تبیین شرایط قبول خبر از منظر قدما و متأخرین

تبیین شرایط قبول خبر از منظر قدما و متأخرین

این نوشته می کوشد به این پرسش ها پاسخ دهد:
مخاطبان آموزه های معرفتی معصومان(ع)، این همانی حدیث و سنت و همچنین استناد و اعتبار روایت را چگونه احراز میکنند؟ چه روایتی را مقبول و گزارش سنت دانسته و چه روایتی را با چه استدلالی کنار می نهند؟ ملاک و معیار آنان در ردّ و قبول حدیث چیست؟

"سنت" سخن یا رفتاری است که از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) صادر شده است. آن گاه که «سنت» از طریق راویان برای دیگران حکایت شود عنوان "حدیث" می یابد. از این رو، حدیث، گزارش سنت است.

با استمرار روند نقل حدیث توسط مشایخ حدیثی برای شاگردان، سلسله سند حدیث پدید آمده است. از این رو در دوره های پسین، پیکره حدیث از دو قسمت «متن» و «سند» تشکیل و ارائه شده است.

این روایات در دوره های بعد از سوی عالمان و محدثان در مصادر و منابع حدیثی جمع آوری شده و در اختیار نسل های پسین قرار گرفته اند.

طبیعی است که بنا بر عللی همچون گزیده گویی، فراموشی، تصحیف در گفتار یا نوشتار، احساس عدم نیاز و...، گاه فردی از میانه سلسله اسناد کاسته شده و حتی روایتی بدون ذکر سند در منابع حدیثی جای گرفته است. از این رو، مجموعه روایات موجود در مصادر حدیثی، از منظر استناد، سلسله سند و اتقان و اعتبار سند حدیث، جایگاه متفاوتی در حکایت سنّت دارند.

اکنون این پرسش رخ می نماید که مخاطبان آموزه های معرفتی معصومان(ع)، این همانی حدیث و سنت و همچنین استناد و اعتبار روایت را چگونه احراز میکنند؟ چه روایتی را مقبول و گزارش سنت دانسته و چه روایتی را با چه استدلالی کنار می نهند؟ ملاک و معیار آنان در ردّ و قبول حدیث چیست؟

این موضوع، دغدغه همیشگی عالمان و محدثان از دوره کهن بوده و با گذشت زمان و پدیدآمدن فاصله زمانی بیشتر با دوره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) دارای پیچیدگی و غموض بیشتری نیز شده است. عالمان در دوره های گوناگون، رویکردهای متفاوت نظری و عملی در اعتبارسنجی روایات حوزههای مختلف معرفتی داشته و مباحث فراوانی را در این حوزه مطرح کرده اند.

پاسخگویی به پرسش های پیشین، نیازمند روشن شدن مبانی و معیارهای اعتبار سنجی روایت خواهد بود که پرسش هایی جدیدتر را پدید می آورد:

  1. آیا اعتماد و عدم اعتماد به گزارش حدیثی، امری عرفی و عقلایی است، یا رویکردی شرعی از جانب شارع مقدس برای اعتبارسنجی روایت لحاظ شده است؟
  2. در صورت پذیرش هر یک از رویکردهای پیش گفته، ویژگی های لازم برای قبول روایت چیست؟
  3. آیا رویکرد عالمان در دوره های متفاوت تاریخی، تغییر، تحول و تطوّر یافته است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، این دگرگونی چرا و چگونه رخ داده است؟
  4. ویژگی ها، ممیزات و موارد افتراق این رویکردها کدام اند؟

در پاسخ به این پرسش ها و به اختصار، مباحث اصلی مرتبط با حوزه اعتبار سنجی را مطرح کرده و مباحث تفصیلی را به کتاب های تفصیلی و مرجع احاله می دهیم:

رویکردهای اعتبار سنجی

دو رویکرد اصلی با دو مبنای متفاوت در اعتبار سنجی روایات وجود دارند:

  1. وثوق سندی:

شیوه ای مبتنی بر بررسی راویان موجود در سند روایت است که با توجه به اتصال سند، وثاقت راویان و مذهب آنان، روایت را به چهار گروه صحیح، حسن، موثق و ضعیف تقسیم می کند. سه گروه اوّل معتبر محسوب شده و گروه چهارم غیر معتبر است.

در این شیوه، رکن اصلی اعتبار حدیث، بر راویان بنا شده و قرائن دیگر کمتر در اعتباربخشی یا اعتبارزدایی روایت اثرگذار هستند.

  1. وثوق صدوری:

مراد از وثوق صدوری، اعتماد و اطمینان عقلایی بر مفاد خبر با توجه به احراز میزان واقع نمایی آن است. بر اساس این دیدگاه، اعتماد یا عدم اعتماد به گزارش راویان، موضوعی ویژه حدیث نیست، بلکه از قواعد عمومی، عرفی و فراگیر حجیت خبر و گزارش در جامعه بشری پیروی می کند.

