27
فصلنامه علوم حديث 15

سه. ارزيابى نهايى

چنان كه پيش از اين ياد شد, اين نوشتار, نوروز را از منظر حديث و روايت مى كاود و از تاريخ و تقويم نگارى و فقه, تنها آن را برمى رسد كه به گونه اى با حديث و روايتْ مرتبط شود و در نقد يا تأييد آن, سودمند افتد.
اينك نكته هايى درباب اين رواياتْ آورده مى شود تا پس از آن به جمع بندى نهايى نزديك شويم.
يكم. در نقد نوروز, چهار حديث آورديم. اين احاديث, به هيچ رو قابل تصحيح و اعتبار نيستند; زيرا:
1ـ روايت اول و چهارم, مضمونى واحد دارند كه اوّلى در مصادر شيعه و دومى در مصادر اهل سنّت ياد شده است. روايت شيعى را به قطب راوندى (از عالمان قرن ششم) نسبت داده اند كه در كتاب «مستدرك الوسائل» حاجى نورى (م1320ق) روايت شده است. اين روايت, گذشته از آن كه در مصادر كهنْ موجود نيست, مضمون آن را هم نمى توان تأييد كرد; زيرا چگونه دو عيد باستانى ايرانى در جزيرة العرب در سال هاى نخستين اسلام, رايج و مرسوم بود كه پيامبر(ص) آنها را با فطر و اضحى منسوخ بدارد؟! بى ترديد, نوروز و مهرگان, از آيين هايى باستانى ايرانيان اند كه آوازه شان, پس از ارتباط اعراب با ايرانيان, بدان سرزمين رفته است و پيش از آن, آن چنان مقبول مردمان نبوده اند كه پيامبر(ص) آنها را با اعياد اسلامى نسخ كند.
  حديث ديگر, آن است كه آلوسى آورده است و تعبيرهاى «نوروز» و «مهرگان» در متن آن نيست و ظاهراً راويان, اين دو را از روى احتمال (نه قطع و يقين), به روايت افزوده اند. بدين رو آلوسى پس از نقل حديث مى گويد: «قيل: هما النيروز والمهرجان». گفتنى است كه برخى نويسندگان, اين اضافه را به آلوسى نسبت داده اند كه جزو حديث آورده است:
آلوسى در «بلوغ الارب»(ج1, ص364, قاهره, 1925م) نقل مى كند كه انصار, عيد نوروز و مهرگان را بر حضرت رسول(ص) عرضه كردند. حضرت فرمودند: خداوند متعال, بهتر از آن را (فطر و اضحى را) به من داده است. ۱
چنان كه پيش از اين آورديم, روايت آلوسى چنين است:
قدم النبى(ص) المدينة و لهم يومان يلعبون فيهما. فقال: «ما هذا اليومان؟». فقالوا: كنّا نلعب فيهما فى الجاهلية. فقال: «قد أبدله اللّه تعالى بهما خيراً منهما: يوم الأضحى و يوم الفطر». قيل: هما النيروز و المهرجان.
2ـ روايت «مناقب», گذشته از آن كه مرسل است و با تعبير «حُكيَ (آورده اند)» نقل شده است, نه حاكى آن معلوم است و نه مصدر نقل ابن شهرآشوب.
3ـ روايت بخارى كه على(ع) هديه نوروز را نمى پذيرفت, گذشته از آن كه با روايت ديگر بخارى ـ كه على(ع) هديه نوروز را مى پذيرفت ـ معارضه دارد, با نقل هاى بسيار ديگر شيعى نيز ناسازگار است و نمى توان به آن, استناد جُست.
دوم. در ارزيابى سندى روايت هاى موافق, مى توان چنين گفت:
1ـ روايت كلينى از سند معتبر برخوردار است.
2ـ روايت شيخ طوسى از معلّى, اگر چه بدون سند است, ليكن وى در كتاب «فهرست» به كتاب معلّى سند معتبر دارد. ۲ محتمل است آن روايت, براساس همين سند باشد.
  3ـ علامه مجلسى در« زاد المعاد» مى گويد: «به اسانيد معتبره از معلّى بن خنيس كه از خواص حضرت صادق(ع) بوده است, منقول است…» ۳ و سپس روايتى را نقل مى كند كه ذيل آن, مطابق روايتى است كه شيخ در «مصباح» آورده است.
4ـ نقل اين روايت ها در مصادر كهنى چون: الكافى, كتاب من لا يحضره الفقيه, مصباح المتهجّد و دعائم الاسلام, مى تواند شاهدى بر اعتبار آنها باشد.
بر اين پايه مى توان گفت از مجموع احاديث دوازده گانه مى توان اين مطلب را به پيشوايان دينى نسبت داد كه رفتار ايرانيان در گراميداشت نوروز, در مرأى و منظر آنان بوده و نه تنها مخالفتى با آن نكرده اند, بلكه نسبت به اصل آن و پاره اى رفتارهاى ضمنى آن, روى خوش نشان داده و تشويق كرده اند.
بلى; ما معتقديم كه بر پايه اين احاديث و بدون شواهد تاريخى ديگر, نمى توان خصوصيت هاى موجود در آنها را به اثبات رساند و اشارات تاريخى موجود در آنها را تأييد كرد. چنان كه به جهت برخى نكات تاريخى نامعلوم در آنها نمى توان اين كليّت را تضعيف كرد و ناديده انگاشت.
سوم. بررسى مصادر كهن, نشان مى دهد كه نوروز به عنوان يك آيين ايرانى, در فرهنگ مسلمانان و شيعيانْ رواج داشته است.
اينك شواهد اين امر را بجز روايات ياد شده, بازگو مى كنيم:
1ـ به اعتقاد برخى متخصصان تبديل گاه شمار, در جلسه مشورتى خليفه دوم براى تعيين تقويم, هرمزان تازه مسلمانْ شركت داشت و تقويم ايرانى را براى حاضران شرح كرد و خليفه, آن تقويم را براى امور ديوانى و خراج پذيرفت ۴ و روشن است كه نوروز, جزئى از تقويم ايرانى به شمار مى رود.
