137
فصلنامه علوم حديث 15

فصلنامه علوم حديث 15
136

ملاحظه مى شود كه اعتراض به ابوهريره, به گونه اى است كه شايع بودن جعل حديث توسط او را به ذهن متبادر مى كند; يعنى معروف بوده است كه ابوهريره, چيزهايى را از خود به پيامبر(ص) نسبت مى دهد و خود وى نيز اين مطلب را تأييد مى كند و به سادگى روايت را ساخته خود مى خواند.
شايد شيوع اين نسبت, باعث شد كه در دوره هاى بعد هم احاديثِ ساختگى را از طريق ابوهريره به پيامبر(ص) استناد بدهند; چون طريقى بود كه استناد هر جمله به وى, مخالفتى را بر نمى انگيخت.
ظاهراً تا اين جا بحثى در ميان نيست و ما نيز همانند مخالفان ابوهريره و از جمله نويسنده مقاله «ابوهريره و نشر اسرائيليات و احاديث موضوع», ابوهريره را بازرگانِ حديث مى شماريم. پس اختلاف در كجاست؟ بهتر است اعتراضات وارد بر ابوهريره را يكى يكى مطرح كرده, بررسى كنيم.

اعتراض نخست

بيش از پنج هزار و هفتصد حديث در كتب تسعه اهل سنّت, از ابوهريره نقل شده, كه او را يكى از مكثران روات در بين اصحاب پيامبر(ص) قرار داده است. آيا ممكن است كه اين تعداد زياد روايات, توسط يك نفر نقل شود (با توجّه به اين كه ابوهريره, مدّت زمان كوتاهى در محضر پيامبر اكرم بوده است)؟
پاسخ هايى كه مى توان داد:
الف) ابتدا بايد نكته اى در اصطلاح «حديث» مورد توجّه قرار گيرد كه ظاهراً عدم اهتمام به آن, موجب بدفهمى بسيارى از دانش پژوهان شده است.
مقصود از «حديث» چيست؟ صحيح تر, آن است كه «قول معصوم و يا حكايتِ قول و فعل و تقرير معصوم» را حديث مى ناميم. ۱
اين تعريف, در واقعْ تعريف «متن حديث» است. هر حديث, مشتمل بر   سند و متن است كه در تعريف بالا, فقط به متنْ توجّه شده است. مقصود از سند, طريق و راهى است كه ما را به متن, پيوند مى دهد و آن را براى ما مستند مى كند.
اصطلاحاً (خصوصاً در نزد اهل سنّت) به مجموع سند و متن, حديث مى گويند. لذا اگر يك متن واحد, بيست سند متفاوت داشته باشد, آن را بيست حديث مى شمارند, نه يك حديث. حتّى آن را تكرارى هم نمى دانند. اگر چه متنْ تكرار شده است; لكن سند احاديث با هم تفاوت دارد. حتّى اگر دو سند تقريباً همانند هم باشند و تنها يك نفر از افراد واقع در سندْ متفاوت باشد نيز همين حكم را دارد.
در واقع, شخص صحابى, سخنى را از پيامبر(ص) شنيده است و آن را دو يا چند بار نقل كرده است و چون نقلِ به معنا جايز بوده است, هر بار آن را با لفظ خاصّى بيان كرده است. شاگردان او نيز هر كدام براى دو يا چند نفر ديگر, حديث را گزارش كرده اند و… بعد از چهار مرحله, در اثر زايش سند, متن منقول از پيامبر(ص) مثلاً به بيست حديث تبديل شده است. با توجّه به مطلب فوق, براى مثال اگر در كتاب «صحيح» بخارى نظر كنيم, با بيش از هفت هزار حديث كه هر كدام متن يا سندى متفاوت از ديگرى دارند, مواجه مى شويم; ولى اگر متون تكرارى را حذف كنيم, فقط دو هزار و هفتصد متن غير تكرارى وجود خواهد داشت (يعنى حدود چهل درصد احاديث). همچنين «مسند أحمد», شامل نزديك به سى هزار حديث است; ولى فقط نُه هزار متن غير تكرارى دارد (يعنى حدود سى درصد آنها). ۲