خبر به دو گروه شایع و غیر شایع تقسیم می شود. خبر شایع یا متواتر، خبری است که شمار راویان ناقل آن در هر طبقه، آن مقدار فراوان باشد که اعتماد عرفی به گزارش آنان پدید آید.

اعتبار خبر غیر شایع یا "خبر واحد" ـ که دارای این شمار راوی نیست ـ نیازمند قرائن اطمینان بخش در ناحیه راوی، منبع و متن است. اگر برایند قرائن موجود در این سه حوزه به گونه ای باشد که اعتماد و وثوق عرفی به گزارش پدید آورد، خبر را موثوق الصدور می نامیم. مراد از وثوق صدوری نسبت به خبر، آن است که عرف عقلا به سبب وجود قرینه های متفاوت در منبع و محتوای گزارش، آگاهی پدید آمده از محتوای آن خبر را قابل عمل شمرده و بی اعتنایی به محتوای آن را ناپسند می دانند.

عالمان اصولی متأخرشیعه، مهم ترین دلیل بر اعتبار خبر واحد را بنای عقلا یا سیره عقلایی در پذیرش خبر دانسته اند. آنان دلایل قرآنی، روایی و اجماع را نیز به عنوان مؤید سیره عقلا دانسته و دلیل مجزا نشمرده اند.[۱]

برای تحلیل و تبیین این نظریه، لازم است نخست رویکرد کلی عرفی و عقلایی در اعتماد به گزارش ها را تحلیل کرده و آنگاه این رویکرد را بر پذیرش حدیث تطبیق دهیم.

الف ـ رویکرد عقلایی در پذیرش خبر

همه انسان ها در روند زندگی اجتماعی خویش نیازمند ایجاد و تثبیت رابطه اجتماعی با دیگران، تصمیم گیری در مواجهه با آنان، ابراز احساس و عاطفه، پیگیری مباحث و روابط اجتماعی، داد و ستد، معامله و پیگیری حقوقی و قضایی و... هستند.

بیشتر این تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها برگرفته از اطلاعات و گزارش هایی هستند که افراد جامعه، بدون واسطه یا با واسطه از دیگر مردمان شنیده و اخذ کرده اند و کنش و واکنش خود را مبتنی بر آن گزارش ها سامان داده اند.

بنابراین، روند و روال زندگی اجتماعی، مبتنی بر تبادل اطلاعات و آگاهی با دیگران است و بدون آن چرخه زندگی و تصمیم گیری دچار آسیب و رکود میشود.

تحلیل رویکرد انسان ها در مواجهه با گزارش دیگران، اعم از شنیدن، پذیرش و اعتماد، احتیاط، ترتیب اثر، واکنش مناسب، بی اعتنایی، مردودشماری و...، نشانگر روش عقلایی در این چرخه است.

شاخص های محوری در مواجهه با گزارش دیگران، چند رکن اساسی دارد:

  1. اهمیت گزارش و مفاد آن؛
  2. قرائن همراه گزارش ؛
  3. منبع خبر (گوینده یا گویندگان گزارش و سلسله افراد واقع در اسناد آن) ؛
  4. آثار پدید آمده مبتنی بر پذیرش یا عدم پذیرش گزارش.

انسان ها با توجه به برایند اعتماد به مجموعه معیارهای گفته شده، گزارشی را پذیرفته و گزارشی را کنار می نهند.

نتیجه آنکه:

  1. هر مقدار که مفاد خبر مهم و قابل اعتنا باشد، رویکرد سخت گیرانه تری در اعتماد بر آن در پیش می گیرند؛
  2. اگر ضرر محتمل بر عدم ترتیب اثر بر خبر افزون شود در پذیرش آن احتیاط را رعایت کرده و به آن عمل می کنند تا ضرر محتمل کمتری متوجه آنان شود.
  3. گزارشی که قرائن بیشتری همراه آن باشد بهتر مورد قبول خواهد بود.
  4. گزارشی که گزارشگرانِ بیشتر، منابع معتبرتر، سلسله اسناد کمتر و افراد شاخص و قابل اعتمادتری داشته باشد، پذیرش آسان تری خواهد داشت.

این رویکرد مبتنی بر قبول مطلق یا ردّ مطلق هر خبر و گزارش نیست، بلکه با توجه به معیارهای مطرح شده، طیفی گسترده و منعطف از اعتماد تام تا عدم اعتماد را برای گزارش ها محتمل می سازد. به سخن دیگر، پذیرش این رویکرد، به معنای پذیرش هر خبر و اعتماد بر آن، یا نپذیرفتن هر خبر و بی اعتمادی بر آن، نیست. بلکه با توجه به معیارهای پیش گفته، هر گزارش، تحلیل شده و اعتبار و واقع نمایی آن ارزش گذاری می شود. آن گاه با توجه به برایند امتیازهای موجود در هر گزارش، نسبت به آن عکس العمل مناسب نشان داده می شود.

