عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی به تبیین مراحل و علل توجه مستشرقان به نهجالبلاغه پرداخت و بیان کرد: اولین فاز فعالیت علمی غربیها به قرون ۱۶ و ۱۷ برمیگردد که به ناچار باید زبان عربی را میدانستند و به این دلیل با نهجالبلاغه نیز آشنا شدند، در فاز دوم به مسائلی مانند اسناد نهجالبلاغه پرداخته شد و در ادامه نیز بحث ترجمه آن مطرح شد.
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست علمی «مواجهه خاورشناسان با نهجالبلاغه؛ گونهشناسی و جریانشناسی»، از سلسله سخنرانیهای تخصصی پژوهشکده نهجالبلاغه، ۸ دیماه، با سخنرانیعباس احمدوند، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در بنیاد بینالمللی نهجالبلاغه برگزار شد.
احمدوند در ابتدا با اشاره به اینکه همواره به نهجالبلاغه نقدهایی مطرح میشود، بیان کرد: امروزه در جوامع روشنفکری نقدهای زیادی پیرامون نهجالبلاغه صورت میگیرد، از جمله اینکه میگویند این کتاب هویت ندارد و ... . در واقع این کاری که ما انجام میدهیم، به نوعی تبارشناسی این مباحث است و نشان میدهیم که در مجامع غربی شاید این مباحث خاتمه یافته باشد، اما تبیین این مباحث پادزهری برای بحثهایی است که جدیدا در حال شکلگیری هستند. لذا باید خود را آماده کنیم. همچنین نهجالبلاغه یک کتاب جهانی است و باید در آیینه دیگران نیز خود را ببینیم. اینکه فکر کنیم موسسهای هستیم که برای خودمان وظایفی داریم کافی نیست و باید هدف را بزرگتر ترسیم کنیم.
این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: نکته مهم این است که ظاهرا این سخنان که در نهجالبلاغه آمده، متعلق به اواخر زندگی امام است. طبیعتا شرایط آن دوران نیز در ایراد این خطبهها و ... تاثیر داشته و بازتابدهنده آن دوران است. فضایی که این متون در آنها تولید شده نیز قابل توجه است. همچنین باید توجه داشت که شریف رضی بخشی از سخنان حضرت را در این کتاب گردآوری کرده است.
وی با طرح این سؤال که چرا غربیها به صورت خاص به شیعه توجه کردهاند؟ بیان کرد:
نقطه آغاز در برخورد غربیها و مسلمانان در جنگهای صلیبی اتفاق افتاده است که شیعیان اسماعیلی با غربیها درگیر شدند. در مصر و شامات شیعیان اسماعیلی حضور داشتند و اولین جایی که غربیها با شیعه آشنا شدند، در این ممالک است. به جهت هیمنهای که در نگاه آنها وجود داشت، این مسئله موجب شد که برداشتهای نادرستی از شیعه به وجود آید که تا امروز نیز ادامه داشته است.
احمدوند به طرح بحث در زمینه آغاز مطالعات شیعی در غرب پرداخت و در این زمینه تصریح کرد: یکی از افرادی که در این فضا وارد شده، ویلیام صوری، رئیس اسقفان شهر صور است که کتاب معروف تاریخ جنگهای صلیبی را دارد. این کتاب در مجموعه کتب تولید شده، اولین کتابی است که به شیعه اشاره میکند و تفاوت شیعه با تسنن را نیز مطرح میکند. تقریبا تمام آثاری که در دوره جنگهای صلیبی نوشته شده، متاثر از دیدگاههای این فرد است. لذا نگاه معوجی به تشیع اتفاق افتاد و این نگاه ادامه یافت.
این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه افزود: مسئله مهم دیگر توجه غربیان به امام علی(ع) در قرون وسطی است. علاوه بر آن نگاه غلط که به شیعه وجود داشت، لابهلای متون، به امام علی(ع) نیز توجه داشتند و از او یاد میکردند. البته با نگاههای اعواجی و برداشتهای ناصواب این کار را انجام میدادند. اولین علتی که موجب شد غربیها به امام علی(ع) توجه کنند، این بود که وقتی جنگها صلیبی اتفاق افتاد و حکومتی در اورشلیم به وجود آمد، دو طایفه مهم یعنی شوالیههای معبد و شوالیههای مهماننواز حاکم شدند. اینها با طایفههای اسماعیلی زندگی میکردند که از شخصیت امام علی(ع) تعریف و تمجید میکردند و در واقع آن دو طایفه با وجه شجاعت و قهرمانی امام علی(ع) که معروف نیز هست آشنا شدند. شبیه همان جریان صوفیه که سلسله سند خود را به امام علی(ع) برمیگردانند، لذا برای آنها نیز این شخصیت جالب توجه بود و توجه بیشتری نسبت به او مبذول داشتند.
