سنت در متون دینی در معناهای گوناگون به کار می رود. این نوشته عهده دار بیان آنهاست.
در باره سنّت
واژه سنّت، از ريشه «سنن»، در اصل به معناى جريان يافتن، روان شدن و انجام دادن عمل به سهولت و سادگى است:
أصل واحد مطرد و هو جريان الشىء و إطّراده فى سهولة و الأصل قولهم سننت الماء على وجهى أسُنُّه سنّاً، إذا أرسلته إرسالاً.[۲]
ريشه و گوهر معنايى يگانه و فراگير و به معناى جريان يافتن چيزى و روان شدن آسان است. اين واژه از اين عبارت گرفته شده است كه عرب مىگويد: آب را بر صورتم جارى و روان كردم.
از اين ريشه و گوهر معنايى، سنّت به معناى سيره، روش، طريقه و سبك رفتار برآمده است.[۳]
كاربرد اين واژه در اين معنا، در قرآن نيز وجود دارد. «سنّة اللّه»، در قرآن به معناى شيوه و روش پيوسته و جارى خداوند است:
«سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِى قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً.[۴]
اين، سنّت الهى است كه در گذشته نيز بوده است و هرگز براى سنّت الهى تغيير و تبديلى نخواهى يافت».
مراد از سنّت الهى، شيوه، سبك و روش الهى و به سخن ديگر، قوانين تكوينى حاكم بر جهان آفرينش است كه مستمر و مداوم اند و قابل تبديل، تغيير و تحويل نيستند:
«لاَ تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلاً.[۵]
هرگز براى سنّت ما تغيير و دگرگونى نخواهى يافت».
«فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً.[۶]
هرگز براى سنّت خدا، تبديل نخواهى يافت و هرگز براى سنّت الهى تغييرى نمىيابى».
همچنين در آيات ديگرى، روش به كار رفته در باره پيشينيان به عنوان «سنّة الأولين» مطرح شده است. از جمله در آيه«قُل لِّلَّذِينَ كُفَرُوا إِن يَنتَهُوا يُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِن يَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الأَْوَّلِينَ»[۷]اين عبارت ناظر به روش و عملكرد كينهتوزانه مشركان و روش خداوند در مواجهه با آنان است.
سنّت، به معناى روش، معنايى عام دارد كه مىتواند به روش پسنديده و نيكو اشاره داشته باشد، همچنان كه در باره روش و طريقه ناشايست و ناصواب نيز كاربرد دارد.[۸]
در روايت نبوى ذيل، سنّت، به هر دو معنا اشاره دارد:
مَن سَنَّ سُنَّةً حَسنَةً كانَ لَهُ أَجرُها وَ أجرُ مَن عَمِلَ بِها إلى يَومِ القيامةِ وَ مَن سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كانَ عَليهِ وِزرُها وَ وِزرُ مَن عَمِلَ بِها إلى يَومِ القِيامَةِ.[۹]
هر كس روشى شايسته بنيان نهد، پاداش آن و پاداش هر كس كه تا روز قيامت بدان عمل كند، نصيب وى خواهد شد و هر كس طريقهاى ناپسند بنيان نهد، جزاى آن و كيفر هر كس كه تا روز قيامت بدان عمل كند، بر عهده او خواهد بود.
كاربرد واژه سنّت، در معناى لغوى، يعنى روش و طريقه، فراوان و پُر بسامد است.
اين واژه، در روايات و پيرو آن در بيان محدّثان، فقيهان و عالمان، در معانى خاص، محدود و متفاوت به كار رفته است كه اگر چه معناى لغوى را در درون خود دارد، ولى ويژگى خاصّى را در معناى لغوى اشراب كرده است كه فهم آن، مهمتر از فهم اصل معناى لغوى است. اين معانى خاص، در برخى از دانشها و كتابها به اصطلاح تبديل شدهاند. مقصود از اصطلاح، معنايى است كه در فرهنگ گروهى خاص، از يك واژه اراده مىشود ؛ يعنى واژه بدون قرينه، تنها اين معنا را افاده مىكند. ممكن است واژهاى نزد گروهى از عالمان، همانند فقيهان، در معنايى خاص به كار رود و گروهى ديگر از عالمان، همچون محدّثان، يا مفسّران، آن را در معنايى ديگر به كار گيرند، يا مفهومى خاص از آن اراده كنند.