از سوی دیگر، جامعه و عرف عقلا نیز رویکرد افراد جامعه در پذیرش یا رد خبر را رصد، بررسی و تحلیل کرده و عملکرد پذیرنده خبر را تأیید، یا او را مؤاخذه می کنند. همچنان که گاه پذیرش برخی گزارش ها را ناپسند دانسته و ترتیب اثر دادن برخی از مردم بدان را تقبیح می کنند.

با توجه به نکات مطرح شده می گوییم:

رویکرد انسان ها که از آن در اصطلاح عالمان اصولی، به سیره عقلا یاد می شود مبتنی بر پذیرش خبر و عمل به آن است. این رویکرد، ملاک و معیار دارد و مطابق با اصول عقلایی، قابل تحلیل، تبیین و دفاع است.

این شیوه براساس تسهیل و روانسازی روابط اجتماعی است تا امور روزمره زندگی مردمان مختل نشود و روال زندگی اجتماعی به گونه آسان تر به جریان افتد. به بیان دیگر، سختگیری، دقت زیاد و انعطاف نداشتن در این شیوه، سبب رکود و سکون در تصمیم گیری و زندگی اجتماعی می شود.

طبیعی است که به سبب اشتباه در معیار، یا محاسبه معیار، برخی موارد خطا در این رویکرد عرفی پدید آید، ولی موارد اندک خطای موجود در این روند، قابل اغماض است و نمی توان با دستاویز قرار دادن این میزان خطا، نظام اجتماعی و روند حاکم بر آن را دچار سردرگمی، بی تصمیمی، تشتت و اختلاف کرد.

ب ـ رویکرد عقلایی در پذیرش حدیث

رویکرد وثوق صدوری عمومی نسبت به گزارش های روزمره زندگی - که سیره عقلایی دانسته و در سطور پیشین تبیین شد - در پذیرش حدیث، بروز و ظهوری ویژه خود را دارد. به دیگر سخن، اگر چه اصل رویکرد عمومی در مواجهه با گزارش های متعارف اجتماعی، بن مایه رویکرد عقلایی در مواجهه، پذیرش یا عدم پذیرش احادیث است، ولی ویژگی ها و قرینه های افزاینده و کاهنده اعتماد به حدیث با ویژگی های موجود در گزارشهای عمومی و عرفی و اجتماعی تفاوت داشته و متمایز از آن است.

ویژگی های اعتبارافزا یا اعتبارزدا در حدیث را می توان اینگونه دسته بندی کرد:

ـ ویژگی های منبع و مصدر حدیث

  1. قدمت و کهن بودن: هم عصر بودن یا نزدیک تر بودن به زمان صدور سنّت، سبب اعتماد بیشتر به کتاب و آسیب کمتر در نقل اولیه خواهد بود.
  2. شهرت: کتاب هایی که در طرق اجازه و نقل حدیثی قرار داشته و نزد عالمان مشهور بوده اند، اعتباری افزون بر کتاب های ناشناخته تر دارند.
  3. مقبولیت: منابع حدیثی که در حوزه های حدیثی مقبولیت و شایستگی دارند، اعتباری افزون بر مصادر متوسط دارند.
  4. ضابط بودن مؤلف: میزان ضبط و اتقان نقل مؤلفان منابع حدیثی یکسان نبوده است. هر مقدار که بر ضابط بودن مؤلف افزوده شود، اعتبار کتاب و روایات آن بیشتر می شود.
  5. شهرت، تخصص و مهارت راوی: راوی یا نویسنده کتاب حدیثی که دارای تخصص ویژه در حوزه معرفتی نگاشته خود، همانند کلام، فقه، اخلاق، تفسیر یا تاریخ باشد، اعتماد بیشتری را پدید خواهد آورد.
  6. پرهیز از نقل روایات منکر و شاذ: کتاب هایی که متون منحصر به فرد، مستبعد و منکر بیشتری داشته باشند، اعتماد کمتری پدید می آورند.
  7. مدرسه و حوزه حدیثی: هر یک از مدارس حدیثی شیعه، همانند مدرسه کوفه، قم، بغداد و حلّه، و حوزه های متفاوت آن، ویژگی هایی خاص خود را دارند که سبب افزایش یا کاهش اعتماد به منابع حدیثی نگاشته شده در آن مدرسه و حوزه حدیثی و روایات آنها می شود.