با توجّه به مطالب بالا, اگر متون غير تكرارى احاديث ابوهريره را شمارش كنيم, تعداد آن, كمتر از يكهزار و پانصد متن خواهد بود; يعنى ابوهريره فقط اين تعداد حديث از پيامبر(ص) شنيده است كه بر اثر زايش سند, به پنج هزار و هفتصد حديث, بالغ شده است.
آمار فوق را قبلاً به طور تقريبى به دست آورده بودم; امّا محقق حديثى اهل سنت,   دكتر محمد عبده يمانى, ۳ در تحقيق جديدى آن را تحقيقاً معلوم كرده است. اين تحقيق, هنوز منتشر نشده; امّا محقّق ياد شده, در مصاحبه با روزنامه (عُكاظ), خلاصه تحقيق خود را بيان كرده است. ۴
آيا نقل هزار و پانصد حديث توسط يك راوى, عجيب و غير عادى است؟ با توجّه به اين كه ابوهريره بيش از سه سال و نيم (يعنى نزديك به 1300روز) در خدمت پيامبر(ص) بوده و به گفته خودش براى آن كه شكم خود را سير نگاه دارد, هميشه همراه پيامبر(ص) بوده است, حتّى اگر فقط يك حديث يا واقعه و خاطره در هر روز در ذهنش مانده باشد, براى نقل اين تعداد حديث از او كافى خواهد بود. ۵
ب) نكته ديگر آن است كه بسيارى از صحابيان, حديث پيامبر(ص) را از صحابى ديگرى مى شنيدند و آن را مستقيماً از پيامبر(ص) نقل مى كردند و در واقع, نوعى تدليس در اِسناد داشته اند. ابوهريره, وقايعى را از زندگى پيامبر(ص) نقل مى كند كه قبل از حضور او در مدينه, اتّفاق افتاده بوده است و كاملاً روشن است كه او آن را از ديگرى شنيده است.
البته اين روش, اختصاص به ابوهريره   ندارد و مظهر تامّ و بارز آن, عبدالله بن عباس (محدّث و مفسّر بزرگ) است. شايد بررسى زندگى ابن عبّاس و تعداد حديثى كه توسط او نقل شده است, در اين جا مفيد باشد و بحث ما را بيشتر روشن كند.
اين عباس نيز از صحابيان پُرحديث است. در كتاب «المسند الجامع», سه هزار و 879 حديث از ابن عبّاس نقل شده است. اين تعداد زياد حديث, آن گاه عجيب مى نمايد كه بدانيم عبداللّه بن عبّاس در سال يازدهم بعثت متولّد شده و بعد از فتح مكّه مسلمان شده است.وى احتمالاً بعد از غزوه حنين به مدينه آمده و حدوداً دو سال محضر پيامبر(ص) را درك كرده است. در آن زمان, او نزديك به ده سال داشته است. پس كودكى ده تا دوازده ساله به مدّت دو سال در مدينه بوده و سه هزار 879 حديث نقل كرده است. آيا نقل اين مقدار حديث از او, عجيب تر از نقل روايت توسط ابوهريره نيست؟
البته در توجيه تعداد زياد اين احاديث, بايد به نكاتى كه قبلاً ذكر شد, توجّه شود; چرا كه: اولاً متون غير تكرارى احاديث موجود, شايد نزديك به يك سوم عدد فوق باشد (مثلاً 1300 حديث).
