371
تاريخ حديث شيعه در سده هاي چهارم تا هفتم هجري

اين خبر، برخى از آموزه هاى مسلّم شيعه اماميه را درباره گستره علم پيامبر صلى الله عليه و آله و امامان عليهم السلام به چالش مى كشد. در اين رساله، سه سؤال مطرح شده و شيخ مفيد به آنها پاسخ داده است:
1 . اعتبار و درستىِ خبر: شيخ مفيد اين خبر را مسلّم و اتفاقى دانسته است.
2 . چرا پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى دستور به قتل جريح داد كه به تحقّق جرم توسّط وى، قطع و يقين نداشت؟
3 . چرا على عليه السلام از پيامبر پرسيد كه آيا اين دستور (كشتن جريح) مطلق و در هر حالت است يا مشروط به اثبات تحقّق جرم است؟ ۱
سؤال اوّل، ناظر به اسناد حديث، ولى دومى و سومى، به محتواى آن مربوط اند. شيخ مفيد ابتدا متذكّر مى شود كه درباره اين خبر، تفسيرها و برداشت هاى مختلف و گاه متناقضى توسط پيروان مذاهب و فرقه هاى كلامى، مطرح شده است كه همگى فاسد و باطل اند. از آن جمله است:
1 . تفسير غلات كه به اين سخن امير المؤمنين عليه السلام ، جنبه رمزى داده اند و آن را دليل بر آگاهى آن حضرت از همه چيز دانسته اند.
2 . تفسير عامّه (اهل سنّت) و معتزله كه آن را شاهد بر اين گرفته اند كه اشتباه و خطا در احكام، براى پيامبر نيز جايز است.
3 . تفسير فرقه منتسب به موسى بن عمران كه از آن، تفويض تشريع در احكام و چگونگىِ آن را به پيامبر صلى الله عليه و آله برداشت كرده اند.
4 . تفسير اصحاب رأى و استحسان كه اين رفتار پيامبر را به عمل به رأى و استحسان توصيف مى كنند.
5 . برداشت زنادقه و اهل ذمّه كه آن را به قرينه بر بى پايگى نبوّت اسلام

1.همان، ص ۱۸ ـ ۲۰.


تاريخ حديث شيعه در سده هاي چهارم تا هفتم هجري
370

ارزشمند و مفيد است.
نسخه چاپى اين رساله، شامل مقدّمه محقّق، مقدّمه سيّد محمّد رضا حسينى جلالى، مقدّمه مؤلّف، و اصل رساله است و رساله سيّد جعفر مرتضى و نقد آن نيز در پايان آمده است.
در مقدّمه محقّق، به موضوع رساله و نسخه هاى خطّى و چاپى آن، اشاره شده است. به موجب مقدّمه مؤلّف، فردى معتزلى درباره خبر نام برده به ماريه قبطيه، سؤال هايى را نزد شيخ مفيد مطرح كرده است. اين رساله، حاصل گفت و باز گفت و پرسش و پاسخ شيخ مفيد و آن معتزلى است. ۱
اصل رساله، شامل فشرده خبر و سؤال ها و پاسخ هاست. در اين خبر، چنين آمده است: عايشه همسر پيامبر صلى الله عليه و آله ، ماريه ـ همسر ديگر رسول خدا و مادر ابراهيم، تنها فرزند نرينه پيامبر ـ را به برقرارى ارتباط نامشروع با جريح قبطى پسر عموى او، متّهم كرد. وى به دنبال اين اتهام، ابراز داشت كه ابراهيم از جريح قبطى است، نه از پيامبر صلى الله عليه و آله . چون اين خبر به گوش پيامبر رسيد، آن حضرت به على عليه السلام مأموريت داد كه اگر جريح را در خانه ماريه يافت، گردن بزند. على عليه السلام از پيامبر پرسيد كه تحقيق كند يا بدون تحقيق، اين مأموريت را انجام دهد؟ پيامبر گزينه تحقيق را به او پيشنهاد كرد؛ با اين عبارت كه: «بل يرى الشاهد ما لا يرى الغائب». أمير المؤمنين عليه السلام به خانه ماريه قبطيه رفت. فرد قبطى را در آن جا يافت. وقتى آن قبطى، شمشير را در دست امير المؤمنين ديد، ترسيد و از نخل بالا رفت. در اين هنگام بود كه باد ، پيراهن او را كنار زد و معلوم شد كه او آلت مردانه ندارد. أمير المؤمنين عليه السلام او را رها كرد و به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بر گشت و آنچه را مشاهده كرده بود، به ايشان گزارش داد. پيامبر خوش حال شد و خدا را به اين جهت كه اهل بيت را از تهمت مردان بد، منزّه و پاك ساخته، ستايش كرد. ۲

1.رسالة حول خبر مارية، ص ۱۶.

2.همان، ص ۱۷ ـ ۱۸.

  • نام منبع :
    تاريخ حديث شيعه در سده هاي چهارم تا هفتم هجري
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 116188
صفحه از 554
پرینت  ارسال به