ـ ویژگی های سند و راوی

  1. صحت سند: سند متصلی که همه راویان آن امامی و ثقه باشند اعتماد بیشتر پدید آورده و اعتبار افزون تری دارد.
  2. حسن بودن: حدیثی که به سبب وجود فرد ممدوحی که بر وثاقت او تصریح نشده، اعتبار کمتری از حدیث صحیح دارد.
  3. موثق بودن راویان: اصل روایت، به سبب وجود راویان موثق معتبر است، ولی چون فردی غیر امامی در سند وجود دارد، اعتبار کمتری نسبت به حدیث صحیح دارد ؛ زیرا اعتماد کمتری پدید می آورد.
  4. اتصال سند: روشن است که سند متصل اعتباری افزون بر سند مرسل و غیر متصل دارد.
  5. شهرت راوی: راویان مشهور به فضل، دیانت، ضبط، وثاقت و پیشینه شاخص، اعتباری افزون تر از راویان ثقه غیر مشهور دارند.
  6. شیخ اجازه بودن: روایانی که مورد مراجعه محدثان دیگر بوده و استاد حدیثی و شیخ اجازه محسوب می شوند، اعتمادی ویژه پدید می آورند.
  7. اصحاب اجماع: اصحاب اجماع، یک گروه ویژه هجده نفره از راویان حدیثی هستند که نزد عالمان شیعه شاخص محسوب شده و اعتباری خاص دارند.

ـ ویژگی های محتوا

  1. هماهنگی با روح قرآن و سنّت: گوهر و روح دین مبتنی بر حق، عدالت، تعبّد، دوری از گناه و ولنگاری است. روایتی که با روح دین سازگار باشد، اعتمادی افزون بر روایت مخالف خود دارد. روشن است که آگاهی از روح قرآن و سنت، پس از ممارست طولانی با این دو منبع پدید می آید. از این رو ادعای هر نورسیده و تازه واردی در باره گوهر دین، پذیرفته نیست.
  2. علو مضمون: والایی و تعالی مضمون و محتوای حدیث، قرینه ای بر صدور آن از سوی معصوم(ع) تلقی می شود. با آن که حکیمان و دانشمندان نیز سخن حکیمانه و شایسته می گویند، ولی اعتماد عقلایی به صدور سخنی با مضمون های بلند و شایسته از پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، بیش از روایات متوسط است.
  3. اهمیت و دقت احادیث اعتقادی: روایات اعتقادی، دارای دقت ویژه ای هستند. دقت و عمق روایت اعتقادی گزارش شده، سبب پدید آمدن اعتماد بیشتر بدانها خواهد شد.
  4. فطری بودن روایات اخلاقی: روایات اخلاقی با فطرت سلیم انسانی ارتباط برقرار سازند. به تبع روایتی که منکر باشد، اعتماد کمتری پدید می آید.
  5. رعایت ظرافت های فقهی: زاویه دید فقیهانه، دقت و ظرافت فقهی حقوقی ویژه ای می طلبد که برگرفته از ظرافت موجود در روایات فقهی است. اتقان روایت با رعایت این ظرافت ها نمایان می شود.
  6. پرهیز از رکاکت الفاظ و محتوا: الفاظ معصومان(ع) از رکاکت و ناپسندی لفظی و محتوایی تهی است، ولی ممکن است در نقل به معنای راویان این آسیب رخ داده باشد. هر چه که باشد، اعتماد به متن را کاهش می دهد. روشن است که تشخیص رکاکت لفظی و محتوایی نیز نیاز به ذوق ادبی حدیثی دارد.
  7. کاهش متون مستبعد: ممکن است برخی متون فراتر از عقل عادی ما در منابع حدیثی وجود داشته باشند، ولی نقل فراوان و بی ضابطه متون بعید و دور از انتظار، نباید تبدیل به رویه و روند شود. این شیوه، اعتماد به متن یا کتاب را کاهش می دهد.

ـ دیگر ویژگی ها

  1. فضائل اهل بیت(ع) از لسان مخالفان: اعتماد به گزارشهای نقل شده از دشمنان یا مخالفان اهل بیت(ع) عقلایی نیست. با وجود این، شنیدن فضایل امیر المؤمنین(ع)از زبان معاویه و عمرو بن عاص و افراد مشابه آنها، اطمینانی بیش از افراد معمولی و حتی ثقه پدید می آورد.
  2. فراوانی و تکرار محتوا: تکرار یک مضمون و محتوا در روایات متفاوت و با تقریرها و بیان های گوناگون، سبب استفاضه مضمونی آن شده و اعتماد بدان را افزایش می دهد.
  3. آزمون تجربی: برخی روایات همچون روایات طبی قابلیت آزمودن تجربی دارند. پاسخ مثبت به این آزمون ها، افزایش اعتماد به متن را پدید می آورد.