  ثانياً در بسيارى از موارد, ابن عبّاس از طريق ساير اصحاب پيامبر(ص), كلام حضرت را شنيده و نقل كرده است; ولى در متن خود, هيچ اشاره اى به نام صحابى نمى كند. شاهدْ آن كه بسيارى از حوادث تاريخى و حديثى كه توسط ابن عبّاس نقل شده اند, مربوط به زمانى هستند كه او به دنيا نيامده بوده و يا در مدينه نبوده است.
اعتراض ديگر
ايراد ديگرى كه بر ابوهريره وارد شده و معمولاً در كتاب هايى كه درباره او نوشته شده, تكرار شده است, مخالفت عمر بن الخطاب (خليفه دوم) با نقل حديث توسط اوست. مخالفت عمر, قرينه اى بر اين مطلب دانسته شده است كه ابوهريره, به جعل حديث مى پرداخته و خليفه دوم براى مبارزه با جعل حديث, ابوهريره را از حديث گفتن, منع كرده است.
در جواب اين اشكال, بايد نظرى دقيق و عميق به تاريخ تدوين حديث, مخالفت خليفه اوّل و دوم با نشر و تدوين حديث, و انگيزه هاى آنان (بخصوص خليفه دوم) از اين كار پرداخت. برخلاف آنچه برخى محقّقان اهل سنّت (همانند محمود ابوريّه) ادّعا كرده اند, مخالفت خليفه دوم با ابوهريره و ديگران, به انگيزه مخالفت با جعل حديث نبوده است. خليفه نه تنها با ابوهريره, بلكه با   تمامى كسانى كه حديثى از پيامبر(ص) نقل مى كردند, مخالفت مى كرد. روش او به گونه اى بود كه نسل دوم مسلمانان, با كلمات پيامبر(ص) آشنا نشدند. او در سفارش خود به قرظة بن كعب و عده اى كه عازم كوفه بودند, مى گويد: كوفيان با قرآنْ مأنوس هستند. با نقل حديث, آنها را از كتاب خدا جدا مكنيد!
همچنين او به تمامى اصحاب پيامبر(ص) گفت تا نوشته هاى حديثى خود را بياورند. آنان كه گمان مى كردند خليفه تصميم دارد آنها را در يك مجموعه جمع كند, همه را آوردند و او در ميان تعجّب همگان, آن احاديث را در آتش سوزانيد.
مسلّماً مخالفت خليفه با نشر و تدوين حديث, به داعى مخالفت با جعل حديث نبوده است; چرا كه اگر اين گونه بود, بايد برخلاف روش فوق عمل مى كرد. حال در اين كه انگيزه او چه بوده است, مطالب مختلفى بيان شده و هر كس از ظن يا سوء ظنّ خود به خليفه, انگيزه اى را به او نسبت داده است. شايد بهترين نظر, آن باشد كه خليفه در پيِ آن بود كه با فراموش شدن تدريجى سنّت پيامبر(ص), بدين وسيله به اقوال و افعال خود, حجّيت ببخشد كه در اين كار, موفّق نيز شد. كتاب هاى فقهى اهل سنّت, شاهد خوبى بر اين مدّعاست. ۶
اين نكته, عجيب مى نمايد كه برخى محقّقان شيعى در بحث تدوين حديث, به مخالفت با روش خليفه دوم پرداخته, آن را محكوم مى كنند كه چرا از نشر احاديث توسط صحابيان و از جمله ابوهريره جلوگيرى كرده است و آنها را محبوس كرده, اجازه خروج از مدينه بدانها نمى داده است; امّا در بحث احاديث موضوع, به موافقت با او برمى خيزند و مخالفت او با نشر حديث را به جهت جلوگيرى از نشر احاديث موضوع بپندارند.

