حديث مراجعه کند؛ زيرا هر شخصي ـ از جمله عامي ـ ميداند که مسائل شرعيه در بين علما، مورد اختلاف است؛ چون مدارک و اخبار مختلفاند و در اخبار متعارض، اگر قاعده تخيير باشد، تقليد از ميّت مشکلي ندارد و در غير اين صورت، مشکل ميشود. پس نبايد به طور اطلاق بگوييد كه تقليد از ميّت، اشکال ندارد. ۱
ادلّه عدم جواز تقليد از ميّت مطلقاً
امّا مشهور علما ـ که قائلاند تقليد از ميّت مطلقاً جايز نيست ـ به ادلّهاي تمسّک کردهاند که براي روشن شدن بحث، به طور اختصار به آن ادلّه اشاره ميشود:
1. اصل، حرمتِ عمل کردن به ظن و تقليد است؛ بلکه اصل، حرمت عمل کردن به غير علم است. آيات و روايات متواتري بر اين اصل دلالت دارند، و اين اصل، نزد اخباريان و مجتهدان، از مسلّمات است. قول و فتواي مجتهد، مفيد ظنّ و داخل در اين اصل است و آن جايي که دليل قطعي بر حجّيت آن ظن داريم (مانند تقليد از مجتهد زنده) از حيطه اين اصل و ادلّه، خارج ميشود، ۲و موارد مشکوک (از جمله فتواي ميّت) در تحت اين اصل باقي ميماند. ۳حال اگر بخواهيم بگوييم كه فتواي مجتهد ميّت، حجّيت دارد، دليل ميخواهد ۴و آن ادّلهاي که بر جواز تقليد از زنده داشتيم، دليل بر جواز تقليد از ميّت نميشود؛ زيرا اجماع بود که آن ادلّه، اختصاص به مجتهد زنده دارد، و ۵اجماع، دليل لُبّي است و قدر متيقّن از آن، مجتهد زنده است.
2. يكي از آن ادله، عسر و حرج و ضرورت بود كه با وجود مجتهد زنده ديگر عسر و حرجي در کار نيست. ۶
1.التنقيح في شرح العروة الوثقي، ج ۱، ص ۷۵.
2.کشف الأسرار، ج ۲، ص ۷۷؛ الرسائل الفقهية، ص ۶ ـ ۷ و ۱۰ ـ ۱۱؛ مطارح الأنظار، ج ۲، ص ۴۳۶؛ الاجتهاد و التقليد، ص ۱۱۹.
3.مفاتيح الاُصول، ص ۶۲۰؛ مطارح الأنظار، ج ۲، ص ۴۳۶.
4.الرسائل الفقهية، ص ۱۲.
5.معالم الدين، ص ۲۴۸.
6.همان، ص ۲۴۸.