وی با اشاره به دیگر دلیلی که موجب شد غربیها با امام علی(ع) آشنا شوند، تصریح کرد: علت دیگر جنبه ادبی سخنان امام علی(ع) است که در متون متعدد وجود دارد. بعد از شکستهایی که خوردند، عدهای از عقلای آنها به فرانسه رفتند و گفتند که مسلمانان را نمیتوان با شمشیر شکست داد، بلکه راه مقابه با آنها این است که آنها را بشناسیم و به همین منظور طرح شناخت مسلمانان را مطرح کردند. به همین دلیل ناگزیر شدند که عربی و نهجالبلاغه را بفهمند و همین مسئله موجب شد که در قرون وسطی به امام علی(ع) توجه کنند. بنابراین یکی جنبه قهرمانی امام علی(ع) و دوم جنبه ادبی سخنان ایشان غربیها را ترغیب کرد.
آغاز فعالیتهای علمی غربیان در مورد نهجالبلاغه
احمدوند به فعالیتهای علمی غربیها در مورد نهجالبلاغه بیان کرد: اولین گامی که در این زمینه برداشته شد، جریان ادبپژوهی است. به این عنوان که آنها میخواستند زبان اسلام را بشناسند، به این سمت آمدند. بسیاری از مستشرقان در قرون ۱۶ و ۱۷ کسی نمیتوانست بگوید اسلامشناس هستم، مگر اینکه با زبان عربی آشنا بوده باشد.
وی با اشاره به برخی از این پژوهشها تصریح کرد: در سال ۱۶۲۹ در لیدن کتابی به نام «شذرات الادب من کلام العرب» منتشر شد که در اینجا «لامیة العجم» طغرایی و ترجمه برخی از سخنان امام علی(ع) را دربرداشت. هدفشان نیز این بود که اگر کسی میخواهد عربی را بیاموزد، باید این متون را بخواند و با آنها آشنا شود. اما این را مقایسه کنید با شیعیان که آشنایی جدی ما با نهجالبلاغه به بعد از ترجمه مرحوم فیضالاسلام میرسد. غربیها در سال ۱۶۲۹ این سخنان امام(ع) را به عنوان درس میخواندد و کسانی بودند که اینها را میدانستند و به ادبیات عرب نیز آشنا بودند.
احمدوند بیان کرد: در سال ۱۸۰۶ یک مستشرق به نام «فلاشیر» کتابی را به نام «نصر اللئالی» منتشر کرد که این کتاب به زبان آلمانی است و شامل برگزیدههای متون ادب عربی است و ۱۰۰ حکمتِ گردآوری شده توسط رشیدالدین وطواط را در بر دارد. در سال ۱۸۳۷ همین فرد کتاب رشیدالدین وطواط را تعلیق زد و به آلمانی منتشر کرد. سیلوستر نیز که در ۱۸۳۸ فوت کرده است، عربشناس قهاری بود و مقامات حریری را تصحیح کرد و در تمام کارها به نهجالبلاغه به عنوان یک متن طراز اول نگاه میکرد و توجه داشت. یک کتاب در تاریخ شرقشناسی فرانسه نیز دارد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه تصریح کرد:
ما با یک جریان ادامهدار و سیال مواجه هستیم و مسائل امروزی تبار یک قرن و دو قرن دارد. نولدکه و ... نیز در تدریسهایی که داشتند، به متون عربی توجه داشتند و یکی از متون مهم برای آنها نهجالبلاغه بود.
