حجتالاسلام فتحی با بیان اینکه روش تفسیر سلفی پیشداوری و تفسیر به رأی است، گفت: یکی از روشهایی که جریان سلفی هنگام ناتوانی از تحریف معنوی برای اعتباربخشی به خود به کار میگیرد تحریف لفظی و دستبرد به منابع اصلی است.
حجتالاسلام والمسلمین علی فتحی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در گفتوگو با ایکنا، با بیان اینکه بازگشت به اسلام نخستین در دوره معاصر دستکم با دو تفسیر اصولگرایی اسلامی و تفسیر عقلی و تفسیری با شعار سلفیگری تحقق یافته است، گفت:
اصولگرایی اسلامی و تفسیر عقلی در میان عالمان اسلامی و اصلاحگران از دوره سیدجمال تا امام خمینی مطرح بود و نمونه بارز آن تشکیل حکومت مردمسالاری دینی براساس نظام ولایت فقیه بود که در برابر اسلام متحجّر و التقاطی بر پا شد.
وی با بیان اینکه تفسیری از صدر اسلام با شعار سلفیگری به رهبری محمدبنعبدالوهاب با داعیه خلافت اسلامی و پشتیبانی سیاسی آلسعود و پیوند آنها با آلشیخ در سرزمین وحی شکل گرفت، افزود: پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی در ۱۹۲۵، مهمترین دغدغه مسلمانان اهل سنت خلافت بود و شماری از متفکران آنان در مصر برای نخستینبار راهکار اصلی برونرفت از آن وضعیت اسفناک را بازگشت به سلف دانستند؛ هرچند وهابیان از این شعار سوء استفاده کردند و خود را سلفی نامیدند و افکار ابنتیمیه را در جایگاه رهبری فکری سلفیه ترویج دادند.
فتحی با تقسیم سلفیه به دو گروه سلفیه وهابی و سنتی با بیان اینکه دغدغه اساسی سلفیه افراطی وهابی ترویج قرائت بدعتگونه از محتوای دین و استفاده از هر ابزاری، هرچند با تکفیر مسلمانان، بوده است، ادامه داد: حدیثمحوری و نصگرایی، ظاهرگرایی افراطی، خردستیزی، مرجعیت بدون ضابطه سلف در تفسیر و بدعتانگاری اندیشهها و مذاهب غیرسلفی مهمترین شاخصهای تفسیر سلفی با گرایش وهابی است.
وی با بیان اینکه ظاهرگرایی معمولاً با حدیثمحوری همزاده بوده است، اظهار کرد: بنابراین عنصر متمایز دیگر جریان تفسیر سلفیه، دوری از هرگونه تأویل ضابطهمند به معنای حمل بر معنای خلاف ظاهر و اثبات آیات صفات خبری براساس ظاهر آنهاست. بر این اساس سلفیه منکر مجازات ادبی در قرآن است.
استاد حوزه و دانشگاه همچنین با اشاره به خردستیز بودن جریان سلفی آن را نتیجه نقلگرایی و ظاهرگرایی افراطی برشمرد و به ویژگی دیگر این جریان یعنی مرجعیت بدون ضابطه تفسیر اشاره کرد و افزود: پیروی و تقلید از گفتههای سلف در تفسیر و تقدّم اقوال سلف بر دیگران از مؤلفههای مهم تفسیر سلفیه است. سلفیه آراى صحابه و گفتار تابعان را در ردیف سنّت پیامبر(ص) و هرگونه تخطّی و تخلّف از آن را بدعت میدانند؛ هرچند برخی از سلفیان با تقلید مخالفت کردهاند، در واقع بنیان سلفیگری تقلیدی است، زیرا چارچوب فکری و عملی آنها را سلف تعیین میکند. بنا به گفته برخی از پژوهشگران، این نگرش تقلیدی نیز ناشی از زندگی قبیلهای عرب بوده است؛ از این رو رهبران سلفیه از این طبیعت عربی بهره گرفتهاند و پیروان خود را به پیروی بیضابطه از سلف دعوت میکنند.