1.الوجيزة, ص۲ . اين تعريف, مقدارى با تعريف مشهور, متفاوت است; ولى به نظر مى رسد كامل ترين و بهترين تعريف براى حديث باشد. بحث در چراييِ انتخاب اين تعريف به جاى تعريف مشهور, در حوصله اين مقاله نيست.

2.آمار فوق, از بخش «اطراف الحديث» نرم افزار «موسوعة الحديث الشريف» استخراج شده است.

3.محمد عبده يمانى, وزير فرهنگ سابق عربستان سعودى و يكى از محقّقان نسبتاً منصف و دوستدار اهل بيت(ع) است. او كتابى با نام «علّموا أولادكم حبّ اهل بيت رسول اللّه(ص)» و كتاب ديگرى درباره حضرت فاطمه(س) دارد.

4.ر. ك: ويژه نامه فارسى روزنامه «عكاظ», دهه اوّل ذى حجّه ۱۴۱۹ق.

5.بهتر است در اين جا كه بحث حديث, تكرار متن و ازدياد سند مطرح شد, اشاره اى نيز به خطاى قلم مؤلف محترم و فاضل مقاله «تدوين حديث» مندرج در شماره نهم مجله «علوم حديث» داشته باشم. ذكر اين نكته, براى خرده گيرى بر نوشته ارزشمند ايشان نيست; بلكه بدان جهت است كه اين خطاى قلم, از جانب بسيارى ديگر از نويسندگان مقالات و كتب, انجام گرفته و تحليل ها و استنتاجات گوناگونى نسبت به آن, صورت گرفته است. نويسنده مقاله ياد شده, درباره گزينش احاديث كتاب هاى «صحيح» بخارى و «مسند أحمد» (كه گفته شده است بخارى از ميان ششصد هزار حديث و احمد بن حنبل از بين هفتصد و پنجاه هزار حديث, احاديث مورد نظر خود را انتخاب كرده اند) نوشته است: «اكنون براى اين كه اندكى بيشتر با ميدان جعل و وضعْ آشنا شويم, چگونگى شكل گيرى صحاح ستّه اهل سنّت [بهتر است كتب تسعه گفته شود كه شامل «مسند أحمد» هم بشود] و چه سانى گزينش احاديث اين مجموعه از مجموعه هاى ديگر را گزارش مى كنيم» (علوم حديث, ش۹, ص۲۷). ايشان پس از ذكر نمونه هايى چند كه به بعض آنها اشاره شد, آورده است: «اين تعداد هول انگيز, نشان مى دهد كه دست هاى آلوده و مغزهاى بيمار و فرهنگ ستيزانِ بدْ نهاد, با آيين الهى چه كرده اند! خوب, بخارى بسى كوشيده و از ميان آن همه حديث, اين مقدار را برگزيده و آورده كه يعنى به پندار او اينها صحيح بوده است;… و آن گاه كسى چون احمد بن حنبل بپندارد كه اين, كرامت است كه هزاران هزار حديث بر حافظه داشته باشد و بخارى گمان بَرد كه فضيلت است كه پانصد هزار حديث در سينه داشته است» (همان, ص ۲۸). با توجّه به مطالبى كه قبلاً گفته شد, معلوم مى شود كه مقصود بخارى و ابن حنبل از پانصد هزار و يك ميليون حديث, آن نيست كه اين تعداد متن و گفتار پيامبر(ص) را در حافظه دارند; بلكه مقصود آنان, متونى است كه سندهاى متفاوت دارند و به واسطه عوض شدن حتّى يك راوى در طبقه سوم يا چهارم نيز آن را حديث جديدى مى شمارند. اختلاف اصطلاح بين ما و آنان, باعث ايجاد اين سوء تفاهم شده است و متأسّفانه در مقالات و كتاب هايى كه اخيراً منتشر شده و مى شوند, تكرار شده است. محقّقان حديثى اهل سنّت, از كنار اين اشكال و اشكالاتى مشابه آن, با زهرخندى از سرِ استهزا مى گذرند; چرا كه با مفهوم اصطلاح حديث در نزد خود, خو گرفته اند و با اشكال ما بيگانه اند.

6.اين مطلب را به تفصيل در نوشتار ديگرى بيان كرده ايم. محقّق فرزانه, سيد محمدرضا حسينى جلالى در كتاب ارزشمند «تدوين السنة الشريفة», بعضى از مباحث فوق را مطرح كرده و انگيزه هاى ديگرى براى مخالفت خليفه ذكر كرده است. آقاى سيد على شهرستانى نيز در كتاب «منع تدوين الحديث» همين نكته را بررسى كرده است.

  • نام منبع :
    فصلنامه علوم حديث 15
    تاريخ انتشار :
    بهار 1379
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 12958
صفحه از 236
پرینت  ارسال به