احادیث داستانی خطبه عقد ازدواج امام علی(ع) با حضرت فاطمه(س)

در این حدیث، چگونگی ازدواج امام علی(ع) با حضرت فاطمه(س) و اجرای خطبه ی عقد آمده است.

الإمام زین العابدین(ع) عن جابر:

لَمّا أرادَ رَسولُ اللّهِ(ص) أن یزَوِّجَ فاطِمَةَ عَلِیا(ع) قالَ لَهُ: اُخرُج یا أبَا الحَسَنِ إلَی المَسجِدِ فَإِنّی خارِجٌ فی أثَرِک، ومُزَوِّجُک بِحَضرَةِ النّاسِ، وذاکرٌ مِن فَضلِک ما تَقَرُّ بِهِ عَینُک.

قالَ عَلِی(ع): فَخَرَجتُ مِن عِندِ رَسولِ اللّهِ وأنا مُمتَلِئٌ فَرَحا وسُرورا، فَاستَقبَلَنی أبوبَکرٍ وعُمَرُ، فَقالا: ما وَراءَک یا أبَا الحَسَنِ؟ فَقُلتُ: یزَوِّجُنی رَسولُ اللّهِ فاطِمَةَ، وأخبَرَنی أنَّ اللّهَ قَد زَوَّجَنیها، وهذا رَسولُ اللّهِ خارِجٌ فی أثَری لِیذکرَ بِحَضرَةِ النّاس. فَفَرِحا وسُرّا، ودَخَلا مَعِی المَسجِدَ.

قالَ عَلِی(ع): فَوَاللّهِ ما تَوَسَّطناهُ حَتّی لَحِقَ بِنا رَسولُ اللّهِ، وإنَّ وَجهَهُ لَیتَهَلَّلُ فَرَحا وسُرورا. فَقالَ(ص) أینُ بِلالٌ؟ فَأَجابَ: لَبَّیک وسَعدَیک یا رَسولَ اللّهِ. ثُمَّ قالَ: أینَ المِقدادُ؟ فَأَجابَ: لَبَّیک یا رَسولَ اللّهِ. ثُمَّ قالَ: أینَ سَلمانُ؟ فَأَجابَ: لَبَّیک یا رَسولَ اللّهِ. ثُمَّ قالَ: أینَ أبوذَرٍّ؟ فَأَجابَ: لَبَّیک یا رَسولَ اللّهِ، فَلَمّا مَثَلوا بَینَ یدَیهِ قالَ: اِنطَلِقوا بِأَجمَعِکم، فَقوموا فی جَنَباتِ المَدینَةِ، وَاجمَعُوا المُهاجِرینَ وَالأَنصارَ وَالمُسلِمینَ.

فَانطَلَقوا لِأَمرِ رَسولِ اللّهِ(ص)، وأقبَلَ رَسولُ اللّهِ(ص) فَجَلَسَ عَلی أعلی دَرَجَةٍ مِن مِنبَرِهِ، فَلمَّا حَشَدَ المَسجِدُ بِأَهلِهِ قامَ رَسولُ اللّهِ(ص)، فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ وقالَ:

الحَمدُ للّهِِ الَّذی رَفَعَ السَّماءَ فَبَناها، وبَسَطَ الأَرضَ فَدَحاها، وأثبَتَها بِالجِبالِ فَأَرساها، وأخرَجَ مِنها ماءَها ومَرعاها، الَّذی تَعاظَمَ عَن صِفاتِ الواصِفینَ، وتَجَلَّلَ عَن تَحبیرِ لُغاتِ النّاطِقینَ، وجَعَلَ الجَنَّةَ ثَوابَ المُتَّقینَ، وَالنّارَ عِقابَ الظّالمینَ، وجَعَلَنی رَحمَةً لِلمُؤمِنینَ، ونِقمَةً عَلَی الکافِرینَ.