معانى اصطلاحى سنّت كه در روايات، بدانها توجّه شده، بدين قرارند:
۱. سنّت در برابر بدعت
در اين كاربرد، مراد از سنّت، رهنمودى است كه از پيامبر صلىاللهعليهوآله يا امام معصوم عليهالسلام صادر شده باشد:
ما يصدر من النبى صلىاللهعليهوآله أو مطلق المعصوم من قول أو فعل أو تقرير.[۱۰]
آنچه از پيامبر صلىاللهعليهوآله يا هر معصوم ديگرى صادر مىشود، خواه گفتار يا رفتار يا تأييد باشد.
بر پايه اين اصطلاح، هر سخن، عمل، يا ترك عمل از جانب معصوم عليهالسلام، سنّت به شمار مىرود. سنّت، بدين معنا، يكى از ادلّه اربعه شمرده شده و به عنوان حجّت شرعى تلقّى مىشود و در مقابل بدعت، قرار مىگيرد. مراد از بدعت، چيزى است كه بدون استناد به منبع وحيانى به عنوان شريعت، لحاظ شود.
در برخى روايات، بر اين معنا از سنّت، توجّه شده است:
شخصى نزد امير مؤمنان عليه
السلام آمد و گفت: مرا از سنّت و بدعت، خبر ده. امير مؤمنان عليه
السلام فرمود: «سنّت، چيزى است كه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله بنيان نهاده است و بدعت، چيزى است كه پس از ايشان، [و به نام دين،] پديد آمده باشد».
[۱۱]
در گزارش ديگرى به نقل از ايشان آمده است:
سنّت، عبارت از سنّتِ (راه و روش) پيامبر صلىاللهعليهوآله است و بدعت، هر چيزى است كه مخالف اين سنّت باشد.[۱۲]
همچنين از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله نقل شده است:
اندكِ مطابق با سنّت، برتر از بسيارِ مطابق با بدعت است.
[۱۳]
امام زين العابدين عليهالسلام نيز فرمود:
برترين كارها نزد خدا، عمل مطابق با سنّت است، هر چند اندك باشد.
[۱۴]
امير مؤمنان عليهالسلام در توصيف انسان مطلوب از ديدگاه شريعت، فرمود:
خوشا به حال كسى كه سنّت، براى او بسنده باشد و از سنّت به سوى بدعت، تجاوز نكند.[۱۵]
سنّت، بدين معنا، گستره معنايى فراوانى دارد و تمام گونههاى بعد، يعنى واجبات غير قرآنى، مستحبّات و عمل مستمرّ معصومان عليهمالسلام را در برمىگيرد.
امير مؤمنان عليهالسلام در تبيين اين معناى سنّت، فرموده است:
سنّت، دو گونه است: سنّتى كه واجب است و عمل بدان، هدايت و ترك آن، گم
راهى است و سنّتى كه غير واجب است و عمل بدان، فضيلت و ترك آن، گناه نيست.[۱۶]
كتابهايى همچون، السنن، نگاشته نسائى، السنن الكبرى نگاشته بيهقى و سنن النبى، جمعآورى شده زير نظر مرحوم مدير شانهچى،[۱۷]به اين اصطلاح از سنّت، اشاره دارند.[۱۸]
۲. سنّت به معناى عمل مستحب
گاه سنّت، در معناى مطلق عمل مستحب به كار مىرود و در برابر «فرض»، «فريضة» يا «مكتوبة»، به معناى عمل واجب قرار مىگيرد. فقيهان، از عمل مستحب با عنوان «مسنون» ياد مىكنند. در بسيارى از روايات، بر اين معنا از سنّت، توجّه شده است.
