتر از اُنس كودك با پستان مادرش است. من در دانشى فرو شده ام از شما پنهان كه اگر آشكارش سازم، چون طناب آويخته در چاه ژرف ، بر خود بلرزيد». سپس برخاست.
ابو سفيان گفت: پسر ابو طالب براى چه از ما جدا شد؟ عباس گفت : چون ماجراى صحيفه ۱ و كار منافقان را در گردنه راه تبوك ۲ مى داند.

1.صحيفه اى كه مشركان مكّه نوشته و در آن پيمان بستند كه با بنى هاشم داد و ستد و رفت و آمدى نداشته باشند تا آنان از حمايت پيامبر دست كشند. ابو سفيان در اين پيمان بر ضدّ پيامبر صلى الله عليه و آله و بنى هاشم موضع گرفت. ر .ك : مناقب آل أبى طالب : ۱ / ۵۷ ـ ۶۰.

2.اشاره به توطئه منافقان در بازگشت پيامبر از تبوك است كه شتر پيامبر را در گردنه اى رم دادند تا حضرت را شهيد كنند.


چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر
86

۱۶۸.وَقالوا: لَمّا قُبِضَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، اجتَمَعَ أميرُ المؤمِنينَ عليه السلام وعَمُّهُ العبّاسُ رضى الله عنهومَواليهِما في بَعضِ دورِ الأنصارِ لإجالةِ الرأي ، فَبَدَرَهُما أبو سُفيانَ والزبيرُ ، وعَرَضا نُفوسَهُما عَلَيهما ، وبَذَلا مِن نُفوسِهِما المُساعَدةَ والمُعاضَدةَ لَهُما.
فَقالَ العبّاسُ : قَد سَمِعنا مَقالَتَكُما ؛ فلا لِقِلَّةٍ نَستَعينُ بِكُما ، ولا لِظِنَّةٍ ۱ نَترُكُ رأيَكُما، لكِن لالتِماسِ الحَقِّ ، فَأمهِلا نُراجِعِ الفِكرَ ؛ فإن يَكُن لَنا مِنَ الإثمِ مَخرَجٌ يَصِرَّ بِنا وبِهِم الأمرُ صَرِيرَ الجُندَبِ، ونَمُدُّ أكُفّاً إلى المَجدِ لا نَقبِضُها أو نَبلُغَ المَدى ، وإن تَكُنِ الاُخرى فَلا لِقِلّةٍ في العَدَد ، ولا لِوَهنٍ في الأيدي ، واللّهِ لَولا أنَّ الإسلامَ قَيدُ الفَتكِ لَتَدَكَدكَت جَنادِلُ صَخرٍ يُسمَعُ اصطِكاكُها مِن مَحَلّ الأبيلِ. ۲
قال: فَحَلّ أميرُ المؤمنين عليه السلام حَبوَتَهُ ، وجثا على رُكبَتَيه ـ وكذا كانَ يَفعلُ إذا تَكَلَّمَ ـ فَقالَ : الحِلمُ زَينٌ ، والتَّقوى دينٌ ، والحُجّةُ مُحَمّدٌ صلى الله عليه و آله ، والطَّريقُ الصِّراطُ.
أيّها الناسُ ـ رحمكم اللّه ـ شُقُّوا مُتَلاطِماتِ أمواجِ الفِتَنِ بِحَيازيمِ سُفُنِ النَّجاةِ، وعَرِّجوا عَن سَبيل المُنافَرةِ، وحُطُّوا تيجانَ المُفاخَرةِ ، أفلَجَ مَن نَهَضَ بِجَناحٍ ، أو استسلمَ فأراحَ ، ماءٌ آجِنٌ ، ولُقمةٌ يَغَصُّ بِها آكِلُها ، ومُجتَني الثَّمَرةِ في غَيرِ وَقتِها كالزارِعِ في غَيرِ أرضِهِ.
واللّهِ لَو أقولُ لتداخَلَت أضلاعٌ كَتَداخُلِ أسنانِ دوّارةِ الرَّحى، وإن أسكُت تَقولوا: جَزِعَ ابنُ أبي طالِبٍ مِنَ المَوت ، هَيهاتَ بَعدَ اللُّتَيّا والَّتي ، واللّهِ لَعَليٌّ آنَسُ بِالمَوتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدي أُمِّهِ ، لكِنِّي اندَمَجتُ عَلى مَكنونِ عِلمٍ لَو بُحتُ بِهِ لاضطَرَبتُمُ اضطِرابَ الأرشِيَةِ ۳ في الطَّوِيِّ ۴ البَعيدةِ.
ثُمَّ نهضَ عليه السلام فَقالَ أبو سفيان: لِشَيءٍ ما فارقَنا ابنُ أبي طالبٍ ؟!
قُلتُ : قَد عَرَفَ أمرَ الصَّحيفةَ ، وأمرَ المُنافِقين في يَومِ العَقَبة. ۵

1.. الظِّنّة : التهمة (النهاية : ج ۳ ص ۱۴۰).

2.. نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۹۸ نحوه.

3.. الأرشية : الحِبال (تاج العروس : ج ۱ ص ۳۲۵).

4.. طَوِيَّ : أي بئر (لسان العرب : ج ۱۵ ص ۱۹).

5.. نهج البلاغة : الخطبة ۵ وليس فيه ذيله من «ثمّ نهض»، نثر الدرّ : ج ۱ ص ۳۹۸ وليس فيه ذيله من «قلت» وكلاهما نحوه.

  • نام منبع :
    چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر
    سایر پدیدآورندگان :
    مسعودي،عبدالهادي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 205260
صفحه از 252
پرینت  ارسال به