2ـ نجاشى در شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجارى نوشته است كه وى از ثقات شيعيان است و كتاب هايى دارد, از جمله: «كتاب ما روى فى   يوم النيروز». ۵
همچنين ابن نديم درباره صاحب بن عبّاد, آورده است كه «كتاب الأعياد و فضائل النيروز» نگاشته است. ۶
در دوره صفويه نيز نوروزيه هايى بسيار به قلم علماى دينْ تحرير شد. ۷
3ـ خراج در دوره عباسيان بر اساس نوروز تنظيم مى شده است. ۸
4ـ خلفاى اموى و عباسى هداياى نوروز را مى پذيرفته اند; بلكه دستور مى داده اند تا برايشان ارسال گردد. ۹
گفتنى است در برخى مناطق, حاكمان اهل سنّت, گرفتن هداياى نوروز را منع مى كردند; چنان كه از برگزارى مراسم نوروز, ممانعت به عمل مى آوردند. ۱۰
5ـ از ديرباز تاكنون, نوروز در سروده هاى شاعران تازى گو و پارسى زبانْ حضور جدّى دارد و اين نيز شاهدى گويا بر حضور نوروز در فرهنگ ايرانيان مسلمان است. ۱۱
با توجه به اين شواهد و امور ديگر, نوروز را در دوره اسلامى از شعائر مجوسى دانستن, سخنى نا صواب است; چنان كه آن را ترويج آيين آتش پرستان انگاشتن, واقعيت خارجى ندارد. گذشته از اينها در روايات اسلامى و سخن فقيهان, فضيلت روزه نوروز مطرح است و به نقل بيرونى: «مجوس را روزه اى نيست و هر كس از ايشان روزه بگيرد, گناه كرده است». ۱۲
  گيريم روزگارى نيز نوروز چنان بود; ولى زمانى كه در عرف ايرانيان مسلمان, آن حالت از ميان رفت, ديگر ذَمّى بر آن نيست. همان گونه كه امام خمينى فتوا داد كه شطرنج, اگر روزى ابزار قمار نباشد, حرمتى در بازى با آن نيست ۱۳ و استاد مطهرى, مجسمه سازى را مجاز دانست; چرا كه فلسفه حرمت آن,به جهت فاصله گرفتن از دوران بت پرستى, از ميان رفته است ۱۴ و نمونه هاى بسيار ديگر.
اصوليان را قاعده اى است كه در اين جا به كار آيد. آنان گويند اگر در ميان مردمان, آداب و رسومى رواج داشت و در جان و دل آنان رسوخ يافته بود, چنانچه شرع با آن روى خوشى ندارد و مى خواهد آن را طرد سازد, بايد ادله اى روشن و قوى كه همپاى سيره باشد, ارائه دهد وگرنه نمى توان گفت شارع از آن سيره بيزار است و آن را طرد كرده است. به تعبير ديگر, سيره هاى راسخ و استوار را نمى توان با عمومات يا ادلّه سست بنيان طرد كرد; بلكه دليل مانع و رادع بايد به اندازه قوت سيره, قوت داشته باشد.
بر اين اساس و با توجه به آنچه در ريشه دارى نوروز و گذشته اش در ميان ايرانيان گفته شد, دليلى بر منع و ردع آن از سوى شرع در دست نيست; چرا كه ادلّه خاص ـ چنان كه ياد شد ـ موهون است ـ كه وجهش گذشت ـ و عمومات را نيز در چنين مواردى ياراى رويارويى نخواهد بود.
چهارم. اگر بپذيريم كه روايت هاى موافقْ قابل اعتماد نيستند و نمى توان بر پايه آنها رأى و حكمى را اثبات كرد, همچنان كه نمى توان بر دسته دوم از احاديث تكيه زد, در اين فرض بايد حكم نوروز را با اصل اوّلى و قاعده عام دينى نشان داد.
همان گونه كه در ابتداى مقاله گذشت, اسلام كه دينى جهانى است و همه انسان ها را به سوى خود فراخوانده است, به اقتضاى خصلت جهان شمولى اش, هيچ گاه به معارضه سنّت ها و آداب و رسوم ملّى نرفته, مگر آن جا كه ترويج باطل باشد يا به تثبيت   خرافه اى انجامد و يا ملازم با محرّمات شرعى گردد.
آيين نوروز, قرن هاست در ايران اسلامى بر پاداشته مى شود و مسلمانان, نه به عنوان ترويج آيين مجوس, بلكه به عنوان آيينى ملّى بدان مى نگرند. بمانَد كه رسم نوروز, پيش از آيين زردتشت نيز در ايران برپا بوده است. ۱۵
از سوى ديگر, نوروز, تثبيت خرافه اى باطل كه با دين ناسازگار باشد, نيست و در سرشت خود, محرّمات شرعى را به همراه ندارد; ولى اگر كسى يا كسانى آن را به محرّمات بيالايند, اين بدان ماند كه ساير كردارهاى مباح و حتى امور شرعى را با محرّمات شرعى همراه كنند, كه طبعاً معنايش ناپسند شدن آن امر مباح يا شرعى نيست; بلكه آنان كه چنين مى كنند, قابل سرزنش و مذمت اند.
از سوى ديگر, بسيارى از رفتارهاى پسنديده, چون: پاكيزگى و آراستگى, سير و سفر, ديد و بازديد, بخشش و دلجويى, هديه دادن و… در اين رسم و آيين به انجام مى رسد كه از نگاه شرع و عقل, ستودنى است.
با اين وصف, ايستادگى در برابر اين آيين ملّى, از زاويه شرع و دين, مستندى محكم ندارد و نشايد بدان دامن زد.
پنجم. آنچه تأييد شده يا مورد ردع قرار نگرفته, چيزى است كه در عرف عمومى ايرانيان, نوروز ناميده مى شود. اگر در طول زمان, تغييراتى در آن صورت گرفته است كه همين عرف عمومى آنها را برمى تابد, خللى در اين امضا يا عدم ردع شرعْ وارد نمى سازد.
بر اين پايه, ايرادى كه برخى فقيهان و نويسندگان در اين موضوع گرفته اند (كه نامعلوم بودن روز نوروز و تغيير آن, به شرعى بودنش لطمه مى زند), پذيرفتنى نيست.