براى نمونه، از امام باقر عليهالسلام يا امام صادق عليهالسلام در باره لزوم نماز جماعت پرسيده شد و امام عليهالسلام فرمود:
نمازها[ى روزانه] واجب هستند، ولى به جماعت خواندن نماز، واجب نيست، بلكه سنّت [مستحب] است.[۱۹]
از اين رو، شيخ صدوق با استفاده از متون روايى نوشته است:
نماز جماعت، در روز جمعه (نماز جمعه)، واجب و در اوقات ديگر، سنّت [مستحب] است.[۲۰]
در روايتى از امام صادق عليهالسلام، به نقل از فضيل بن يسار، در باره نماز و روزه، چنين آمده است:
آن گاه، نماز واجب، هفده ركعت در شبانه
روز تعيين شد. سپس پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله ۳۴ ركعت نماز مستحبّى، بنيان نهاد كه دو برابر نماز فريضه است... و خدا در هر سال، روزه ماه رمضان را واجب كرد و پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله نيز روزه مستحبّى ماه شعبان و سه روز از هر ماه را بنا نهاد كه دو برابر روزه واجب است.[۲۱]
امام صادق عليهالسلام نيز فرمود:
سجده كردن بر زمين، واجب و بر خمره (سجاده)،
[۲۲]
مستحب است.[۲۳]
در اين روايت، سنّت در برابر فريضه قرار گرفته و به معناى عمل مستحبّ است. امام كاظم عليهالسلام در باره غسل جمعه و فطر و قربان فرمود:
سنّت، [مستحب] است و واجب نيست.[۲۴]
۳. سنّت، به معناى واجب غير قرآنى
احكام شريعت، ريشه در قرآن و سخن معصومان عليهمالسلام دارد. برخى احكام واجب، در قرآن ذكر شده اند كه در اصطلاح روايى و فقهى، «فرض اللّه» ناميده مىشوند. به اعمال واجبى نيز كه در قرآن به آنها اشاره نشده و تنها از طريق پيامبر صلىاللهعليهوآله و اهل بيت عليهمالسلام تبيين شدهاند، «سنّت» گفته مىشود. سنّت، در اين معنا، عمل واجب غير قرآنى است.
حسين بن نضر مىگويد:
از امام رضا عليهالسلام در باره گروهى سؤل كردم كه در سفرند، يكى از آنها مىميرد و همراه آنان نيز شخصى جُنُب است، در حالى كه آب موجود در نزد آنان، اندك است و به اندازه غسل كردن يكى از آن دو است. كداميك مقدّم مىشوند؟
امام عليهالسلام فرمود:«شخص جُنُب، غسل مىكند و غسل ميّت، ترك مىشود ؛ زيرا غسل جنابت، فريضه است [و در قرآن ذكر شده است] و غسل ميّت، سنّت است [و در قرآن، ذكر نشده است]».[۲۵]
روشن است كه غسل ميّت نيز واجب است، ولى چون واجب غير قرآنى است، از آن به عنوان سنّت، ياد شده است.
شيخ طوسى، در ذيل روايتى مشابه اين روايت، نوشته است:
قرآن، دلالتى بر وجوب غسل ميّت ندارد و ما وجوب آن را از طريق روايات فهميدهايم.[۲۶]
عبيد بن زراره، در باره علّت تفاوت حكم جماع قبل از پايان يافتن طواف با همين عمل قبل از پايان يافتن سعى از امام صادق عليهالسلام پرسيد. امام عليهالسلام طواف را فريضه دانست كه مشتمل بر نماز هم هست و سعى را سنّت پيامبر صلىاللهعليهوآله برشمرد.
عبيد بن زراره، با توجّه به حكم قرآنىِ سعى مىگويد: سعى نيز در قرآن ذكر شده است. مگر خداوند نمىفرمايد: همانا صفا و مروه، از علامتهاى الهى هستند؟ امام عليهالسلام در پاسخ مىفرمايد: اگر چه صفا و مروه در قرآن ياد شدهاند، ولى خدا مىفرمايد:«مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً».اگر سعى، فريضه و واجب قرآنى بود، خداوند از اين عبارت استفاده نمىكرد.[۲۷]
شيخ طوسى، همراه با نقل اين روايت، روايت ديگرى را نيز گزارش كرده است كه به صراحت سعى را فريضه شمرده است:
از امام صادق عليه
السلام پرسيده شد: آيا سعى ميان صفا و مروه، فريضه است يا سنّت؟ فرمود: «فريضه است».[۲۸]
شيخ طوسى، در جمع ميان دو روايت مىنويسد:
سخن امام صادق عليهالسلام در باره سنّت بودن سعى، به معناى آن است كه وجوب و فرض اين عمل از جهت سنّت احراز مىشود، نه از ظاهر قرآن. اين سخن، به معناى آن نيست كه سنّت، همانند ديگر مستحبّات است.[۲۹]
در باره وقوف در مشعر و وقوف در عرفه نيز اين سخن از امام صادق عليهالسلام نقل شده است:
توقّف در مشعر الحرام (مُزدَلَفه)، فريضه و توقّف در عرفه، سنّت است.[۳۰]
شيخ طوسى رحمهالله در باره اين روايت، اين گونه نوشته است:
مقصود از اين روايت، آن است كه وجوب وقوف در عرفه از سوى سنّت پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله اعلام و روشن شده و دليل قرآنى ندارد. از اين رو، به آن «سنّت» گفته مىشود. امّا وجوب وقوف در مشعر الحرام، از سوى قرآن، روشن و اعلام شده است. از اين رو به آن «فريضه» گفته شده است.[۳۱]
۴. سنّت، به معناى سبك رفتار
واژه سنّت، گاه به معناى سيره و سبك رفتار است و مراد از آن، عملى است كه فرد يا گروهى از مردم آن را در مواردى خاص انجام مىدهند.
