نکته ‌نگاري براي حديث - صفحه 138

کان رسول‌اللَّه يختلف إليها هناک و ضرب عليها الحجاب و کان يطأها بملک اليمين. فلما حملت وضعت هناک و قبلتها سلمى مولاة رسول‌اللَّه فجاء أبورافع زوج سلمى فبشر رسول‏الله صلي الله عليه وآله بإبراهيم فوهب له عبدا‌.۱
مقوقس سالار اسکندريه به سال هفتم هجرت ماريه و خواهرش سيرين را همراه هزار مثقال زر و بيست جامه‌ي نرم و استر خود را که نامش «دلدل» بود و خر خود را که نامش «عفير» يا «يعفور» بود و پيرمرد خواجه‏اى را که برادر ماريه و نامش مابور بود، به حضور پيامبر صلي الله عليه وآله فرستاد. مقوقس همه‌ي اين‌ها را همراه حاطب ‌بن ابى‌بلتعه روانه کرد، حاطب ‌بن ابى‌بلتعه اسلام را بر ماريه عرضه داشت و او را به مسلمان شدن تشويق کرد. ماريه و خواهرش مسلمان شدند؛ ولى آن مرد خواجه بر آيين خويش باقى ماند و سپس به روزگار زندگى رسول‌خدا صلي الله عليه وآله در مدينه مسلمان شد. پيامبر صلي الله عليه وآله نسبت به مادر ابراهيم که بانويى سپيدپوست و زيبا بود، مهر مى‏ورزيد و او را در بخش بالاى مدينه در نخلستان کوچکى که امروز ـ سده‌ي دوم هجرى ـ به مشربه امّ‌ابراهيم معروف است، مسکن داد و مقرّرات حجاب را براى او مقرّر فرمود و همان‌جا پيش او مى‏رفت و بر شرايط کنيزکان با او هم‏بستر مى‏شد. هنگامى که ماريه باردار شد، فرزند خود را همان‌جا به‌دنيا آورد و سلمى کنيز آزاد کرده و وابسته‌ي پيامبر صلي الله عليه وآله قابلگى او را عهده‏دار بود، ابورافع، شوهر سلمى مژده‌ي تولّد ابراهيم را به پيامبر صلي الله عليه وآله رساند و آن ‌حضرت غلامي را به او بخشيد و اين موضوع به سال هشتم هجرت بود.
گفتني است، محبوب‌ترين فرزند پيامبر در نزدشان حضرت فاطمه عليها السلامبودند و از ايشان با تعابيري چون «پاره‌ي تن» و «امّ‌ابيها» ياد کرده‌اند و دادن مژدگاني در تولّد ابراهيم به‌ خاطر آن نبود که او فرزند پسر بود؛ چرا که پيامبر صلي الله عليه وآله بيشترين محبّت را نسبت به دخترشان فاطمه عليها السلام داشته‌اند و مشابه آن درباره‌ي ديگر فرزندانشان‌، گزارش نشده است‌. تولّد ابراهيم در مدينه و در دوراني اتّفاق افتاد که زندگي پيامبر صلي الله عليه وآله بيشتر مورد توجّه قرار مي‌گرفت‌؛ بدين جهت مسايل پيراموني هم‌چون مژدگاني تولّد نيز گزارش شده است‌.

1.. الطبقات الکبرى، ج‏۸، ص۱۷۱، شماره ۴۱۵۳‌؛ اين متن را تاريخ‌هاي ديگر مثل تاريخ طبري (تاريخ طبري، ج‏۱۱، ص۶۱۷.) و المنتظم ابن‌جوزي (المنتظم ابن‌جوزي، ج‏۳، ص۳۰۰.) نيز نقل کرده‌اند‌.

صفحه از 149