عِبادَ اللّهِ! إنَّکم فی دارِ أمَلٍ، بَینَ حَیاةٍ وأجَلٍ، وصِحَّةٍ وعِلَلٍ، دارِ زَوالٍ، وتَقَلُّبِ أحوالٍ، جُعِلَت سَبَبا لِلاِرتِحالِ، فَرَحِمَ اللّهُ امَرأً قَصَّرَ مِن أمَلِهِ، وجَدَّ فی عَمَلِهِ، وأنفَقَ الفَضلَ مِن مالِهِ، وأمسَک الفَضلَ مِن قوتِهِ، فَقَدَّمَهُ لِیومِ فاقَتِهِ، یومٌ تُحشَرُ فیهِ الأَمواتُ، وتَخشَعُ فیهِ الأَصواتُ، وتُنکرُ الأَولادُ والاُمَّهاتُ،«وَ تَرَی النَّاسَ سُکارَی وَ مَا هُم بِسُکارَی»[۱]، «یوْمَئِذٍ یوَفِّیهِمُ اللَّهُ دِینَهُمُ الْحَقَّ وَ یعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ»[۲]، «یوْمَ تَجِدُ کلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَینَهَا وَبَینَهُ أَمَدَاً بَعِیدًا»[۳]، «فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ * وَ مَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ»[۴]، لِیومٍ تَبطُلُ فیهِ الأَنسابُ، وتُقطَعُ الأَسبابُ، ویشتَدُّ فیهِ عَلی المُجرِمینَ الحِسابُ، ویدفَعونَ إلَی العَذابِ، فَمَن زُحزِحَ عَنِ النّارِ واُدخِلَ الجَنَّةَ فَقَد فازَ، ومَا الحَیاةُ الدُّنیا إلّا مَتاعُ الغُرورِ.

أیهَا النّاسُ! إنَّمَا الأَنبِیاءُ حُجَجُ اللّهِ فی أرضِهِ، النّاطِقونَ بِکتابِهِ، العامِلونَ بِوَحیهِ، وإنَّ اللّهَ عز و جل أمَرَنی أن اُزَوِّجَ کریمَتی فاطِمَةَ بِأَخی وَابنِ عَمّی وأولَی النّاسِ بی: عَلِی بنِ أبی طالِبٍ، وَاللّهُ عَزَّ شَأنُهُ قَد زَوَّجَهُ بِها فِی السَّماءِ، بِشَهادَةِ المَلائِکةِ، وأمَرَنی أن اُزَوِّجَهُ فِی الأَرضِ واُشهِدَکم عَلی ذلِک.

ثُمَّ جَلَسَ رَسولُ اللّهِ(ص)، ثُمَّ قالَ: قُم یا عَلِی، فَاخطُب لِنَفسِک.

قالَ: یا رَسولَ اللّهِ، أخطُبُ وأنتَ حاضِرٌ!

قالَ: اُخطُب، فَهکذا أمَرَنی جَبرَئیلُ أن آمُرَک أن تَخطُبَ لِنَفسِک، ولَولا أنَّ الخَطیبَ فِی الجِنان داود لَکنتَ أنتَ یا عَلِی.

ثُمَّ قالَ النَّبِی(ص): أیهَا النّاسُ! اِسمَعوا قَولَ نَبِیکم، إنَّ اللّهَ بَعَثَ أربَعَةَ آلافِ نَبِی، لِکلِّ نَبِی وصِی، وأنا خَیرُ الأَنبِیاءِ، ووَصِیی خَیرُ الأَوصِیاءِ.

ثُمَّ أمسَک رَسولُ اللّهِ(ص)، وَابتَدَأ عَلِی(ع) فَقالَ:

الحَمدُ للّهِِ الَّذی ألهَمَ بِفَواتِحِ عِلمِهِ النّاطِقینَ، وأنارَ بِثَواقِبِ عَظَمَتِهِ قُلوبَ المُتَّقینِ، وأوضَحَ بِدَلائِلِ أحکامِهِ طُرُقَ السّالِکینَ، وأبهَجَ بِابنِ عَمِّی المُصطَفی العالَمینَ، حَتّی عَلَت دَعوَتُهُ دَعوَةَ المُلحِدینَ، وَاستَظهَرَت کلِمَتُهُ عَلی بَواطِلِ المُبطِلینَ، وجَعَلَهُ خاتَمَ النَّبِیینَ، وسَیدَ المُرسَلینَ، فَبَلَّغَ رِسالَةَ رَبِّهِ، وصَدَعَ بِأَمرِهِ، وبَلَّغَ عَنِ اللّهِ آیاتِهِ.

وَالحَمدُ للّهِِ الَّذی خَلَقَ العِبادَ بِقُدرَتِهِ، وأعَزَّهُم بِدینِهِ، وأکرَمَهُم بِنَبِیهِ مُحَمَّدٍ(ص)، ورَحِمَ وکرَّمَ، وشَرَّفَ وعَظَّمَ، وَالحَمدُ للّهِِ عَلی نَعمائِهِ وأیادیهِ، وأشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ شَهادَةَ إخلاصٍ تُرضیهِ، وصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ صَلاةً تُزلِفُهُ وتُحظیهِ.