در متون روايى، عمل مستمر و هميشگى پيامبر صلىاللهعليهوآله و اهل بيت عليهمالسلام به عنوان سنّت مطرح و بر پيروى از آن، تأكيد شده است.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله با اشاره به خُلق نيكوى خويش، برخى رفتارهاى دائمى خود را يادآورى كرده و آنها را الگويى براى مسلمانان دانسته است:
پنج عمل است كه تا هنگام مرگ، آنها را ترك نخواهم كرد: غذا خوردن فروتنانه همراه با بردگان، سوار شدن بر الاغ بى پالان، دوشيدن شير بز با دستان خويش، پوشيدن لباس خشن و پشمينه و سلام كردن به كودكان، تا آن كه اين اعمال، روش مسلمانان پس از من باشد.[۳۲]
كتاب سنن النبى صلىاللهعليهوآله، نگاشته علاّمه طباطبايى رحمهالله همچنين كتاب سيره پيامبر خاتم صلىاللهعليهوآله اعمال مستمر و مداوم پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله را گرد آوردهاند.
سيره، به معناى سبك رفتار، مواردى افزونتر از عمل مستمر را نيز در برمىگيرد. مراد از سبك رفتار، گونه و شيوه عمل است كه درموارد مشابه نيز تكرار مىشود، يا قابليت تكرار و استمرار دارد، حتّى اگر استمرار فعلى نداشته باشد. امام زين العابدين عليهالسلام در باره شيوه امير مؤمنان عليهالسلام در جنگ جمل فرموده است:
به خدا سوگند، [امام على عليهالسلام] بر اساس سيره پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله در فتح مكّه، با آنان رفتار كرد.[۳۳]
در متون روايى، گاه از سيره، به معناى سبك رفتار با واژه «اخلاق» ياد شده است. براى مثال، اصطلاح روايى «من أخلاق الأنبياء»، به سيره، سبك رفتار و روش پيامبران اشاره دارد.[۳۴]
از ميان چهار معناى ياد شده براى سنّت، معناى نخست، معناى مورد نظر ما در اين مباحث است. اين معنا، سنّت را يكى از ادلّه اربعه دانسته و اعتبار و واقعنمايى آن را در نظر دارد.
فرق سنّت و حديث
نكته مهم در اين تعريف، آن است كه تنها سخن و عملى را در برمىگيرد كه از پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت صادر شده باشد. بنا بر اين، اگر انتساب و استناد سخن يا عمل به آنان ثابت نباشد، آن سخن يا عمل، سنّت شمرده نخواهد شد. از اين رو، اين سنّت، هميشه صحيح و قطعى است. به سخن ديگر، اصطلاحِ «سنّت»، هيچ گاه با وصف ضعيف يا صحيح، همراه نخواهد بود؛ زيرا صدور سخن و عمل، دو حالت دارد: يا از معصوم صادر شده است يا نه. در صورت نخست، سنّت است و در غير آن، سنّت نخواهد بود و بدعت خوانده مىشود. بنا بر اين، بر خلاف اصطلاحِ «حديث» كه تقسيمبندى چهارگانه (صحيح، حَسَن، موثّق و ضعيف) دارد، «سنّت»، هيچ دستهبندى درونى ندارد. يادكرد اين نكته نيز مفيد است كه گاه در برخى متون، به دليل تسامح در كاربرد يا براى تأكيد بيشتر، عبارت «سنّت قطعى» به كار مىرود.
