هنگامى كه كلمات دانشمندان و بزرگان مسلمان در رابطه با شخصيت حضرت امام ابو الحسن علىّ بن محمّد هادى عليه السّلام را از نظر مىگذرانيم، تنها يك تصوير در برابر چشمان ما نقش مىبندد و آن اينكه دوستان و دشمنان، همه آن حضرت را بزرگ داشته و همه مسلمانان بر بزرگوارى و جلالت قدر آن حضرت اجماع و اتّفاق كردهاند.
🔸 حقّ تو را بر خود واجب مىدانم
در نامهاى كه متوكّل عبّاسى به امام هادى عليه السّلام نوشته است چنين آمده:
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم، امّا بعد: امير المؤمنين متوكّل قدر تو را مىشناسد و رعايت خويشاوندى تو را نموده و حقّ تو را بر خود واجب مىداند وى همواره و در همه كارها در رابطه با تو و اهل بيت تو آن مىكند كه به صلاح حال تو و اهل بيت تو بوده، سربلندى تو و خاندانت در آن تثبيت گردد و امنيت و بركت بر تو و آنان داخل گردد، او همه اين كارها را براى جلب رضايت خداوند و بهجاى آوردن آنچه را كه خداوند در رابطه تو و خاندانت بر او
واجب كرده است به انجام مىرساند.
آنگاه در پايان نامه اينگونه آمده است: امير المؤمنين مشتاق ديدن تو مىباشد و خوش مىدارد كه از نزديك با تو ديدارى تازه كند و با نگاه كردن به چهره ميمون و مباركت تيمّن بجويد[۱].
🔸 شخصا خدمتگزارى آن حضرت را به عهده گرفتم
يحيى بن هرثمه- همان كسى كه متوكّل او را براى بردن امام عليه السّلام از مدينه به سامرا فرستاده بود- گويد:
من براى انجام اين مأموريت به شهر مدينه رفتم.
هنگامى كه وارد شهر مدينه شدم مردم شهر كه متوجه مأموريّت من در رابطه با امام هادى عليه السّلام شده بودند و مىترسيدند در اين سفر چشمزخم و گزندى به آن حضرت برسد، ضجّه و ناله عظيمى سر دادند، بدانسان كه تا آنزمان مردم چنين ضجّه و نالهاى در شهر نشنيده بودند تو گويى كه همه دنيا به جوش و خروش آمده بود. چراكه آن حضرت همواره ملازم مسجد و محراب بوده هميشه به اهل شهر مدينه نيكويى روا مىداشت و هيچگاه به سمت دنيا و زخارف آن ميل و رغبت از خود نشان نمىداد، من منزل آن حضرت را بازرسى كردم. امّا جز كتابهاى قرآن، دعا، و كتابهاى علمى چيزى در آن نيافتم. اينجا بود كه آن حضرت در نظرم بسيار بزرگ آمد و از آن پس خود شخصا خدمتگزارى آن حضرت را به عهده گرفتم و با او بسيار خوب برخورد نمودم، هنگامى كه به بغداد وارد شديم ابتدا به نزد اسحاق طاهرى كه والى بغداد بود رفتم. وى به من گفت: اى يحيى، اين مرد فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مىباشد، و تو خود متوكّل را خوب مىشناسى، و مىدانى كه اگر متوكّل را بر ضدّ اين مرد تحريك كنى او را خواهد كشت، و در اين صورت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در روز قيامت دشمن تو خواهد بود، در پاسخ او گفتم: به خدا سوگند كه من در برخورد با اين مرد جز نيكويى از او چيزى نديدهام[۲].
🔸 بافضيلتترين مخلوق خداوند متعال
ابو عبد اللّه جنيدى گويد: به خداوند متعال سوگند كه او امام هادى عليه السّلام بهترين فرد از ميان مردمان روى زمين و بافضيلتترين مخلوق خداوند متعال است[۳].
🔸 دانای علم غیب
يزداد طبيب گويد: اگر از ميان مخلوقات خدا يك نفر پيدا شود كه علم غيب بداند، همانا كه او امام هادى عليه السّلام است[۴].
🔸 خوشروترين و راستگوترين مردم
ابن شهر آشوب گويد: امام هادى عليه السّلام خوشروترين و راستگوترين مردم بود. هنگامى كه آن حضرت را از نزديك مىديدى ملاحت او در ميان مردم بىنظير و هنگامى كه از دور با او معاشرت مىكردى، فضل و كمالش در ميان جامعه بىبديل بود، چون سكوت مىكرد هيبت و وقار از وى مىباريد و چون زبان به سخن مىگشود، شكوه و جلالش نمودار مىگرديد، وى از خاندان رسالت و امامت و محلّ استقرار وصايت و جانشينى پيامبر بود. وى شاخهاى از درخت تناور نبوّت بود، برافراشته و پسنديده، و ميوهاى از درخت رسالت چيده و برگزيده[۵].