وبَعدُ: فَإِنَّ النِّکاحَ مِمّا أمَرَ اللّهُ تَعالی بِهِ، وأذِنَ فیهِ، ومَجلِسُنا هذا مِمّا قَضاهُ ورَضِیهُ، وهذا مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ رَسولُ اللّهِ زَوَّجَنِی ابنَتَهُ فاطِمَةَ، عَلی صَداقِ أربَعِمِئَةِ دِرهَمٍ ودینارٍ، وقَد رَضیتُ بِذلِک، فَاسأَلوهُ وَاشهَدوا.

فَقالَ المُسلِمونَ: زَوَّجتَهُ یا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ: نَعَم. قالَ المُسلِمونَ: بارَک اللّهُ لَهُما وعَلَیهِما، وجَمَعَ شَملَهُما.[۵]

امام زین العابدین(ع) ـ به نقل از جابر ـ:

هنگامی که پیامبر خدا(ص) خواست که فاطمه(ع)را به ازدواج علی(ع) در آورَد، به او (علی(ع)) فرمود: «ای علی! تو، به سوی مسجد روانه شو و من در پی تو می آیم، و در حضور مردمان، همسرت می دهم و از فضایل تو، آن گونه می گویم که دل شاد شوی».

علی(ع) فرمود: من، آکنده از شادی و خوش حالی، از نزد پیامبر خدا(ص) خارج شدم. در راه، به ابو بکر و عمر برخوردم. گفتند: چه خبر، ای ابو الحسن؟ گفتم:

قرار است پیامبر خدا(ص)، فاطمه را به ازدواج من در آورَد. به من خبر داد که به فرمان خداوند، او را به ازدواج من در آورده است. به زودی، پیامبر خدا(ص) در پی من می آید تا [این خبر را] در حضور مردمان، باز گوید. آن دو نیز شاد و خوش حال شدند و با من به مسجد آمدند.

علی(ع) فرمود: به خدا سوگند، هنوز به وسط مسجد نرسیده بودیم که پیامبر خدا(ص) به ما پیوست، و چهره اش از شادی و خوش حالی می درخشید. فرمود: «بلال کجاست؟». بلال گفت: بله، در خدمتم، ای پیامبر خدا! سپس پیامبر(ص) فرمود: «مقداد کجاست؟». مقداد گفت: بله، ای پیامبر خدا! فرمود: «سلمان کجاست؟». سلمان گفت: بله، ای پیامبر خدا! فرمود: «ابو ذر کجاست؟». ابو ذر گفت: بله، ای پیامبر خدا! چون اینان در برابر پیامبر خدا(ص) ایستادند، فرمود: «همگی بروید و در اطراف مدینه بِایستید و مهاجران و انصار و مسلمانان را جمع کنید».

آنان به فرمان پیامبر خدا(ص) رفتند. پیامبر خدا(ص) پیش رفت و در بالاترین پلّه منبر نشست. هنگامی که مردم در مسجد جمع شدند، پیامبر خدا(ص) برخاست و حمد و ثنای خدا را به جا آورد و فرمود: «سپاس، از آنِ خدایی است که آسمان را ساخت و بر افراشت، و زمین را پهن کرد و گسترانْد، و با کوه های میخ آسا استوارش ساخت، و از آن، آب و چراگاه هایش را بیرون آورد؛ همان خدایی که از صفاتی که وصف کنندگان برای وصف او می گویند، برتر است و از آنچه گویندگان در تجلیل او به زبان می آورند، فراتر است؛ همو که بهشت را پاداش پرهیزگاران قرار داد، و آتش را کیفر ستمکاران، و مرا برای مؤمنان، رحمت و برای کافران، مایه کیفر و نقمت قرار داد.

ای بندگان خدا! شما در سرای آرزو قرار دارید، میان زندگی و مرگ، و تن درستی و بیماری ها؛ در سرایی که همه چیز آن، زوال یافتنی است و جایگاه دگرگونی حالات، و مایه کوچیدن، قرار داده شده است. پس رحمت خدا بر آن مردی که آرزویش را کوتاه سازد، و در کار و عملش بکوشد، و زیادی مالش را انفاق کند، و زیادی قوت خویش را نگه دارد و آن را برای روز نیازمندی اش پیش فرستد؛ روزی که در آن، مُردگان محشور می شوند، و صداها به خاموشی می گراید، و فرزندان و مادران، یکدیگر را نمی شناسند

«و مردم را مَست می بینی، در حالی که مست نیستند»؛ «آن روز، خدا جزای شایسته آنان را به طور کامل می دهد و خواهند دانست که خداوند، همان حقیقت آشکار است»؛ «روزی که هر کس آن کار نیکی را که کرده و آن بدی ای را که مرتکب شده، حاضر شده می یابد، و آرزو می کند که ای کاش، میان او و آن [کارهای بد]، فاصله ای دور بود». «پس هر کس به وزن ذرّه ای نیکی کند، آن را می بیند و هر کس به وزن ذرّه ای بدی کند، آن را می بیند»؛ برای روزی که در آن، پیوندهای نَسَبی از میان می روند و رشته ها [ی خویشاوندی] بریده می شوند و گناهکاران، با سختی، حسابرسی می شوند و به سوی عذاب، رانده می شوند. پس، آن کسی که از آتش دانسته شده، ولی به بهشت در آورده شود، به رستگاری دست یافته است. زندگی دنیا، چیزی جز لذّتی پوچ و فریبنده نیست.