1.نور علم, ش۸, ص۱۰۸.

2.الفهرست, شيخ طوسى, ص۱۹۳.

3.زاد المعاد, ص۴۸۲.

4.گاهشمارى هجرى قمرى و ميلادى, دكتر رضا عبداللهى, ص۲۵ـ۲۶.

5.رجال النجاشى, ص۴۲۸.

6.الفهرست, ابن النديم, ص۱۹۰.

7.بنگريد: الذريعة, ج۲۴, ص۳۷۹ـ۳۴۸; نامه مفيد, ش۹, ص۲۱۳ـ۲۱۵, مقاله (نوروز در فرهنگ شيعه).

8.تاريخ الطبرى, ج۹, ص۲۱۸ و ج۱۰, ص۳۹ و ج۱۱, ص۲۰۳.

9.تاريخ اليعقوبى, ج۲, ص۳۰۶ و ۳۱۳; عيون أخبار الرضا(ع), ص۵۵۰.

10.نامه مفيد, ش۹, ص۲۰۷ـ ۲۰۸.

11.نوروزگان, ص۱۶۷ـ۱۹۷; نامه مفيد, ش۹, ص۲۰۶ـ ۲۰۷; نور علم, ش۲۰, ص۱۰۴, ۱۰۶, ۱۰۷.

12.الآثار الباقية, ص۲۳۰, آثار الباقيه, ص۳۵۷.

13.صحيفه نور, ج۲۱, ص۱۵.

14.تعليم و تربيت در اسلام, ص۴۶ .

15.آيين ها و جشن هاى كهن در ايران امروز, محمود روح الامينى, تهران: آگاه, ص۳۶ـ ۳۸.


فصلنامه علوم حديث 15
26
  • نام منبع :
    فصلنامه علوم حديث 15
    تاريخ انتشار :
    بهار 1379
    سردبیر :
    محمدی نیک (ری شهری)، محمد
    صاحب امتیاز :
    دانشکده علوم حديث
    مدیر اجرایی :
    محمد قنبری
    نشانی :
    قم، بلوار پانزده خرداد، شهرک جهاد، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، ص پ : 37185-3431
    تلفن :
    0251-7176131
    امور مشترکان :
    0251-7176413
    دورنگار :
    0251-7785050
    پست الکترونیک :
    ulumhadith@hadith.net
    امتیاز :
    علمی - پژوهشی، به استناد نامه شماره 6219/3 - 85/7/3 کمیسیون بررسی نشریات علمی کشور
    جانشین سردبیر :
    مهدی مهریزی
تعداد بازدید : 13285
صفحه از 236
پرینت  ارسال به