تو عارض مىشود، وهم و خيال است و نمىتوانى آن را از خود دور گردانى، برايت درخواست طبيب مىكنيم و براى بهبودىات دارايى خود را هزينه خواهيم كرد...
وقتى سخن خود را به پايان رساند، رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم فرمود: ابو الوليد! سخنت تمام شد؟
عرض كرد: آرى!
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم فرمود: اكنون به سخنان من گوش فراده. سپس اين آيات را تلاوت فرمود:
حم* تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* كِتابٌ فُصِّلَتْ آياتُهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ* بَشِيراً وَ نَذِيراً فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ* وَ قالُوا قُلُوبُنا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونا إِلَيْهِ؛۱
حم* اين كتابى است كه از سوى خداى رحمان و رحيم نازل شده است* كتابى كه آياتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو كرده و براى جمعيتى كه آگاهند فصيح و گوياست* قرآنى كه مژدهدهنده و بيمدهنده است، ولى بيشتر آنان رويگردان شدند، ازاينرو چيزى نمىشنوند و گفتند: دلهاى ما، نسبت به آنچه ما را بدان دعوت مىكنى در پوششهايى قرار گرفته است.
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم به تلاوت آيات شريف ادامه مىداد و عتبه از شنيدن اين آيات نفسش بهشماره افتاده بود و دستهاى خويش را به پشت قرار داده بود، به آن تكيه كرده بود، سپس رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم به آيه سجده كه رسيد، به سجده رفت و بعد از آن فرمود: ابو الوليد! آنچه را بايد مىشنيدى بهخوبى شنيدى. خود دانى و آنچه شنيدى.
عتبه كه پاسخ مناسبى براى گفتن نداشت، بهپا خاست و نزد قومش رفت. وقتى در جمع آنان نشست،