کتاب‌شناسي توصيفي تنزيه‌ الانبياء و الائمة (عليهم‌ السلام) - صفحه 110

هـ) تصرف در معناي گناه: برخي اعمال که به انبيا نسبت داده شده، گناه به حساب نمي‌آيد؛ بلکه ترک اولي است. مؤلّف درباره‌ي آيه «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يتَبَينَ لَكَ الَّذِ ينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبِين.» مي‌نويسد:
لزومي ندارد که آيه حمل بر عتاب خدا شود؛ نهايت آن، اين است که ايشان ترک افضل و اولي کرده‌اند و اين، غير از گناه است؛ اگر چه از مقدار ثواب مي‌کاهد؛ چرا که جايز است، انبيا بسياري از مستحبّات را انجام ندهند.» ۱
و) استناد به روايات تفسيري مقبول: گاهي اوقات آيه‌ي مورد نظر، دربردارنده‌ي دو معنا است: (مجوّز سهو و نافي آن)؛ امّاروايتي جعلي جانب سهو را ترجيح داده است که مؤلّف ضمن «موضوع» خواندن روايت مربوط، وجه درست آيه را بيان مي‌دارد و سپس روايتي را در تأييد آن ذکر مي‌کند:
درباره‌‌ي آيه«وَ أَيوبَ إِذْ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِي الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَيناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ.» منظور از ضرر در اين آيه، مي‌تواند هم امتحان و هم عقوبت باشد. برخي مفسّران، روايتي را ذيل آن ذکر کرده‌اند که با نگاه اوّل، هر انديشمندي حکم به جعلي بودن آن مي‌کند. روايت ساختگي چنين است: «أن الله تعالى سلط إبليس على مال أيوب(عليه‌السلام) و غنمه و أهله فلما أهلكهم و مر عليهم و رأى صبره(عليه‌السلام) و تماسكه قال إبليس لربه يا رب إن أيوب(عليه‌السلام) علم أنك ستخلف عليه ماله و ولده فسلطني على جسده‏ فقال قد سلطتك على جسده كله إلا قلبه و بصره قال فأتاه فنفخه من لدن قرنه إلى قدمه فصار قرحة واحدة...»؛ چرا که اين امراض بزرگ، جز امتحان الهي و به‌خاطر جلب ثواب نبوده است. از پيامبر بزرگ اسلام چنين روايت شده است: «و قد سئل أي الناس أشد بلاء فقال الأنبياء ثم الصالحون ثم الأمثل فالأمثل من الناس.» ۲

1.(تنزيه الانبياء، ص۱۱۳.)

2.(تنزيه الانبياء، ص۵۹.)

صفحه از 119