این محقق پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بدعتانگاری اندیشهها و مذاهب غیرسلفی را از دیگر ویژگی تفسیر سلفی برشمرد و اظهارکرد: مخالفت با دیدگاههای مذاهب غیرسلفی مانند معتزله، شیعه، اشاعره و صوفیه به ادعای مبارزه با بدعتها و انحرافات شاخص دیگر تفسیر سلفیه است. ابنتیمیه تفسیر طبری را به دلیلِ خالی بودن از بدعتهایی که سلفیه ادعا داشتند تفسیر صحیح شمرده و میگوید: در تفسیر طبری بدعتی وجود ندارد و او از راویان متّهم به کذب مانند مقاتلبنبکیر و کلبی نقل روایت نمیکند.
تلاش فراوان وهابیت برای حذف فضایل اهلبیت(ع)
وی ادامه داد: کتمان یا توجیه روایات تفسیری مربوط به فضائل اهلبیت از دیگر شاخصهای این جریان است؛ اکثر مفسران سلفیه به رغم مبنای نقلگرایی خود، روایات مربوط به آیات فضایل اهلبیت(ع) را یا نقل نکرده و یا آن را بیاهمیت و عمومی جلوه دادهاند. جریان سلفیه به ویژه پس از دوره ابنتیمیه، در کتمان، تضعیف، حذف، یا توجیه آیات و روایات مربوط به امام علی(ع) و اهلبیت(علهم السلام) در تفسیرهای خود بسیار کوشیدهاند.
وی افزود: بنابراین هر تفسیری به میزان پایبندی خود به شاخصهای یادشده سلفی قلمداد میشود. بر پایه همین شاخصها، در میان مفسران سلفیه سدههای اخیر، مبانی و روش ابنتیمیه در تفسیر الگوی برتر تفسیر سلفیه تعیین شده است. بدین ترتیب از میان تفاسیر اهلسنّت هر یک که در مبانی و روش تفسیری به مبانی و روش ابنتیمیه نزدیک باشد یا مفسرانی که پیرو و مروّج جریان تفسیری ابنتیمیه به شمار روند آن اثر متعلق به جریان سلفیه محسوب میشود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با اشاره به روش تفسیر سلفیه وهابی از متون و نصوص دینی، تصریح کرد: سلفیه به دلیلِ مبنای ظاهرگرایی در تفسیر آیات قرآن بدون توجه به قرائن عقلی و نقلی مخالف به ظواهر آیات تمسک میکنند. سلفیه با بهکارگیری این شیوه مجازهای قرآن را انکار و تأویل ضابطهمندِ آیات صفات خبری را نفی و همه آیات متشابه را بر ظاهرشان حمل کردهاند و از این رهگذر به دیدگاههای نادرستی ملتزم شدهاند.
وی افزود: برای نمونه سلفیه بدون در نظر گرفتن مجموع آیات جهاد، فقط با استناد به آیه «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتال» حکم جهاد صادر میکنند؛ در حالی که جهاد با شرایط و ضوابطی خاص بر مؤمنان واجب میشود؛ از این رو نباید برای توجیه اهداف خاص خود، نگاه گزینشی به آیات جهاد داشت، بلکه باید آنها را همراه آیاتِ ناظر تفسیر کرد. از منظر قرآن حتی جنگ و جهاد با کافران نیز بدون ضابطه نیست، بلکه در قرآن کفار به حربی و غیرحربی تقسیم شدهاند؛ همچنین کافر حربی هم گاهی با مسلمانان در جنگ است و گاهی به دلیلِ پیمانی خاص در صلح است. در نتیجه، به صرف اتهام کفر، نمیتوان حکم جهاد و جنگ صادر کرد، زیرا اسلام آیین رحمت و حکمت است و جهاد و صلح آن نیز باید در چارچوب عقل و حکمت تفسیر شود.
