اصطلاحي مورد نظر مسيحيّت ميبايست از سنّتي به ميان آيد که از آن در کنار کتاب مقدّس ياد ميشود، اعم از آن که در طول يا عرض کتاب مقدّس باشد. بنابراين از ميان سه مفهوم پيش گفته تنها کارکرد دوم، به معناي مفهوم اصطلاحي سنّت قابل پذيرش است. بر اساس اين مفهوم، سنّت اصطلاحي عبارت است از «همه آموزشها و اعمال کليسا از پيدايش مسيحيّت تا کنون.»
آنچه که "آليستر مک گراث"درباره ي مفهوم سنّت؛ بلکه دلايل پيدايش اين پديده آورده است، تا حدّ بسيار مفهوم اصطلاحي پيش گفته را تأييد مي کند، وي مينويسد:
«در قرون وسطي، بسياري از متاهلان معتقد بودند که کتاب مقدّس، منبع کامل آموزههاي مسيحيّت است. به عبارت ديگر، هر امرحياتي براي ايمان مسيحي در کتاب مقدّس وجود دارد و هيچ نيازي نيست که در موضوعات مربوط به الهيّات مسيحي به فراتر از کتاب مقدّس بنگريم... . در پايان قرون وسطي مفهوم «سنّت» داراي اهميّت اساسي در تفسير کتاب مقدّس و مرجعيت آن شد... . در پاسخ به مناقشات مختلفي که در کليساي نخستين وجود داشت و بهويژه با احساس خطر از ناحيه ي آيين گنوسي به تدريج شيوهاي «مبتني بر سنّت» براي درک بخشهايي از کتاب مقدّس مطرح شد.» ۱
در ادامه ي مقاله در بررسي علل پيدايش پديده سنّت در ميان مسيحيان، ديدگاه اين متکلم مسيحي تقويت خواهد شد که وجود مناقشات مختلف در کليساي نخستين، منشأ اصلي پيدايش پديده ي سنّت بوده است. اين امر افزون بر آن که علّت پيدايش اين پديده را تبيين ميکند، مفهوم و کارکرد سنّت اصطلاحي مسيحي را نيز معلوم ميگرداند. بر اين اساس، مهمترين عنصر معنايي سنّت مسيحي «ديدگاهها و آموزههاي کليسا» است که در آغاز، بيش تر به صورت غير مکتوب خودنمايي ميکرد. البته خاستگاه اوّليه ي ديدگاه و اعمال کليسا در آغاز، بيشتر ناظر به تفسير کتاب مقدّس بوده است؛ امّا آرام آرام حداقل از نگاه شماري از متکلمان مسيحي، بهعنوان منبعي مستقل در کنار کتاب مقدّس به رسميّت شناخته شد. جان آدام مولر ـ بنيانگذار مکتب کاتوليکي توبينگن ـ در کتاب «سمبوليسم» که در سال 1832 منتشر شد، دربارهي سنّت چنين گفته است:
«سنّت همان کلام زنده است که در قلوب مؤمنان جاودانه گشته است. به اين معنا که معناي عامي است،
1.(آليستر مک گراث، ۱۳۸۲، ص۲۹۴ ـ ۲۹۶.)