341
تاريخ حديث شيعه در سده هاي چهارم تا هفتم هجري

آن به عنوان كتاب مرجع، نقص شمرده مى شد. براى نمونه، نخستين طريقى كه ذكر كرده، چنين است:
احاديثى كه در اين كتاب، از عمّار بن موسى ساباطى آمده است، همگى از طريق على بن بابويه (پدر مؤلّف) و محمّد بن حسن بن احمد بن وليد ـ كه رضوان خدا بر هر دو باد! ـ ، از سعيد بن عبد اللّه ، از احمد بن حسن على بن فضّال، از عمرو بن سعيد مدائنى، از مصدق بن صدقة، از عمّار بن موسى ساباطى نقل شده است. ۱
در پايان مشيخه آمده است:
تمّت أسانيد كتاب من لا يحضره الفقيه، بحمد اللّه و مَنِّهِ. و الصلاة على محمّد و آله الطاهرين . ۲
بر اساس برخى از نسخه هاى خطّىِ من لا يحضره الفقيه، پس از عبارت «تمّت اسانيد كتاب...»، اين عبارت نيز آمده است:
و ذلك فى ذى القعدة من سنة اثنين و سبعين و ثلاثمئة. ۳
بر اين اساس و با لحاظ سال ورود شيخ صدوق به بلخ (368 ق) و با توجّه به اين كه وى تنها يك بار به آن ديار رفته و در آن جا 245 كتابش را بر ابو عبد اللّه نعمت خوانده است، معلوم مى شود كه تأليف اين كتاب من لا يحضره الفقيه، چهار سال طول كشيده است.
پايان بخش كتاب در نسخه چاپى، بخشى است به قلم محقّق آن، به شرح و توضيح اصطلاحات كلامىِ مطرح در مشيخه پرداخته است. اين اصطلاحات، عبارت اند از: فَطَحى، ناووسى، كيسانى، واقفى، زيدى، جارودى، بَتَرى، غالى، حَرورى، قَدَرى،

1.كتاب من لا يحضره الفقيه، ج ۴، ص ۴۲۲.

2.همان، ج ۴، ص ۵۳۸.

3.همان، ج ۴، ص ۵۴۰ ، محقّق كتاب .


تاريخ حديث شيعه در سده هاي چهارم تا هفتم هجري
340

شهادات، عتق، بيع، صيد، لُقَطه، دَين، خوردن و آشاميدن، سوگند، كفّارات، نكاح، طلاق، حدودت، ديات، و وصيت. ترتيب و رده بندى اين كتاب ها و مسائل مطرح در هر كدام، گوياى سامان دهىِ معنادارى است كه در نوع خود، ابتكارى به نظر مى رسد. گستره اين مسائل، به ترتيب، از حيات و زندگى تا مرگ است. گويى چون حيات با آن شروع مى شود، نخستين مسئله را حكم آبها و انواع نجس و پاك آن قرار داده و آخرين مسئله را وصيت ـ كه به مرگ مربوط است ـ و پس از آن، درباره ارث سخن گفته است. به هر روى، شيخ صدوق به مناسبت هاى گوناگون، به مسائل ديگرى نيز پرداخته است كه جنبه فقهى ندارند و در چارچوب اصطلاحى فقه جاى نمى گيرند. براى نمونه، در ذيل بحث نمازهاى شبانه روزى و تعداد آنها، احاديث «ردّ الشمس» را آورده و به بحث در اين باره پرداخته است؛ در حالى كه اين موضوع، جنبه كلامى دارد. وى به چند حديث اشاره كرده كه بر پايه آنها ردّ الشمس براى سليمان نبى، براى يوشع بن نون و براى على بن ابى طالب عليهم السلام رخ داده است. ۱ نيز به مناسبت بحث حج و زيارت خانه خدا، به موضوع زيارت پرداخته و نزديك به چهل صفحه را به آن اختصاص داده است. ۲ وى پس از بحث زيارات، دو باب ديگر آورده است كه جنبه اخلاقى دارند؛ يكى «باب الحقوق» ۳ و ديگرى «باب الفروض على الجوارح». ۴ وى در پايان مسائل وصيت نيز «باب النوادر» را ـ كه از آن، به باب آخر كتاب ياد كرده ـ به مواعظ و وصاياى اخلاقى اختصاص داده است. ۵
شيخ صدوق در پايان كتاب من لا يحضر الفقيه، بى درنگ به معرّفى طريق خود به صاحبان اصول و مصنّفات پرداخته و اين بخش را «مشيخه» ناميده است. گويا وى با اين كار، قصد داشته حذف اسانيد را جبران كند؛ اتفاقى كه در كتاب افتاده بود و براى

1.كتاب من لا يحضره الفقيه، ج ۱، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۳.

2.همان، ج ۲، ص ۵۷۲ ـ ۶۰۹.

3.همان، ج ۲، ص ۶۱۸ ـ ۶۷۶.

4.همان، ج ۲، ص ۶۷۶ تا پايان آن.

5.همان، ج ۴، ص ۳۵۲ ـ ۴۷۰.

  • نام منبع :
    تاريخ حديث شيعه در سده هاي چهارم تا هفتم هجري
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 101284
صفحه از 554
پرینت  ارسال به