- تصريح علماي رجال و تراجم در فهرستنگاريها
همانگونه که در صفحات قبل، بيان گشت، عدّهي بسياري از علماي رجال شيعه و سنّي و همچنين صاحبنظران علم تراجم، به انتساب کتاب «تنزيه الانبياء» به شريف مرتضي، تصريح کرده و آن را از آثار ايشان شمردهاند؛ از جمله: نجاشي، شيخ طوسي، علامه حلي، ابن داود، ابن شهر آشوب، علامه تهراني و...۱ و از ميان علماي اهل سنّت ميتوان به: زرکلي ۲ و ابن ابي الحديد معتزلي اشاره کرد.۳
ج) انگيزه نگارش
يكى از مباحث مهم قرنهاى نخستين اسلامى، مسألهي عصمت پيامبران الهى و ائمهي معصومين(عليهمالسلام) بوده است. علماي دربارى براى توجيه حكومت ستمگران و افراد لاابالى و فاسد بر جوامع اسلامى و محکم کردن پايههاي آن، مسأله گناهان و اشتباهات پيامبران الهى را مطرح مىكردند تا به اين وسيله، سرپوشى بر گناهان و اشتباهات دولت مردان خود بگذارند.۴ عالمان درباري، پس از زيرسؤال بردن عصمت پيامبران، عصمت امامان را هم ناديده گرفتند و ائمه(عليهمالسلام) را هم به خطا و اشتباه متهم کردند تا مقام والاي ايشان را در رديف مقامهاي ساختگي خود قرار داده، موضع آن بزرگان را در برابر حکومت تضعيف نمايند. دقّت در روايات دربارهي انبياي الهي در جوامع حديثي اهل سنّت گوياي همين مطلب است.۵ آرى، اينجا بود كه علماى شيعه به پيروى از ائمه معصومين(عليهمالسلام) به ميدان آمدند و با تأليفات و استدلالهاى محكم خويش راه استدلال را بر همه مخالفان بستند. سيّد مرتضى با نگارش اين كتاب به بسياري از شبهاتى كه دربارهي پيامبران الهى و ائمه معصومين(عليهمالسلام) مطرح شده است، پاسخ داده و با استدلالهاى محكم عقلى و بيان منطقى خود هر منصفى را قانع نموده است.
خود مؤلّف نيز در مقدمه كتاب به اين امر اشاره كرده است:
1.. به ترتيب: (رجالالنجاشي ص۲۷۱، رقم۷۰۸)؛ (الفهرستللطوسي، ص۹۹، رقم۴۲۱)؛ (رجالالعلامهي الحلي، ص۹۵، رقم۶۲۰۹)؛ (رجالابنداود، ص۲۴۱، رقم۱۰۱۶)؛ (معالم العلماء، ابن شهرآشوب، ص۱۰۴، رقم۴۷۷)؛ (الذريعة، ج۴، ص۴۵۶، رقم۲۰۳۲.)
2.(الأعلام، خيرالدين الزركلي، ج۴، ص۲۷۸.)
3.. آنجا که مينويسد: «و قد ذكره المرتضى في كتابه المسمى تنزيه الأنبياء و الأئمة.» (شرح نهج البلاغه، ۴ /۶۴.)
4.. از جمله ميتوان به زُهري، از علما و محدثان بزرگ اهل سنّت در قرن اوّل اشاره کرد. وي به «منديل الامراء» (دستمال حکام) معروف است.
5.. براي اطلاع از اين دسته از روايات، ميتوان به اين منابع مراجعه نمود: (صحيح بخاري، ۱ / ۷۲ و ۱۵۷ ـ ۵/ ۴۸ ـ ۶/ ۳۳ ـ ۷/ ۱۵۷ و ۱۶۶ ـ ۸/ ۲۰۲ و ۱۷۴)؛ (صحيح مسلم ۷/۱۷۴ و ۳/۲۱.)