وی بیان کرد: فاز دوم کاری که آنها انجام دادند، مسئله استناد و انتساب نهجالبلاغه است. کتب متعددی نوشته شده که اصالت این کتاب ثابت شود. امروز نیز اهل سنت شهباتی در این زمینه وارد میکنند و این مباحث تمام نشده است. آغازگر این جریان بارون دوسلان است که در جستوجوهایی که داشته است، این مباحث را مطرح میکند. البته اولین کسی که این ماجرای استناد و ... را مطرح کرد، «ابن خلکان» بود که در بررسیهای نسخههای خطی چیزهایی را پیدا کرد و مدعی شد که شریفرضی نویسنده نهجالبلاغه است و این فرد بنیانگذار این شبهه در غرب شد و بارون دوسلان نیز در این جهت موضعگیری کرد. دوسلان بعدها این جریان را گسترش داد و نولدکه و ... نیز آن را تکرار کردند.
احمدوند در ادامه تصریح کرد: فاز سوم در مطالعات آکادمیک اینطور بود که فرانسویها پیشگام بودند و هستند. اولین آنها «کلمان هوار» است، او اولین کسی است که دیدگاه خاورشناسان و عربشناسان قبل و معاصر خود را به چالش کشید. البته باز هم اشاره میکند که این سخنان نهجالبلاغه از آن امام علی(ع) نیست و در قرون سوم و چهارم جمع شده است و برخی مفاهیم در نهجالبلاغه آمده که در آن زمان اصلا عرب اینها را نمیفهمیده و باید گفت که برای قرون سوم و چهارم است. اما در عین حال به سخنان امام(ع) جایگاه معنوی میدهد و آنها در کنار سخنان سلمیان نبی(ع) قرار میدهد و میگوید این جنس سخنان یک جنس به خصوصی دارد. کار دیگر او این است که به شیوه مورخان شاهد جمع میکند. یک مورخ کتیبهها را نگاه میکند و این فرد نیز کتیبههایی را بررسی کرده است که در اینها عباراتی از نهجالبلاغه آمده است.
وی در ادامه افزود: نفر بعدی بلاشر است که همان راه را میرود و میگوید نهجالبلاغه منسوب به امام علی(ع) است اما با احتیاط در مورد خبطههای امام(ع) صحبت میکند و میگوید نهجالبلاغه یک چیزی است که بدون آن تطور خطبه را نمیتوانید در اسلام بررسی کنید. یعنی اگر میخواهید بفهمید خطبه عربی چطور به وجود آمده است، باید نهج البلاغه را بدانید که شاهکار است. نفر بعدی «عبدالجلیل» است که در فرانسه رشد کرده و گامهای بلندتری برداشته است. وی میگوید دلیلی بر مجعول بودن کل نهجالبلاغه در دست نیست و برخلاف آن چیزی که غربیها دارند که وارد تجزیه و تحلیل محتوا نمیشوند، ایشان جلوتر میآید و از حیث روششناسی نیز توضیح میدهد که باید اصالت نهجالبلاغه ثابت شود اما خود او این روش را به کار نمیبرد.
احمدوند بیان کرد: در قرن بیستم و بیستویکم اتفاق مهمی رخ داد و آن هم ورود مسلمانان به عرصه مطالعات آکادمیک بود. مسلمانان در دو عرصه وارد شدند، یکی پژوهش و دیگری ترجمه که در پژوهش مسلمانان ساکن در غرب وارد شدند و در عرصه ترجمه نیز مسلمانان شبهقاره به این کار همت گماشتند. برخی از این افراد که در زمینه استناد نهجالبلاغه کار کردهاند نیز عبارت از طاهره قطبالدین و وداد قاضی هشتند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در بخش دیگر سخنان خود با تأکید بر اینکه بنیاد بینالمللی نهجالبلاغه باید در زمینه معرفی کتب بهتر کار کند، تصریح کرد: اسم این بنیاد بینالمللی است، اما بینالمللی بودن به این نیست که دو نفر با شناسنامه غیرایرانی حاضر شوند و سخنرانی کنند. بینالمللی یعنی بین روشها و دیدگاهها. در شرقشناسی مکاتب متعددی داریم و حتی شنیدهام که میگویند در آلمان هر دانشگاه روش خاص خود را دارد.
وی بیان کرد: لذا باید بدانیم که در معرفی و تهیه کتابشناسی این ترجمهها چه کردهایم و باید ببینیم پژوهشگران چه کسانی هستند و آثار آنها را ببرسی کنیم. باید به این سمت برویم که ترجمههایی که صورت میگیرد را حمایت کنیم. ما به شعارزدگی دچار شدهایم و اگر احساس میکنیم این کتاب قابلیت عرضه به مخاطب بینالمللی را دارد، باید به صورت جدیتر وارد عمل شد.