زمانى كه به منطقه «قبا» رسيد رفيق و همسفر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم، آن حضرت را در قبا رها كرد و بهتنهايى وارد مدينه شد. ولى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم چند روز در آنجا درنگ نمود و در انتظار رسيدن پسرعمويش على بن ابى طالب عليه السّلام و فواطم به سر برد تا همگى وارد مدينه گردند؛ شهرى كه براى ورود پيامبر غرق در شادى و سرور بود.
على بن ابى طالب عليه السّلام خسته و كوفته از دشوارىهاى مسير و خطرهاى آن، از راه رسيد، چراكه قريش پس از آگاهىيافتن از خروج فواطم توسط على عليه السّلام آنها را تحت تعقيب قرار دادند. با ورود امير مؤمنان، رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم او را در آغوش كشيد و به خاطر رنجهايى كه متحمل شده بود، اشك از چشمانش جارى شد.۱
پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم چند روز در قبا اقامت گزيد و در آغاز كار، بتها را شكست۲ و آنگاه مسجدى را بنا نهاد و روز جمعه از آنجا خارج شد و با فرارسيدن وقت نماز، در صحراى (رانوناء) نماز را اقامه فرمود كه نخستين نماز جمعه در اسلام بود. مسلمانان با لباسهاى نو بر تن و سلاح حمايل كرده به استقبال نبىّ اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم آمده و مركب او را احاطه كردند و هركس خواستار حضور وى نزد خود بود. آنان به چهره مردى كه به او ايمان آورده و به او عشق مىورزيدند، خيره شده بودند.۳
حضرت از مقابل خانه هريك از مسلمانان كه مىگذشت، مهار ناقهاش را مىگرفتند و از او درخواست مىكردند در منزلشان فرود آيد؛ آن بزرگوار نيز با گشادهرويى و خوشحالى به آنان پاسخ مىداد و بىآنكه كسى را دلگير سازد،