کاربست ویژگی ها

مهارت در کشف ویژگی های مثبت و منفی هر روایت، به افزایش یا کاهش اعتماد به آن می انجامد. کاربست این ویژگی ها به گونه صحیح و منضبط، سبب اعتمادزایی و افزایش اعتماد یا کاهش اعتماد به حدیث شده و نتیجه نهایی را از برایند مجموعه ویژگی ها، فراروی مخاطب متخصص و فرهیخته قرار دهد.

روشن است که با استفاده از مجموعه معیارهای پیش گفته، ممکن است حدیث مرسلی که مقبولیت قدمایی داشته و از سوی عالمان کهن پذیرفته شده است، اعتباری افزون تر از حدیث صحیح السندی بیابد که مشهور عالمان از آن اعراض کرده و بدان فتوا نداده اند. از این رو، برخی عالمان شیعه به صراحت، اعلام کرده اند که اعراض مشهور عالمان و فقیهان از فتوا دادن به مضمون حدیث، سبب کاهش اعتبار حدیث خواهد شد و مقبولیت روایت نزد آنان یا فتوا دادن به محتوای حدیث فقهی، ضعف سند حدیث را جبران خواهد کرد.[۲]

رابطه ویژگی راوی و وثوق صدور

با آن که عوامل گوناگونی بر پدید آمدن وثوق صدوری و افزایش اعتبار حدیث اثر گذار هستند ولی جایگاه ویژه نقش راویان و سلسله اسناد در پدید آمدن وثوق به متن، هویتی خاص به این معیار بخشیده و آن را از دیگر معیارها متمایز ساخته است. به سخن دیگر، ویژگی راوی نقش محوری و اساسی در اعتماد افزایی به متن دارد. از این رو، پرسش از معصومان(ع) درباره وثاقت برخی راویان یا اعلان وثاقت راویان خاص از سوی معصومان(ع) در جوامع حدیثی ما نمود ویژه یافته است.

گفتنی است که در دوره حضور ائمه(ع) و دوران آغازین حدیث گویی و حدیث شنوی، منابع حدیثی اندک بوده و مؤلفان آن نیز، راویان اولیه و شناخته شده حدیث بودند. سلسله اسناد کوتاهتر بوده و تفاوت میان حوزه های حدیثی مشهود نبود. بدین سبب، ملاک های دیگر درباره منبع و محتوا و قرائن موجود در آن کمتر مورد توجه بود. از این رو، پرسش درباره وثاقت راوی و بیان اوصاف راوی در روایات، به صورت پررنگ تر جلوه گر است.

تطور تاریخی

در سال های پایانی دوره حضور امامان و سده های اول پس از غیبت، قرائن مرتبط با پدیداری وثوق به نگاشته های حدیثی فراوان بود و نسخه های نخست حدیثی که در دوره حضور نوشته شده و در اختیار راویان و محدثان قرار گرفته بودند شمار فراوانی داشتند. طبیعی است که نزدیکی زمان به دوره نگارش اصول اولی حدیثی، دستیابی به قرائن موجود در منابع حدیثی و فهارس پدید آمده بر اساس آن را برای شاگردان و عالمان پیشین آسان می ساخت.

از این رو، ملاک اعتبار روایت تا سده ششم هجری، وثوق صدوری برگرفته از قرائن ایجابی و سلبی در منبع، راوی و محتوا بود.

گفتنی است، حتی افرادی همچون سید مرتضی و ابن ادریس، که رویکردی متفاوت با عالمان هم عصر خویش داشته و حجیت خبر واحد را انکار می کردند، این نکته را پذیرفته بودند که در صورتی که خبر و گزارش، محفوف به قرائن باشد، قابل پذیرش است. به سخن دیگر، آنان نیز وثوق صدوری پدید آمده از قرائن همراه با خبر را شایسته اعتماد می دانستند.[۳]

ولی این شیوه اعتبار سنجی، مشکلاتی داشت که با گذشت زمان، دور شدن از دوره نگارش های آغازین و دسترسی کمتر به قرائن منابع اولی و فهارس بیشتر نمایان می شد.

در سده هفتم هجری و در دوره سید احمد بن طاووس و علامه حلی و به همت این دو، به ویژه علامه حلی، شیوه اعتبار سنجی روایت متحول شده و از وثوق صدوری به وثوق سندی تغییر یافت.

ادعای اصلی بنیان گذاران شیوه نوین آن بود که ما راهی برای دستیابی به قرائن اثرگذاری که در اختیار قدما بود، نداریم. از این رو، راهی اجتهادی برای اعتبار سنجی روایات وجود ندارد. بر این پایه، نیاز به ضابطه علمی دقیق، فنی، اجتهادی و قابل سنجش و بازخواست برای اعتبار سنجی احساس می شود. بهترین راهکار در این مرحله، شیوه ارزیابی سندی براساس وثاقت راویان واقع در سلسله اسناد روایت است.

