از ديگر مآخذ طبرسى ، بايد به آثار شيخ صدوق چون الأمالى و كمال الدين (كه در بخش امام دوازدهم و نقل متن توقيعات ، روايات از اين كتابْ اخذ شده اند ) ، الأمالى شيخ طوسى و كتاب سليم بن قيس اشاره كرد . همچنين بخشى از رساله سيّدمرتضى به نام الرسالة الباهرة فى فضل العترة الطاهرة نيز در اين كتاب نقل شده است. ۱
رهيافت طَبَرسى در «الاحتجاج»
طبرسى در آغاز كتابش علّت تأليف كتاب را چنين بيان داشته است:
سپس آنچه مرا به تأليف اين كتاب وا داشت ، نپرداختن گروهى از اصحاب و ياران ما به علم جدل و بحث بوده است ، گرچه اين عملْ صحيح است . آنها اين گونه استدلال مى نمودند كه پيامبر و ائمّه هرگز مجادله و جدل نكرده اند و چنين عملى را به كار نگرفته اند و از بهر شيعه نيز در اين كار رخصتى نيست ؛ بلكه از آن نهى شده اند. به اين دليل ، لازم ديدم كه نوشته اى را از گفتگوهاى آنها در فروع و اصول با اهل سنّت و خردمندان كه در آنها به جدل با آنان پرداخته اند، گرد آورم . ائمّه از پرداختن به جدل ، تنها افراد ناتوان را نهى كرده اند و منع آنها شامل حال افراد توانا به اين فن نمى گردد. ۲
در ادامه ، طبرسى آيات دال بر گفتگو و جدل را آورده و بعد به نقل روايات پيامبر و ائمّه در باب مجادله با مخالفان پرداخته است . نكته اى كه از اين مقدّمه كوتاه برمى آيد ، نشان از آغاز حركت حديث گرايى در حوزه فكرى شيعه است ؛ حركتى كه آرام آرام در ميانه قرن هفتم ، تبلورش در ابن طاووس تجلّى يافت كه مدّعى نهى پيامبر و ائمّه از بحث هاى كلامى بود. ۳