بيان ميکردند، برجسته نمايند؛ بدين ترتيب ديگر گزارهها همانند معادن ارزشمند براي نسلهاي بعد به ارث گذاشته شدند تا فرهيختگان هر نسل متناسب با نيازهاي عصر خود، معارف ديني و راهکارهاي آن را براي زندگي سالم انساني استخراج کنند و در اختيار عموم قرار دهند. اين بدان معنا است که بسياري از گزارهها و پيامهاي حديثي از کانون توجّه نخبگان و عموم مردم دورههاي گذشته دور بمانند و مورد غفلت قرار گيرند.
ب) برخي گزارهها با قرار گرفتن در کنار ديگر گزارههاي حديثي، مورد غفلت و کم توجّهي قرار ميگيرند؛ چه بسا گزارهاي به دليل آنکه در کانون توجّه نويسندگان جوامع حديثي بوده، برجسته شده و بر ديگر گزارههاي يک متن حديثي سايه انداخته و مانع توجّه عموم به آنها شده است.
ج) حضور نداشتن دين در عرصههاي گوناگون زندگي. در پي انحرافهاي بهوجود آمده در حاکميّت اسلامي در صدر اسلام، جامعهي اسلامي در بسياري از موارد بر اساس ميل و ارادهي حاکمان اداره ميشد؛ از اينرو، تنها بخشي از نيازهاي جامعه به منابع ديني عرضه و از احاديث مناسب آنها بهره گرفته شد؛ بدين ترتيب بخش بزرگي از گزارههاي حديثي که براي رفع ديگر نيازها عرضه شده بود، مورد بيتوجّهي و غفلت واقع شدند.
ضرورت نکتهنگاري
با تحوّل جوامع بشري در گذر زمان، نوع نيازها، دغدغهها و ظرفيّتهاي انساني فرق ميکند و به تناسب، آمادگي پذيرش و توجّه به اموري پيدا ميشود که در گذشته گوش شنوايي براي آنها وجود نداشت و بدين ترتيب بستر نياز و تقاضا براي دريافت معارف جديدتر فراهم ميگردد. در دوران معاصر نيز به دليل سرعت تحوّل جوامع، شاهد پيدايش نيازهاي جديد و جديدتري هستيم. از سوي ديگر، حيات بشري شاهد ميدان داري برخي مکاتب انساني است که مدّعي هستند، توان ادارهي بشر و پاسخگويي بدين نيازها را دارند. گرايش جوامع گوناگون بهويژه بخشي از جامعه اسلامي بدين پاسخها، زنگ خطري است براي کساني که با گزارههاي ديني در ارتباط و از پاسخگويي دين به اين نيازها، آگاه هستند؛ اين امر، مسؤوليّت متخصّصان و آگاهان ديني را در پاسخگويي به نيازهاي نوپديد بيشتر ميکند. دست يافتن به پاسخهاي دين در بسياري از حوزهها، نيازمند پژوهشهاي دامنهدار، کار گروهي، تأمّل و دقّت کافي است که زمان و حوصلهي بسياري ميطلبد. با اين حال گاه، در يک متن حديثي با گزارهاي روبهرو ميشويم که به يک عرصه معرفتي، يک نياز بشري و يک دغدغهي انساني