شنيدند، به مصلحت ندانسته بودند.
قريش با سپاهى نزديك به هزار تن و با ساز و برگى فراوان، با تكبر و خودبينى و مغرور از جايگاه خود ميان اعراب، به اتفاق جمع ديگرى كه به يارى آنان شتافته بودند از مكّه خارج و بر رويارويى با مسلمانان پافشارى نشان داده و يا قصد داشتند خود را داراى پشتيبان جلوه دهند تا بار ديگر مورد تعرّض مسلمانان قرار نگيرند و آنگونه كه (ابو بكر) در هنگام نخستين رويارويى با قريش عنوان كرد: قريش از آن زمان كه به عزّت دست يافت، به خوارى و ذلت نيفتاد.۱
سپاه قريش در نزديكى (چاههاى بدر) فرود آمد و صفوف خود را براى نبرد آراست، ولى مسلمانان با تعداد 313 تن قبل از آنان بدان منطقه رسيده بودند و خداى متعال مقدمات و علل و اسباب پيروزى را براى رسول گرامىاش صلّى اللّه عليه و اله و سلم و مسلمانان مهيّا ساخته بود؛ رسيدن به محل نبرد را برايشان آسان نموده و آنان را امنيّت و آرامش بخشيده بود و وعده ظفر بر دشمنانشان و پيروزى آيين حق را داده بود.۲
با اينكه مسلمانان انتظار خروج قريش از مكّه و رويارويى با خود را نداشتند، ولى پس از آنكه كاروان از دست آنها گريخت و كار به جنگ انجاميد، نبىّ اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم خواست از تصميم مهاجران و انصار آگاه شود و آنان را بيازمايد لذا بهپا خاست و فرمود: مردم! دراينباره اظهارنظر كنيد.
يكى از مهاجران (عمر) بهپا خاست و بهگونهاى سخن گفت كه حاكى از ترس و بيم رويارويى با دشمن بود. سپس مقداد بن عمرو از جا برخاست و