تغییر رویکرد عالمان از معیار وثاقت صدوری به معیار وثاقت سندی و رجالی سبب شد تا بسیاری از متون روایی پیشین که نزد قدمای اصحاب امامیه، معتبر و صحیح شمرده می شدند، بر اساس سنجش با معیار جدید، معتبر شمرده نشوند.[۴]

در حقیقت از سده هفتم هجری، رویکرد وثوق صدوری که مبتنی بر قرائن و عوامل متعدد اعتباربخشی بود، تنها بر یک جزء از عوامل پیشین تمرکز یافت و تشخیص اعتبار حدیث تنها براساس وثاقت راویان موجود در سلسله سند صورت گرفت.

این رویکرد در آثار عالمانی همچون علامه حلی، شهید ثانی، صاحب معالم و صاحب مدارک، نمودی ویژه یافت. این شیوه حدود چهار سده استمرار یافت و شیوه پیشین را به محاق کشانید.

اصرار بر شیوه سندمحور، افراط در استفاده از آن و ضعیف شمردن بسیاری از روایات موجود در جوامع حدیثی، به ویژه کتب اربعه، به واکنش گروهی از عالمان در سده یازدهم هجری منجر شد که نتیجه آن پدید آمدن اخباریان و رویکرد اعتمادبخشی تام به روایات، به ویژه روایات کتب اربعه بود.

رویکرد جدید، همراه با اخبارگرایی شدید خود، بر کنار نهادن قرآن کریم از دایره افاده و استفاده، کنار نهادن اصول فقهِ برگرفته از قواعد عقلی و اجماع، به عنوان شیوه پذیرفته اهل سنت تأکید داشت. رویکرد اخباریگری که حدود دو سده استمرار داشت، بر سیر روند تفکر شیعه اثرگذارد و برخی آسیبها را بر روند این تفکر وارد ساخت. اگر چه با نگارش آثار متعدد حدیثی و ترویج نگاشته های حدیثی، زمینه تحقیقات بیشتر نقلی را هم فراهم ساخت و آثار ماندگاری با این رویکرد پدید آورد.

در سده سیزدهم هجری، مرحوم وحید بهبهانی پس از براندازی تفکر اخباریگری، شیوهای جدید در اعتبار بخشی و اعتمادسازی به روایات ایجاد کرد که رویکردی میانه و گونه ای وثوق صدوری براساس داشته های موجود زمانه خود بود.

روشن است که در این سال ها، بسیاری از قرائن موجود در کنار روایات که در سده های اولیه موجود بود، از میان رفته و قابل بازیابی نبود. از این رو، نیاز به پی ریزی ملاک ها و معیارهایی برای اعتبار سنجی روایات براساس رویکرد وثوق صدوری احساس می شد که این مهم را مرحوم وحید بهبهانی به انجام رساند.[۵]

پس از وی، هر دو رویکرد وثوقِ سندی و وثوقِ صدوری، در کنار هم به حیات خود ادامه دادند. فقیهانی چون شیخ انصاری، محقق همدانی و آیت اللّه بروجردی رویکرد وثوق صدوری را با ویژگی های خاص خویش مطرح کردند همچنان که برخی عالمان، همانند آیت اللّه خویی و بسیاری از شاگردان ایشان، رویکرد سندمحور را در اعتماد به حدیث پی گرفته و نگاشته هایی همچون "معجم رجال الحدیث" را پدید آوردند.

تقسیم بندی روایات از منظر وثاقت سندی

تقسیم چهارگانه حدیث به صحیح، حسن، موثق و ضعیف، پیامد رویکرد سندمحور است که براساس اتصال و انقطاع اسناد روایات ایجاد شده است.

مراد از حدیث صحیح، حدیثی است که دارای اسناد متصل (بدون افتادگی یا جهالت راوی میانی) باشد و تمام راویان موجود در سلسله اسناد حدیث، ثقه و امامی بوده و به وثاقت آنان تصریح شده باشد.

حدیث حسن، حدیثی است که دارای سند متصل امامی است، ولی دست کم یکی از افراد واقع در سند حدیث، دارای وثاقت صریح نیست، ولی حُسنِ او به سبب مدح رجالیان احراز شده است.

حدیث موثق همانند حدیث صحیح است و سلسله اسناد متصل آن از راویان ثقه تشکیل شده است، ولی دست کم یکی از افراد واقع در این سلسله، دوازده امامی نیست.

حدیث ضعیف، حدیثی است که مانند سه گروه پیشین نباشد. یعنی یا کلاً بدون سند گزارش شده باشد، یا سند غیر متصل داشته، یا دربردارنده فردی ضعیف باشد.