پیشداوری و تفسیر به رأی، روش تفسیر سلفی
فتحی پیشداوری و تفسیر به رأی را از دیگر روشهای سلفی وهابی در تفسیر قرآن دانست و با بیان اینکه باید توجه داشت که تفسیر به رأی با اجتهاد ضابطهمند در تفسیر و روش عقلی در تفسیر متفاوت است، تصریح کرد: کمک گرفتن از قرائن عقلی در فهم آیات و روایات یک اصل عقلایی است که غیر از تحمیل پیشدانستهها و پندارهای خود بر آیات و روایات است. برای مثال؛ ابنتیمیه براساس برداشت نادرست از آیات و روایات، زنان را برده و خدمتکار مردان میشمارد و آن را به اسلام، قرآن و سنّت نبوی نسبت میدهد. وی با طرح این مسئله که آیا کار و خدمت زن در خانه شوهر واجب است یا نه؟ میگوید: از نظر برخی واجب نیست و این قول ضعیفی است، بلکه نظر درست وجوب خدمت و کار زن در خانه شوهرش است، زیرا مطابق آیات قرآن، شوهر سید و آقای اوست و زن مطابق سنّت، کنیز و برده شوهر محسوب میشود و بدیهی است که بر برده و کنیز، خدمت و کار واجب است.
این محقق و استاد حوزه با ذکر مثال دیگری بیان کرد: ابنعثیمین همین مطلب را با استناد به آیات دیگر، چنین بیان میکند: اینکه بین برخی از مردم واژه سیده را بر زنان اطلاق میکنند، وارونه کردن حقیقت است، زیرا مردان سیدند نه زنان، چراکه خدای متعال میفرماید: «وَ أَلْفَیا سَیِّدَها لَدَى الْباب» و «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ»؛ پیامبر نیز زنان را اسیر مردان شمرده است: «النِّسَاءِ، عَوَانٌ عِنْدَکُمْ» و درباره مرد نیز فرموده است: وی مسئول از اهل و رعیت خودش است: «وَالرَّجُلُ راعٍ فِی أهْلِهِ وهُوَ مَسؤولٌ عَن رَعِیَّتِهِ». بنابراین نباید به زنان سید اطلاق شود. مردان آقا و سرور و سیدند و زنان اسیر و برده مرداناند.
دستبرد در روایات تفسیری
فتحی دستبرد در روایات تفسیری را از شگردهای این جریان برشمرد و اظهار کرد: یکی از روشهایی که جریان سلفی هنگام ناتوانی از تحریف معنوی برای اعتباربخشی به خود به کار میگیرد، تحریف لفظی و دستبرد به منابع اصلی خود به شکلهای مختلف مانند: حذف کامل حدیث، حذف بخشی از آن و تبدیل به کلمات مبهمی مانند: کذا و کذاست. عمده این سرقتها و دستبردها حذف آثار و مستندات مربوط به حقّانیت شیعه در بازچاپهای منابع اولیه اهل سنت است؛ برای مثال جریان سلفی برای متهم کردن شیعه به تحریف قرآن، عبارت (شیعیان معتقد به تحریف قرآن نیستند) را از کتاب اظهار الحق حذف کرده است. شیخ رحمت الله هندی در کتاب اظهار الحق پس از نقل اقوال علمای شیعه مبنی بر تحریفناپذیری قرآن مینویسد: «شیعیان دوازده امامی معتقدند که قرآن هیچ تغییری نکرده، و محفوظ مانده و هر کسی که بگوید در قرآن نقصی صورت گرفته، نزد علمای شیعه مردود است». جریان سلفی برای متهم کردن شیعه به تحریف قرآن، این نصّ صریح را در چاپهای اخیر از این کتاب حذف کردهاند.
