اين كار در اختيار خداست، هركجا بخواهد آن را قرار مىدهد.۱
شايد در همين اثنا بود كه «ابو لهب» پشتسر پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم راه افتاده بود و مردم را از پيروى آن حضرت بازمىداشت و مىگفت: اى قبيله بنى فلان! اين شخص، شما فرامىخواند تا بندگى لات و عزّى را از گردن خويش برداريد و به بدعت و گمراهى كه وى آورده بگرويد، بنابراين از او اطاعت نكنيد و به سخنش گوش فراندهيد.۲
از سوى ديگر ام جميل (همسر ابو لهب) ميان زنان بهپا مىخاست و پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم و رسالت مبارك او را به تمسخر مىگرفت تا زنان را از پيروى آن حضرت بازدارد.
براى رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم ميسّر نشد اين قبايل را به پذيرش رسالت اسلامى راضى كند، زيرا قريش ميان قبايل ديگر از موقعيّتى دينى برخوردار بود و پردهدارى بيت اللّه الحرام و نيز اداره مركز بازرگانى و اقتصادى مهمى را در جزيرة العرب عهدهدار بود. افزون بر آن، با ديگر قبايلى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم دعوتش را بدانها عرضه كرده بود، شبكههاى ارتباطى و همپيمانى داشت، ازاينرو شكستن آن قيدوبندها و بىاثر ساختن سيطره و قدرت قريش، كارى دشوار به نظر مىرسيد. لذا شك و ترديد مردم در خصوص پذيرش رسالت اسلامى به خوبى روشن بود، ولى با اين همه، قريش از فعاليت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم و قدرت و توان رسالت آن حضرت بيمناك بود، به همين سبب، به شيوههاى برنامهريزى شدهاى متوسل گرديد كه كاربرد چنين شيوهها از ناحيه انديشههاى بتپرستانه، امكان پذيرش داشت. لذا براى انتشار شايعهاى بين مردم با