تأمل در رویکرد سندمحور نشان می دهد نقطه اتکای اعتبار سنجی حدیث، بر راویان و ویژگی های آنان قرار گرفته و قرائن دیگر اعتبار سنجی به کناری نهاده شده اند.

در میان ویژگی های راویان نیز، اساس کار بر وثاقت راوی قرار داده شده است که اگر راوی امامی باشد، اعتبار افزون تری یافته و عنوان صحیح می یابد و اگر کمتر از تصریح به وثاقت باشد، عنوان حسن می یابد.

اگر چه در میان بسیاری عالمان، از ویژگی ضابط بودن راوی سخن نرفته، ولی به نظر می رسد این خصیصه مورد نظر آنان بوده و ویژگی «عدم ضبط» به عنوان نقطه ضعف راوی مطرح شده است. به سخن دیگر، اگر احراز شود که راوی ضابط نیست، اعتبار روایات او کاهش می یابد.

نکته مهم آن است که در این رویکرد، شیعه امامی بودن امتیاز تلقی شده، ولی ملاک اصلی شمرده نمی شود. از این رو، اگر به هر شیوه وثاقت راوی غیر شیعه احراز شود، روایت او موثق و معتبر خواهد بود. روشن است که احراز وثاقت راوی، بیشتر از طرق مقبول نزد عالمان شیعه ممکن خواهد شد.

با توجه به نکات پیش گفته، معنا و ارزش روایات معتبر و مرسل نیز آشکار می شود. روایت معتبر، روایتی است که سند صحیح، حسن یا موثق داشته باشد و اعتماد بر آن لازم است.

روایت مرسل نیز که دارای افتادگی در سند است، به سبب ناآگاهی ما از راوی محذوف، از اقسام روایت ضعیف شمرده شده و غیر معتبر است.

شرایط دیگر راوی در کتاب های درایه

گفته شد که وثاقت راوی، یکی از ویژگی های اثرگذار در دو رویکرد وثوق سندی و وثوق صدوری است. در کتاب های مصطلح الحدیثِ متأخر، افزون بر این ویژگی چهار شرط اسلام، عقل، بلوغ و ضبط[۶]نیز مطرح شده اند.

مقایسه این شرایط با ویژگی های اعتمادزا در وثوق صدوری روشنگر نکات ذیل است:

  1. شرایط عمومی همانند، بلوغ و اسلام در پذیرش خبر اثرگذار نیستند ؛ اگر چه ممکن است میزان وثوق به خبر را کاهش دهند.

طبیعی است که اعتماد انسان به گفتار کودک نابالغ غیر ممیز، کمتر از فرد بالغ عاقل است اگر چه گاه و در برخی موارد ممکن است اعتماد به کودکی که در بیان مشاهدات خود دوستی، دشمنی و تمایلات حسابگرانه ندارد، بیش از انسان های حسابگری باشد که در گفتار خود معیارهای غیر واقعی را درنظر گرفته و متن خبر را مطابق با منافع خود توضیح داده و تشریح می کنند.

  1. اعتماد به قول فرد غیر مسلمان در معارف دینی، به گونه متعارف، اعتمادزا و اعتمادبخش نیست، ولی اگر قرائنی بر واقع نمایی آن باشد، مشکلی در پذیرش آن نیست.
  2. عقل، به عنوان شرط اطمینان بخش در وثاقت راوی مورد توجه است. روشن است که سخن دیوانه و مجنون، وثوق ایجاد نمی کند. البته کاستی عقل، بازه گسترده ای دارد که برخی از موارد آن آسیبی به گزارش وارد نمی کند و در نتیجه سخن فرد پذیرفتنی خواهد بود.
  3. شرط ایمان به معنای شیعه بودن راوی است و مطابق با معیارهای پیش گفته در این نوشتار، شرط اساسی در پذیرش خبر نیست. اگر چه در مباحث خاص و اختلافی میان مذاهب، اعتماد به قول غیر شیعه به ویژه آن گاه که مخالف معتقدات شیعه باشد با سیره عقلا موافق نیست. ولی این نکته به سبب قرینه موجود بر عدم وثوق در این روایت است، نه آن که شرط اساسی در عدم پذیرش همه اخبار افراد غیر شیعه باشد.
  4. تنها شرط قابل توجه و اعتنا در این مجموعه، شرط ضابط بودن راوی است. یعنی شنونده، سخن امام(ع) یا راوی پیشین را دقیق و کامل دریافت کرده و دقیق و کامل به مخاطب پس از خود انتقال داده، دارای حافظه متعارف، خوب و به دور از فراموشی بوده و اوهام و تصورات خود را به دیگران منتقل نکرده است. این شرط به گونه متعارف، در افراد جامعه وجود دارد، ولی اگر احراز شود که فردی، ضابط و منضبط نیست، سخن او اعتباری نخواهد داشت. به بیان دیگر، به گونه طبیعی، شرط اولیه ضابط بودنِ عرفی در راویان وجود دارد؛ ولی اگر کسی از میانگین عرفی جامعه، سطح ضبط پایین تری داشته باشد، به سخن او توجه نمی شود.