ای مردم! پیامبران، حجّت های خدا در زمین او و گویندگانِ از کتاب او و عمل کنندگانِ به وحی اویند. خداوند عز و جل به من دستور داد که دخترم فاطمه را به ازدواج برادرم و پسرعمویم و نزدیک ترینِ مردمان به من، یعنی علی بن ابی طالب، در آورم. خداوند بلندمرتبه، او را در آسمان، به همسری فاطمه در آورد و فرشتگان را بر آن، گواه گرفت و به من دستور داد که در زمین نیز او را به ازدواج فاطمه در آورم و شما را بر آن، گواه گیرم».

پیامبر خدا(ص) سپس نشست و فرمود: «برخیز ـ ای علی ـ و برای خودت خطبه[ی عقد را] بخوان».

علی(ع) فرمود: ای پیامبر خدا! با وجود شما، من خطبه را بخوانم؟!

فرمود: «بخوان؛ زیرا جبرئیل به من دستور داد که به تو دستور دهم خطبه ات را خودت بخوانی. اگر داوود(ع) خطیب بهشت نبود، بی گمان، تو [خطیب آن] بودی، ای علی!».

آن گاه، پیامبر(ص) فرمود: «ای مردم! سخن پیامبرتان را بشنوید. خداوند، چهار هزار پیامبر بر انگیخت که هر پیامبری، یک جانشین داشت، و من، بهترینِ پیامبران هستم، و جانشینم بهترینِ جانشینان است».

سپس پیامبر خدا(ص) سکوت کرد و علی(ع) سخن آغاز کرد و فرمود: «سپاس، از آنِ خدایی است که کلیدهای دانش خود را به گویندگان، الهام فرمود، و دل های پرهیزگاران را با شعله های عظمتش، روشن نمود، و راه های رهپویان را با نشانه های احکامش، هویدا ساخت، و جهانیان را به وجود پسرعموی برگزیده ام، دل شاد کرد، تا آن که دعوت او بر دعوت ملحدان، برتر آمد و آیین او بر باطل های باطل گرایان، چیره گشت، و او را واپسین پیامبران و سَرور فرستادگان قرار داد. پس او پیام پروردگارش را [به مردمان] رسانْد و فرمان او را اجرا کرد و نشانه های خدا را از جانب او ابلاغ نمود.

سپاس، برای خداوندی است که با قدرت خویش، بندگان را آفرید، و به واسطه دینش آنان را عزّت داد و به وجود پیامبرش محمّد(ص)، مفتخرشان نمود، و مهر ورزید و گرامی داشت، و ارجمندی و بزرگی بخشید. سپاس، مخصوص خداوند است، به خاطر نعمت ها و احسان هایش. گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست، گواهی خالصانه ای که او را خشنود گردانَد، و درود خدا بر محمّد؛ درودی که او را [به خدا] نزدیک کند و بهره مندش سازد!

و بعد، ازدواج، از اموری است که خداوند متعال، بدان امر کرده و به این کار، اجازت داده است، و این مجلس ما، از آن مجلس هایی است که خدا به آن فرمان داده و مورد رضایت اوست. اینک محمّد بن عبد اللّه، پیامبر خدا، دخترش فاطمه را به ازدواج من در آورد، با مَهریه چهارصد درهم و دینار، و من بدان راضی ام. پس، از خودِ ایشان بپرسید و گواه باشید».

مسلمانان گفتند: ای پیامبر خدا! آیا او را تزویج نمودی؟

پیامبر(ص) فرمود: «آری».

مسلمانان گفتند: خداوند، بر هر دوی آنان مبارک گردانَد و پیوسته در کنار هم بدارَدشان!


[۱]. الحج: ۲.

[۲]. النور: ۲۵.

[۳]. آل عمران: ۳۰.

[۴]. الزلزلة: ۷ و ۸.

[۵]. دلائل الإمامة: ص ۸۸ ح ۲۴، دانشنامه قرآن و حدیث ج ۳ ص ۳۷۴.