89
چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر

۱۶۹.در سخنى به كميل بن زياد نخعى كه ابوصالح آن را از كميل چنين نقل كرده است : اميرمؤمنان ، على بن ابى طالب دست مرا گرفت و به بيابان برد. هنگامى كه به صحرا رسيد ، آهى سوزناك كشيد و گفت : دل ها بسان ظرف هايند، بهترين آن ها جايگيرترين آن هاست. آنچه به تو مى گويم از من به ياد دار :
مردم سه گروه اند : دانشمند ربّانى؛ و دانشجويى در راه رستگارى؛ و بى سر و پاهايى كه دنباله رو هر بانگى باشند و با هر بادى بچرخند، اينان پرتوى از روشنى دانش برنگرفته و به پايه اى استوار پناه نبرده اند.
اى كميل! دانش بهتر از مال است. دانش تو را پاسبانى مى كند و حال آنكه تو مال را پاس مى دهى. مال با دهش كاهش، و دانش با بخشش افزايش مى يابد.
اى كميل بن زياد! شناخت دانش ، آيينى است كه [ خدا] بدان عبادت مى شود و آدمى به وسيله آن در زندگى طاعت و پس از مرگش نام نيك را به دست مى آورد و دانش ، فرمانده است و مال ، فرمان بر.
اى كميل! مال اندوزان اگر چه (به ظاهر) زنده اند ، در حقيقت مرده اند و حال آنكه تا روزگار بپايد ، دانشمندان باقى اند. پيكرهايشان از ميان مى رود ، ولى نمود و نشانه هايشان در دلها وجود دارد. هان! اينجاـ و حضرت به سينه خود اشاره كرد ـ دانشى انبوه است. اى كاش! حاملانى براى آن مى يافتم. آرى كسى را يافتم كه تيزهوش بود، ولى در خور اعتماد نبود. دين را ابزار دنيا كرده بود و با نعمتهاى خداوند بر بندگانش و با حجّتهاى او بر اوليايش برترى مى جست و يا آنكه پيرو حقّ بود ، ولى از باريك بينى در نكته هاى آن بى بهره و با نخستين شبهه ، شكّ در دلش مى افتاد. بدان كه نه اين [ خوب است] و نه آن؛ يا آنكه شيفته لذت و رام شهوت و هميشه در پى گردآوردن و اندوختن بود. اينان نمى توانند كوچكترين پاسدار دين باشند و بيشتر به چهارپايان چرنده شبيه اند. بدين گونه دانش با مرگ حاملانش مى ميرد،جز اينكه زمين از برپادارنده حجّت خدا خالى نمى ماند، آشكار و نمايان و يا بيمناك و نهان تا حجت ها و آيات الهى باطل نگردد.
و اينان چند نفرند و كجايند؟! به خدا سوگند، آنان كمترين تعداد را دارند و بيشترين منزلت را. خداوند با آنان، حجّت ها و دليل هاى روشن خويش را نگاه مى دارد تا آن را به امثال خود بسپارند و در دلِ همگنان خود بكارند. دانش ، آنان را به نهايت بصيرت و روح يقين رسانده و آنچه را نازپروردگان دشوار ديده براحتى پذيرفته و با آنچه نادانان از آن رميده اند، انس گرفته اند. با كالبدهايشان با دنيا همراه گشته اند و جانهايشان از ملأ اعلى آويخته است. اينان جانشينان خداوند در زمين و دعوتگران به دينش هستند. وه كه چه مشتاق ديدار آنانم!
اى كميل اگر خواستى بازگرد.


چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر
88

۱۶۹.ومِن كلامٍ لَهُ عليه السلام لِكُمَيلِ بنِ زِيادٍ النَّخَعيّ رضى الله عنه عن الكلبي ، عن أبي صالحٍ ، عَن كُمَيلِ بن زيادٍ ، قالَ: أخذ بِيَدي أميرُ المؤمِنينَ فأخرجني إلى الجَبّان ۱ ، فَلَمّا أصحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَداءَ ۲ ثمّ قال: يا كُمَيلُ بنُ زِيادٍ ، إنّ هذهِ القُلوبَ أوعِيَةٌ، فَخَيرُها أوعاها ، فَاحفَظ عَنِّي ما أقولُ لَكَ : الناسُ ثَلاثَةٌ : عالِمٌ رَبّاني : ومُتَعَلِّم عَلَى سَبِيلِ نَجاةً ، وَهَمَجٌ رَعاع ۳ ، أتباعُ كُلِّ ناعِقٍ يَميلونَ مَعَ كُلِّ ريحٍ ، لَم يستضيئوا بِنورِ العِلمِ ، ولَم يلجؤوا إلى رُكنٍ وَثيقٍ.
يا كُميلُ بنُ زيادٍ، العِلمُ خَيرٌ مِنَ المال ، العِلمُ يَحرُسُك وأنتَ تَحرُسُ المالَ، والمالُ تَنقُصُه النَّفَقةُ ، والعِلمُ يَزكو عَلَى الإنفاقِ.
يا كميلُ بنُ زيادٍ، مَعرِفةُ العِلمِ دينٌ يُدانُ بِهِ ، (بِهِ) يَكسِبُ الإنسانُ الطاعةَ في حَياتِهِ ، وجَميلَ الأُحدوثةِ بَعدَ وفاته ، والعِلمُ حاكِمٌ ، والمالُ مَحكومٌ عَلَيه.
يا كميلُ بنُ زيادٍ، هَلَكَ خُزّانُ الأموال وهُم أحياءٌ ، والعُلَماءُ باقونَ ما بَقِيَ الدَّهرُ، أعيانُهُم مَفقودةٌ ، وأمثالُهُم في القُلوبِ مَوجودةٌ إنّ (ها) هُنا لَعِلما جمّاً ـ وأشارَ بِيَده إلى صَدرِهِ ـ لَو أصبتُ لَهُ حَمَلةً ، بلى أصَبتُ لَقِناً غَيرَ مأمونٍ عَلَيهِ ، مُستَعمِلاً آلَة الدِّينِ للدُّنيا ، ومُستَظهِراً بِنِعَم اللّهِ عَلَيهِ عبادَهُ، وبِحُجَجِهِ عَلى أوليائهِ ، أو مُنقاداً لحَمَلةِ الحَقِّ لا بصيرةَ لَهُ في أحنائه ۴ ، ينقدحُ الشَّكُّ في قَلبِهِ لِأوّلِ عارضٍ من شُبهةٍ ، ألا لا ذا ولا ذاكَ، أو مَنهوماً بِاللّذّةِ سَلِسُ ۵ القياد للشَّهوةِ ، أو مُغرَماً بالجَمعِ والإدخالِ ، ليسا مِن رُعاة الدينِ في شَيء ، أقرَبُ شيءٍ شَبَهاً بِهِما
الأنعامُ السائمةُ ، كَذلِكَ يَموتُ العِلمُ بِمَوتِ حامِليهِ ، اللّهمّ بَلى لا تَخلو الأرضُ مِن قائمٍ للّهِ بِحُجّةٍ ، إمّا ظاهراً مَشهوراً ، أو خائفاً ، مغموراً ، لِئلّا تَبطُلَ حُجَجُ اللّهِ وبَيِّناتُهُ.
وكم ذا وأينَ أُولئكَ؟ أُولئكَ ـ واللّهِ ـ الأقَلّونَ عَدَداً، الأعظَمونَ قَدراً ، يَحفَظُ اللّهُ بِهِم حُجَجَهُ وبيِّناتِه ، حتّى يودِعوها (نُظَراءهم ، ويزرَعوها في قلوبِ أشباهِهِم) هَجَمَ بِهِمُ العِلمُ عَلى حَقيقةِ البَصيرةِ، وباشَروا رَوحَ اليَقينِ ، واستَلانوا ما استَوعَره المُتَرفونَ ، وأنِسوا ما استوحشَ مِنهُ الجاهِلون ، وصَحِبوا بِأبدانٍ أرواحُها مُتَعَلِّقةٌ بالمَحَلِّ الأعلى ، أُولئكَ خُلفاءُ اللّهِ في أرضه ، الدعاةُ إلى دينهِ ، آهٍ آهٍ شوقاً إلى رؤيتهم!
انصرِف (يا كُمَيلُ) إذا شِئتَ. ۶

1.. الجَبّان : الصحراء (لسان العرب : ج ۱۳ ص ۸۵).

2.. الصُّعَداء : تنفُّس ممدود. وقيل : هو النفس بتوجّع (لسان العرب : ج ۳ ص ۲۵۳).

3.. رَعاعُ الناس : أي غوغاؤهم وسُقّاطهم وأخلاطهم (النهاية : ج ۲ ص ۲۳۵).

4.. في أحنائه : أي في جوانبه ؛ أي ليس له غور وتعمّق (مجمع البحرين : ج ۱ ص ۵۹۲).

5.. سَلِس القياد : أي سهل الانقياد من غير توقّف (مجمع البحرين : ج ۳ ص ۵۵۸).

6.. نهج البلاغة : الحكمة ۱۴۷ فيه «استعوره» بدل «استوعره»، خصائص الأئمّة عليهم السلام : ص ۱۰۵ وفيه «اغيائه» بدل «أحنائه»، الإرشاد: ج۱ ص۲۲۷، الأماليللمفيد: ص۲۴۷، الخصال: ص ۱۸۶ ح ۲۵۷ والثلاثة الأخيرة نحوه.

  • نام منبع :
    چشم تماشا، ترجمه نزهة الناظر و تنبیه الخاطر
    سایر پدیدآورندگان :
    مسعودي،عبدالهادي (مترجم)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 205162
صفحه از 252
پرینت  ارسال به