به آرزوى ديرينه خود، زيارت بيت اللّه الحرام، نايل شوند و مهاجران توفيق مىيافتند با خانوادهها و بستگان خويش ارتباط برقرار كنند و چهبسا آنها را به اسلام دعوت مىكردند و يا از ورود مسلمانان به مكّه جلوگيرى به عمل آورند كه در اين صورت، جايگاه و منزلت قريش متزلزل مىشد و به سبب رفتار ناپسند آنان با كسانى كه از سر صلح و آرامش تنها خواستار انجام مناسك عمره و ارج نهادن به كعبه بودند، مورد نكوهش ديگر قبايل قرار مىگرفتند.
قريش، گستاخانه و از سر دشمنى، دستهاى از سوارهنظام خود را كه دويست تن تخمين زده مىشد به فرماندهى خالد بن وليد، به نبرد با رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم و مسلمانان اعزام داشت. از آنجا كه نبىّ اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم با لباس احرام و بدون قصد جنگ، آهنگ آن سامان كرده بود، فرمود:
واى بر قريش، جنگ، آنها را به نابودى كشاند، چه مىشد اگر مانع ارتباط من با ساير قبايل بتپرست نمىشدند چراكه اگر آنها بر من پيروز مىشدند، قريش به هدف خود دست مىيافتند و اگر من بر آنان پيروز مىگشتم، يا اسلام مىآوردند و يا با قدرت و توان خود با من به نبرد برمىخاستند، قريش چه تصور مىكند؟ به خدا سوگند! در راه تبليغ رسالت الهى مبارزه خواهم كرد تا خدا آن را به پيروزى برساند و يا جان خود را بر سر اين هدف بگذارم.
سپس رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم به سپاهيان خود دستور داد، از مسير سوارهنظام قريش عقب بنشينند تا درگير جنگى نشوند كه قريش مىخواهد آن را دستاويزى براى درستى موضعگيرىهايش و مايهاى براى فخر و مباهات قرارش دهد. آن حضرت جهت مذاكره با قريش پيرامون اين موضوع، «خراش بن اميه خزاعى» را نزد آنان فرستاد، ولى قريش با پىكردن شتر او، آهنگ كشتن وى را كردند. و بدينترتيب، قريش هيچگونه پايبندى به رعايت آداب