375
تاريخ حديث شيعه در سده هاي چهارم تا هفتم هجري

نيست و هماهنگ با قول به عدل و مخالف با قول به جبر است»؛ ۱ يا «وى در اين راستا، طريقه مُثلى را پيش گرفته و مطابق با عقل، عمل كرده است». ۲
براى نشان دادن شيوه اى كه براى شرح و نقد، در تصحيح الاعتقاد به كار رفته، دو مسئله «بدا» و «جدل» را براى نمونه، نقل مى كنيم:

مسئله بَدا

شيخ مفيد روايات بدا را در اسناد، صحيح دانسته و به شرح و تأويل آنها پرداخته است. او متذكّر شده كه بدا در اصل، به معناى ظهور است. اين معنا، در قرآن آمده ـ مانند: آيه «وَ بَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُواْ يَحْتَسِبُونَ» و آيه «وَ بَدَا لَهُمْ سَيِّـ?اتُ مَا كَسَبُواْ وَحَاقَ بِهِم» ـ و مطابق عرف و استعمال اهل زبان نيز است. از اين رو، مراد از بدا در باره خدا، تعقّب رأى و نظر و آشكار شدن امرى بر او پس از آن كه بر وى پوشيده بود، نيست. به عقيده شيخ مفيد، بدا درباره خدا، در دو جا مى تواند به كار رود: يكى درباره فعلى كه به گونه معمول و متعارف و مطابق حساب عادى و ظنّ غالب، انجام نمى گيرد. به موجب اين معنا، منظور امام صادق عليه السلام كه فرمود: «ما بدا للّهِ فى شى ء كما بدا له فى إسماعيل»، اهمّيت مورد است. در شرايطى كه ظنّ غالب، بر وقوع قتل توسّط ابراهيم بود و خوف تحقّق آن وجود داشت، خدا بر ابراهيم لطف كرد. مؤيّد اين معنا، سخن ديگر امام صادق عليه السلام است كه فرمود: «كان القتل قد كتب على إسماعيل مرّتين، فسألتُ اللّهَ فى دفعه عنه فدفعه».
مورد دوم كاربرد بدا، در افعال است. به استناد آيات قرآن، اجل دو گونه است: اجل قطعى و اجل قابل افزايش و كاهش: «ثُمَّ قَضَى أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسَمًّى عِندَهُ» ، «وَ مَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِى إِلَا فِى كِتَـبٍ» و «لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَـتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَالأَْرْضِ» . اجل غير قطعى، تابع عمل خير و ناشايست است. نوح

1.همان، ص ۵۹.

2.همان، ص ۶۲.


تاريخ حديث شيعه در سده هاي چهارم تا هفتم هجري
374

روش پردازش مطالب كتاب، اين گونه است كه شيخ مفيد با عنوان «قال ابوجعفر»، قول شيخ صدوق را ذكر و سپس شرح مى كند. او يك شارح بى نظر و بدون رأى نيست؛ بلكه شارحى نقّاد است. مبناى او در شرح و نقد آراى شيخ صدوق، قرآن، احاديث معصومان، عرف و استعمال اهل زبان، ۱ شعر، ۲ پيش فرض هاى كلامى و عقل، به عنوان منبع و ابزار است. وى در نقد احاديث، به نقد اسنادى و محتوايى، هر دو، توجّه نشان داده است. در نقد اسنادى، به ضعف اسناد يا شاذ بودن آن و در نقد محتوايى، به مخالفت حديث با قرآن، ناسازگارى و اختلاف درونى و نيز مخالفت با عقل و اخبار صحيح، پرداخته است. البته در مواردى، ديدگاه شيخ صدوق را تأييد كرده، آن را هماهنگ با معيارهاى ياد شده دانسته است. ۳ در نقد اسنادى و محتوايى، از اين دست عبارات، در كلام شيخ مفيد آمده است: «اين حديث، متروك و غير معمولٌ به است و اسناد آن، رضايت بخش نيست»؛ «حديث با زبان عرب، هماهنگى ندارد؛ زيرا در زبان و لغت عرب، علم به يك چيز، ملازم با آفرينش آن نيست»؛ «حديث با قرآن مخالف است. قرآن داور و ميزان حديث صحيح و سقيم، و مقدّم بر آن است»؛ «اين حديث، مرسل است»؛ «سخن شيخ ابو جعفر ـ كه رحمت خدا بر او باد ـ ، بى حاصل و متخالف و متناقض است و سبب اين تخالف و تنافى، ظاهر برخى احاديث است كه ناسازگارىِ درونى دارند و او از اين ناسازگارى ـ به دليل توجّه به ظاهر ـ ، غفلت كرده است»؛ «اين احاديث، شاذ هستند و با فرض صحّت و ثبت اسناد، نبايد به ظاهرشان بسنده كرد . معانى، وجوه و تأويل آنها را عالمان مى شناسند»؛ ۴ «حديثى كه ابو جعفر از زراره نقل كرده، صحيح است و معناى آن، بر عقلا پنهان

1.همان، ص ۳۰، ۵۴.

2.همان، ص ۲۸ ـ ۲۹، ۷۶.

3.همان، ص ۵۹.

4.همان : به ترتيب : ص ۴۲، ۴۴، ۴۶، ۴۹، ۵۴.

  • نام منبع :
    تاريخ حديث شيعه در سده هاي چهارم تا هفتم هجري
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 100987
صفحه از 554
پرینت  ارسال به