امیر مؤمنان(ع) در تقسیم بندی چهارگانه راویان حدیث پذیرش روایت فرد غیر ضابط را ناصحیح شمرده و فرموده است:

رَجُلٌ سَمِعَ مِن رَسولِ اللّه (ص) شَیئا لَم یحمِلهُ عَلی وَجهِهِ، ووَهِمَ فیهِ، ولَم یتَعَمَّد کذِبا، فَهُوَ فی یدِهِ، یقولُ بِهِ ویعمَلُ بِهِ ویرویهِ، فَیقولُ: أنَا سَمِعتُهُ مِن رَسولِ اللّه (ص)، فَلَو عَلِمَ المُسلِمونَ أنَّهُ وَهِمَ لَم یقبَلوهُ، ولَو عَلِمَ هُوَ أنَّهُ وَهِمَ لَرَفَضَهُ. [۷]

مردی است که چیزی از پیامبر خدا(ص) شنیده، امّا آن را درست درنیافته و در آن دچار اشتباه شده، ولی قصد دروغ بستن نداشته است. او چنین حدیثی را در دست داشته و آن را نقل می کند و به کارش می بندد و روایتش می کند و می گوید: من این را از پیامبر خدا(ص) شنیده ام. اگر مسلمانان می دانستند که او اشتباه می کند، آن را نمی پذیرفتند و اگر خودش هم می دانست که اشتباه کرده، آن را کنار می گذاشت.

نتیجه:

خلاصه سخن آن که ملاک و معیار اصلی در پذیرش روایت و اعتبار سنجی آن، ملاک و معیار عقلا در شیوه زندگی اجتماعی خود است که مبتنی بر تحلیل خبر و کنار هم نهادن قرائن اعتبارزا و اعتبارزداست. برایند مجموعه این قرائن عقلایی گزارشی را مقبول و گزارش دیگر را غیر معتبر می سازد.

همچنین، وثاقت راویان موجود در سلسله اسناد، یکی از قرائن مهم و تأثیرگذار در این مجموعه است، ولی شرط انحصاری نیست.

[۱]. فرائد الاصول: ج ۱ ص ۳۴۶، کفایة الاصول: ص ۳۰۳، حاشیة الکفایة للبروجردی: ج ۲ ص ۱۳۰، نهایة الاصول: ص ۵۱۷ و ۵۲۶، أنوار الهدایه: ج ۱ ص ۳۱۳، تهذیب الأصول: ج ۲ ص ۱۶۷، کتاب البیع للإمام الخمینی: ج ۵ ص ۲۲، حاشیة الکفایة للطباطبائی: ج ۲ ص ۲۱۰، اصول الفقه للمظفر: ج ۳ ص ۹۶.

[۲]. ر.ک: البدر الزاهر: ص ۳۱۰ و ۳۱۱، دراسات فی المکاسب المحرمه: ج ۱ ص ۹۰، تسدید الاصول: ج ۲ ص ۶۳، المنهج الرجالی للبروجردی: ص ۷۹.

[۳]. منتقی الجمان: ج ۱ ص ۲.

[۴]. برای نمونه بیش از نیمی از روایات کتاب شریف الکافی مطابق با معیار جدید، ضعیف تلقی می شوند در حالی که ثقة الاسلام کلینی رحمه الله در مقدمه کتاب خود آنها را صحیح برشمرده و این اعتبارسنجی در بیشتر موارد مورد قبول عالمان پس از ایشان نیز قرار گرفته است.

همچنین نزدیک به یک سوم روایات کتاب من لایحضره الفقیه، عنوان روایت مرسل یافته و ضعیف سندی شمرده شده اند ؛ در حالی که شیخ صدوق رحمه الله آنها را معتبر دانسته و حجت میان خود و خدای خود می شمرد ؛ زیرا از مصادر و منابع مشهور حدیثی انتخاب شده اند.

[۵]. الفوائد الرجالیة للبهبهانی: ص ۵۹ و ۶۰، الفائد الحائریة: ص ۲۲۴ ـ ۲۳۳.

[۶]. ر. ک: الکافیة فی علم الدرایة: ص ۳۴، ۴۶، ۵۴، ۷۶، ۷۸، ۸۶، ۹۲. همچنین ر. ک: دانش رجال از دیدگاه اهل سنت: ص ۵۶ ـ ۶۱.

[۷]. ر. ک: ص ۲۱۶ ح ۲۶۰.