🔸 موصوف به گرانسنگترين اوصاف
كمال الدّين محمّد بن طلحه شافعى گويد: از ميان مناقب بىشمار آن حضرت منقبتى است كه همچون درّ و گوشواره در گوش مردمان جاى گرفته و گوش جان مردمان همچون درّى گرانبها در صدف آن را دربرگرفته است، كه خود شاهدى است بر اين مطلب كه حضرت ابو الحسن امام هادى عليه السّلام موصوف به گرانسنگترين اوصاف، بوده و از باشرافتترين شاخههاى درخت نبوّت نازل گرديده است[۶].
🔸 سنگريزه و شن، فرش زير پايش
احمد بن محمّد بن ابى بكر بن خلّكان گويد: ابو الحسن علىّ هادى فرزند محمّد جواد فرزند علىّ رضا عليهم السّلام يكى از ائمّه دوازدهگانه است، كسانى در نزد متوكّل عبّاسى از او بدگويى كرده، گفتند شيعيان وى برايش اسلحه، نامه، و اسناد ديگرى مىفرستند كه در خانه او موجود است و او را برانگيختهاند تا در طلب حكومت برآيد. متوكّل نيز عدّهاى از مأموران ترك تبار خود را به سمت آن حضرت فرستاد. آنان شبانه و ناگهانى به منزل آن حضرت حمله كردند. امّا تنها صحنهاى كه با آن روبرو شدند اين بود: آنان امام هادى را در اتاقى دربسته يافتند درحالىكه جبّهاى مويين بر تن و پارچهاى پشمين بر سر داشته، رو به قبله آياتى از قرآن كريم را كه متضمّن وعده و وعيد الهى است زير لب ترنّم مىكرد. و در زير پايش فرشى جز سنگريزه و شن نبود[۷].
🔸 مردى متعبّد و فقيهى پيشوا
عبد اللّه بن اسعد يافعى گويد: ابو الحسن علىّ هادى فرزند محمّد الجواد فرزند علىّ رضا فرزند موسى كاظم فرزند جعفر صادق، علوى حسينى، چهل سال زندگى كرد. وى مردى متعبّد و فقيهى پيشوا بود[۸].
🔸 پشتیبان نیازمندان و یتیمان
سيّد عبد الوهاب بدرى گويد: امام هادى عليه السّلام در شهر سامرا در مجالس مردم مىگشت و همواره مصيبتديدگان را دلدارى داده، نيازمندان را يارى رسانده به گدايان و مساكين ترحّم مىنمود. وى با يتيمان مهربانى كرده، شبانگاهان به در خانه بيوهگان و ناتوانان رفته، كيسههاى درهم و دينار را كه در دامن جامه خود حمل مىكرد به آنان مىداد و مىگفت:لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً؛ پاداش و سپاسى از شما نمىخواهيم. آن حضرت روزها به كار و فعّاليت مشغول مىشد. وى در زير اشعه سوزان آفتاب ايستاده در مزرعه خود به كار كشاورزى مشغول مىگشت تا آنجا كه عرق تمام بدن آن حضرت را تر مىكرد و چون سياهى شب آشكار مىشد به سمت پروردگار خود توجّه كرده، در حال ركوع و سجود و خشوع براى پروردگار خويش درمىآمد و پيشانى تابناك خود را بر روى سنگ و شن زمين قرار مىداد، و دعاى مشهور خود را زير لب زمزمه مىكرد كه:
«الهي مسيء قد ورد، و فقير قد قصد، لا تخيب مسعاه و ارحمه و اغفر له خطأه»؛
پروردگارا، گنهكارى به در خانهات وارد شده، و فقيرى قصد در خانهات كرده. پروردگارا گامهايى كه به سوى تو برداشته نااميد نگردان، بر وى رحمت آور و گناهانش را بر او ببخشاى[۹].
[۱]( ۱). اصول كافى ۱/ ۵۰۲، الفصول المهمّه/ ۲۶۵.
[۲]( ۱). تذكرة الخواصّ/ ۲۰۲.
[۳]( ۲). مآثر الكبرى ۳/ ۹۶.
[۴]( ۳). بحار الانوار ۵۰/ ۱۶۱.
[۵]( ۴). مناقب ۴/ ۴۳۲.
[۶]( ۱). مطالب السّؤول/ ۸۸.
[۷]( ۲). وفيات الاعيان/ ۲/ ۴۳۵.
[۸]( ۳). مرآت الجنان/ ۲/ ۱۶۰.
[۹]( ۱). سيرة الامام علىّ الهادى عليه السّلام/ ۵۹.