[۲]. ر . ك : معجم مقاييس اللّغة : ج ۳ ص ۶۰ .
[۳]. ر . ك : همان : ج ۳ ص ۶۰ ، الصحاح : ج ۵ ص ۲۱۳۸، النهاية : ج ۲ ص ۴۰۹ ، مفردات ألفاظ القرآن : ص ۴۲۹ ، لسان العرب : ج ۱۳ ص ۲۲۵ .
[۴]. فتح : آيه ۲۳ . نيز ، ر . ك : احزاب : آيه ۶۲ .
[۵]. اسرا : آيه ۷۷ .
[۶]. فاطر : آيه ۴۳ .
[۷]. انفال : آيه ۳۸ .
[۸]. ر . ك : المصباح المنير : ص ۲۹۱ .
[۹]. ر . ك : ح ۳۵ .
[۱۰]. دراسات فى علم الدرايه: ص ۱۲ . نيز ، ر . ك : الاُصول العامّة للفقه المقارن : ص ۱۲۲ . روشن است كه اهل سنّت، تنها پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله را معصوم مىشمارند و حجّيت اعمال و اقوال اهل بيت عليهمالسلام را هم پايه آن نمىشمرند.
[۱۱]. ر . ك : ح ۵ .
[۱۲]. ر . ك : ح ۶ .
[۱۳]. ر . ك : ح ۱ .
[۱۴]. ر . ك : ح ۱۰۵ .
[۱۵]. ر . ك : ح ۳ .
[۱۶]. ر . ك : ح ۱۴ .
[۱۷]. اين مجموعه ده جلدى ، بيش از ۲۰ هزار حديث فقهى پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله را از منابع روايى شيعه ، گزارش كرده است.
[۱۸]. ر . ك : بحار الأنوار : ج ۲ ص ۲۶۱ باب البدعة و السنّة ؛ ميزان الحكمة : ج ۵ ص ۴۱۵ (باب السنّة) .
[۱۹]. ر . ك : ح ۱۷ .
[۲۰]. الأمالى ، صدوق : ص ۷۴۳ : «وَ الجَماعةُ يومَ الجُمُعةِ فَريضةٌ واجبةٌ وَ فى سائرِ الأَيّامِ سُنَّةٌ» .
[۲۱]. ر . ك : ح ۲۱ .
[۲۲]. ر . ك : ص ۲۳ پانوشت ح ۱۸ .
[۲۳]. ر . ك : ح ۱۸ .
[۲۴]. ر . ك : ح ۲۲ .
[۲۵]. ر . ك : ح ۲۸ .
[۲۶]. ر . ك : تهذيب الأحكام : ج ۱ ص ۱۰۹ ذيل ح ۲۸۵ .
[۲۷]. ر . ك : ح ۲۷ .
[۲۸]. الكافي ، ج ۴ ص ۴۳۵ ح ۸ ، تهذيب الأحكام : ج ۵ ص ۱۴۹ ح ۴۹۰ ، تفسير العياشي ، ج ۱ ص ۷۰ ح ۱۳۳ ، المناقب لإبن شهرآشوب : ج ۴ ص ۲۵۷ ، منتهى المطلب : ج ۱۰ ص ۴۱۶ ، بحارالأنوار : ج ۹۹ ص ۲۳۷ ح ۱۵ .
[۲۹]. تهذيب الأحكام : ج ۵ ص ۳۲۲ ذيل ح ۱۱۰۷ .
[۳۰]. ر . ك : ح ۲۶ .
[۳۱]. تهذيب الأحكام : ج ۵ ص ۲۸۷ ذيل ح ۹۷۷ .
[۳۲]. ر . ك : ح ۳۲ .
[۳۳]. الكافى : ج ۵ ص ۳۳ ح ۳ .
[۳۴]. ر . ك : سيره پيامبر خاتم صلىاللهعليهوآله : ج ۱ ص ۱۶۱ فصل سوم : نمونه هايى از آنچه «سنّت پيامبران» ناميده شده است .