بخش چهارم
سالهاى گشايش تا هجرت
طائف و عدم پذيرش رسالت اسلامى۱
رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم پىبرد كه آزار و اذيّت قريش فزونى خواهد يافت و نقشه و تلاشهاى آنان در جهت نابودى رسالت الهى هرگز متوقف نمىشود و درواقع با وفات ابو طالب پوشش امنيّتى آن از بين رفته بود و اين رسالت ناگزير مىبايست با جبههاى وسيعتر روبرو شود. در آن هنگام كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم به تربيت انسانهاى متعهد پرداخت، در زمينه ايجاد پايگاهى تلاش كرد؛ مركزى كه آثار و نشانههاى نظم و امنيّت در آن هويدا باشد و فرد بتواند ارتباط خود را با پروردگار و مردم عملى سازد و پس از آن به ايجاد جامعه متمدن اسلامى انسانى طبق دستورات الهى بپردازد، و براى اين كار طائف را، كه زيستگاه قبيله ثقيف بزرگترين قبيله عرب پس از قريش بود، برگزيد.
آنگاه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم بهتنهايى يا به اتفاق زيد بن حارثه، يا به همراه زيد و على،۲ نزد چند تن از سران قبيله ثقيف رفت، در كنارشان نشست و آنان را به خداشناسى دعوت كرد و مأموريتى را كه براى انجام دادن آن بدان سامان آمده بود، بر آنها عرضه كرد و از آنان در اجراى دعوتش يارى خواست و تقاضا