فصل دوم : عالمان امامى و تدوين كتب حديثى
بخش اول : قرن ششم
وضعيت فكرى شيعه
آثار باقى مانده از قرن ششم ، عمدتا به ادبيات حديثى مناقب و مثالب نويسى تعلّق دارند . سؤالى كه مى توان مطرح كرد ، اين است كه : دليل نگارش چنين آثارى چه بوده است؟ و آيا در آن روزگار ، نگرشى ضدّ علوى رواج داشته است؟
ظاهرا اين گونه نيست و پاسخ را بايد در ماهيت و جايگاه نظريّه امامت در تفكّر شيعى جستجو كرد ، با ذكر اين نكته كه اگر گفته شود : «ولايت» و «امامت» در تفكّر شيعه ، نقطه ثقل كليدى اند، گزافه نيست .
در قرن دوم و سوم ، تجلّى اين اهمّيت با نگارش آثار متعدّدى تحت نام «الإمامة» بروز كرده و در قرن چهارم و پنجم ، اين روند ادامه داشته است . تأليف كتاب الشافى سيّد مرتضى و كتاب تلخيص الشافى شيخ طوسى (در مقابل كتاب المغنى قاضى عبد الجبّار) در ادامه اين حركت بوده است . قرن پنجم ، دوره اى است كه تفكّر عقلگرايى معتزلى ، رو به افول مى نهد . همگام با افول جريان اعتزال و يا به عبارت بهتر ، تسليم شدن اين جريان در مقابل اهل سنّت و تعديل جريان حديث گرايى اهل سنّت ، حاكميت انديشه حديث گرايى را شاهد هستيم.