قبیله ای شرط بیعت خود با پیامبر(ص) آن قرار دادند که پس از ارتحال آن حضرت، حکومت به آنان برسد اما حضرت نپذیرفت.
المناقب لابن شهر آشوب:
لَمّا کانَ النَّبِی(ص) یعرِضُ نَفسَهُ عَلَی القَبائِلِ، جاءَ إلی بَنی کلابٍ فَقالوا: نُبایعُک عَلی أن یکونَ لَنَا الأَمرُ بَعدَک.
فَقالَ: الأَمرُ للّهِ، فَإِن شاءَ کانَ فیکم، أو فی غَیرِکم.
فَمَضَوا فَلَم یبایعوهَ، وقالوا: لا نَضرِبُ لِحَربِک بِأَسیافِنا ثُمَّ تُحَکمُ عَلَینا غَیرَنا.[۱]
المناقب، ابن شهرآشوب:
هنگامی که پیامبر(ص) دعوت خود را به قبایل عرضه می کرد، نزد بنی کلاب آمد. آنان گفتند: ما به این شرط با تو بیعت می کنیم که پس از تو، کار به ما منتقل شود.
پیامبر(ص) فرمود: «کار، دست خداست. اگر او خواست، به شما خواهد رسید و اگر نخواست، به دیگری».
بنی کلاب رفتند و با ایشان بیعت نکردند و گفتند: ما در راه تو شمشیر نمی زنیم که بعد، دیگران را بر ما حکومت دهی!
[۱]. المناقب لابن شهر آشوب: ج ۱ ص ۲۵۷، الصراط المستقیم: ج ۱ ص ۷۲ ولیس فیه ذیله من «فمضوا فلم یبایعوه»، بحار الأنوار: ج ۲۳ ص ۷۴ ح ۲۳، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۶، ص ۵۳۶.