وی ادامه داد: نمونه دیگر آنکه یعقوبی دربارۀ شأن نزول آیۀ اکمال مینویسد: «وکان نزولها یوم النصّ علی امیرالمومنین عليبنابي طالب (صلوات الله علیه) بغدیر خم». ولی در نسخه جدید تاریخ یعقوبی به جای تعبیر «یوم النص» عبارت «یوم النفر» و به جای «بغدیر خم» عبارت نامربوط «بعد ترحم» آمده است.
وی با اشاره به استفاده از مکانیزم فرافکنی در تفسیر از سوی این گروه بیان کرد: «فرافکنی» به معنای نسبت دادن تعارضها و ستیزهای درونی خود به دیگران بیان شده است. جریان سلفیگری از این مکانیزم روانی در تفسیر بسیار استفاده میکند. خود را از آنچه دارد مانند بدعت، ترور، تکفیر، افترا به دور میداند و نه تنها در میدان عمل، بلکه در عرصه علم و پژوهش نیز، دیگران را به بدعت و سنتستیزی متهم و در نتیجه به تکفیر محکوم میکند. تکفیر گسترده، رفتارهای خشن و غیرمنطقی با مخالفان، عدم تمایز میان سنت و بدعت از مشخصههای بارز جریان سلفی است.
بدعت دانستن کارهای مخالفان
وی ادامه داد: سلفیهای تکفیری، هر جریان یا شخصی را که مخالف آنها باشد بدعی و منحرف و حتی کافر میدانند؛ در حالی که ملاک و معیار بدعتها و انحرافات، انحراف از مسیر قرآن و سنت معتبر نبوی است، نه انحراف از افکار صحابه، تابعان و پیروان آنها و نه انحراف از افکار ابنتیمیه، ابنقیم و ابنعبد الوهاب. از این رو عدم تمایز میان سنت و بدعت و بدعی دانستنِ مخالف و اعتقاداتش، روش جریانهای تکفیری برای مشروعیتبخشی به تکفیر و در نتیجه حکم به قتل و ترور مسلمانان است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با اشاره به پیامدهای فرهنگی و اجتماعی سلفیگری در جهان اسلام گفت: رویکرد سطحینگر سلفیه در تفسیر متون دینی در کنارِ شعارهای جذابی چون بازگشت به اسلام نخستین، مبارزه با ورود روایات اسرائیلی به متون دینی، جلوگیری از گسترش خرافهها و بدعتها در جامعه اسلامی، مقابله با تقلیدگرایی در درون بخشهایی از اهل سنت، پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زیانباری را برای جامعه اسلامی و حتی جامعه جهانی در پی داشته و یا خواهد داشت که شبههافکنی و تردید در اعتقادات درون جوامع اسلامی، اعمال خشونتآمیز با استناد بیضابطه به آیات و روایات، تشدید اختلافات مذهبی و فرقهای، تکفیر گسترده مخالفان، خردستیزی، تحجرگرایی، ترویج سطحینگری، واماندگی علمی، مخالفت با تقریب مذاهب اسلامی و در نتیجه جلوگیری از شکلگیری وحدت امت اسلامی از مهمترین این پیامدها در عرصۀ فرهنگی و اجتماعی است.
وی در پایان تأکید کرد: در زمینه سیاسی نیز نگرش قشری سلفیه با ارائه چهره نازیبا از آیین آسمانی اسلام موجب تضعیف جهان اسلام در مواجهه با چالشهای جهانی، تقویت اهداف فرقهسازی غرب در جوامع اسلامی، گسترش نفوذ و دخالت دولتهای استکباری در جهان اسلام و در نتیجه تضعیف ضریب امنیتی و اقتصادی بسیاری از کشورهای اسلامی شده است. البته با توجه به تعامل غرب با جریان سلفیه، پیامدهای نگرش سلفیگری دیر یا زود جامعه جهانی را نیز با چالشهای جدی امنیتی مواجه خواهد کرد.