قُلْ إِنِّي عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي..؛۱
بگو: من نشانه روشنى از پروردگارم دارم...
قُلْ هذِهِ سَبِيلِي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي...؛۲
بگو: اين راه من است! من و پيروانم با بصيرت كامل همه مردم را به سوى خدا دعوت مىكنيم...
اين همان منطق قرآنى است كه نمايى از پابرجايى و استوارى تلقى مىشود... ازاينرو، بايد گفت چگونه ممكن است خداوند پيامبرى را برگزيند كه از برانگيختهشدن خود و رسالتى كه از ناحيه پروردگارش به او واگذار شده بىاطلاع باشد و از نشانههايى كه از سوى خداى خويش مىبيند، اطمينان حاصل نكند تا بدانجا كه ديگران وى را مطمئن سازند؟! با عقل سازگار نيست كه وى به پيامبرى مبعوث و براى امر نبوّت مهيا شود و خود نداند پيامبر است و از ناحيه خدا براى راهنمايى مردم برانگيخته شده است، يا در مأموريت خود دچار شك و ترديد شود؛ تا چه رسد به اينكه تصور كند حقيقت را از كسى كه بايد خود، او را هدايت كند، به دست آورد و خداوند به اين حقيقت اشاره فرموده است:
آيا كسى كه به سوى حق هدايت مىكند براى پيروى شايستهتر است يا آنكس كه خود هدايت نمىشود مگر آنكه هدايتش كنند، شما را چه مىشود چگونه داورى مىكنيد؟۳
نماى روشنى كه قرآن كريم از شخصيت پيامبران الهى ترسيم نموده و دلايل عقلى نيز آن را مورد تأييد قرار داده است بنيانش استوار و ثابت است تا