مفهوم و جايگاه سنّت، ازنگاه اسلام و مسيحيّت - صفحه 19

2. پيدايش اختلاف بر سر فهم و تفسير کتاب مقدّس

دومين عرصه اختلاف در تاريخ مسيحيّت، اختلاف بر سر نوع فهم و تفسير بخش‌هايي از کتاب مقدّس بود که گاه به‌سبب گستردگي اختلاف، تمام جهان مسيحيّت را تحت تأثير قرار مي‌داد. سنّت و نگرش کليسا براي خاتمه دادن به اين دست از اختلافات و بيان ديدگاه‌ نهايي، الهيّات مسيحي در اين بخش از اختلاف‌ها بيش از هر چيز ديگر خودنمايي کرد. نخستين اختلاف بر سر ماهيّت و هويت حضرت مسيح(عليه السلام) بود. «آيين گنوسي» يا «غَنوصيان» (ناستيک‌ها) انسان بودن عيسي را انکار کرده و وي را فرشته‌اي مي‌دانستند که معرفت‌ اسرارآميزي از خدا براي بشر آورده است. هم چنين گروهي ديگر به نام «دوکتسيتها» (ظاهرگرايان) معتقد بودند که عيسي فاقد جسم بشري بود. از اين رو بر صليب نمرد؛ بلکه وي فقط از نظر ظاهر به شکل انساني در آمده بود. ۱
براي مقابله ي با جنبش «گنوسي» که از آن به نوعي بدعت‌گزاري ياد مي‌شود، سنّت به‌معناي «تفسير سنّتي کتاب مقدّس» يا «ارايه‌ي ايمان مسيحي به شکلي سنّتي» شکل گرفت.
دومين اختلاف مهم و دامنه‌دار، اختلاف دو تن از الهي‌دانان برجسته و اوّليه‌ي مسيحيّت؛ يعني، آتاناسيوس(م.373) و آريوس(م.336) بر سر بشري بودن يا الوهيّت مسيح بود. اين مناقشات را يکي از سرنوشت‌ سازترين مناقشات در تاريخ کليساي مسيحي مي‌دانند.
آنان در اين مسأله اتفاق‌نظر داشتند که کلمه ي خدا جسم شد و در عيساي انسان جاي گرفت؛ امّا در طبيعت و ماهيّت کلمه اختلاف ‌نظر داشتند. آتاناسيوس مي‌گفت: کلمه‌اي که در عيسي تجسم‌ يافت، ازلي، غيرمخلوق و از آغاز خدا بوده است؛ امّا آريوس معتقد بود که کلمه ي خدا ازلي نيست؛ بلکه در زمان خلق شده و آن را خدا قبل از پديد آوردن جهان آفريده است.
"آريوس"معتقد بود که عناوين کتاب مقدّس براي مسيح که به وجودي هم‌رتبه با خدا براي او اشاره دارد، عناويني صرفاً تشريفاتي است. مسيح را بايد يک مخلوق، هرچند والاتر از ساير مخلوقات، دانست؛ امّا در مقابل "آتاناسيوس" بر اين باور بود که الوهيت مسيح، اهميّتي اساسي در فهم مسيحي از رستگاري دارد. اختلاف اين دو الهي‌دان برجسته سراسر امپراتوري را دچار هرج ومرج ساخت. به گونه‌اي که قسطنطين (کنستانتين) نخستين امپراتور مسيحي، ناگزير شد براي حل اين اختلافات، تمام اسقف‌ها و متالهان مسيحي را از سراسر جهان را در شهر نيقيه (يا شهر ايزنيک در ترکيه امروزي) را گرد آورد و اين نخستين شوراي جهاني

1.(توماس ميشل، ۱۳۷۹، ۱۰۲ و ۱۰۳.)

صفحه از 30