تاريخ : سه شنبه 1399/5/21 تاریخ ایجاد:
پديدآورنده : محمد رضا جباری
کد خبر: 70024
درس‌های سیره علوی برای جامعه امروز

درس‌های سیره علوی برای جامعه امروز

مدیرگروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با بیان اینکه امیرمؤمنان دو گونه بیعت از روی اکراه و اجبار با خلفا داشت، اظهار کرد: حضرت امیر(ع) براساس مبانی و اصول حق حرکت می‌کند و به دنبال حفظ اصل دین است و همواره تحلیل می‌کند که کجا باید کوتاه آمد یا در چه مواردی باید جنگ کرد. بنابراین، عمر علی(ع) گاه به سکوت مدبرانه و گاهی به جنگ گذشته که هر دو شیوه برای حفظ اسلام بود.

یکی از موضوعاتی که معمولاً در پس اعیاد و مناسبت‌ها کمتر به آن می‌پردازیم، تحلیل تاریخی حوادث بعد از آن رویداد و مناسبت است؛ برای مثال بیشتر از وقایع روز غدیرخم صحبت می‌شود و از رویدادهای بعد از این جریان کمتر به سخن و تحلیل می‌آید. در حالی که پرسش‌های زیادی درباره نحوه مواجهه امیرمؤمنان(ع) در برخورد با خلفا و شیوه‌ای که در برخورد با رخدادهای متعدد تاریخی داشتند مطرح است، آنچه به طور کلی از تحلیل یکایک این رویدادها به دست می‌آید آن است که همه براساس یک مصلحت‌اندیشی کلان، یعنی خیر و صلاح اسلام و جامعه مسلمانان، شکل گرفته است.

بازخوانی سیره حضرت در دوران خلفا، چه در سطح حرکت‌های اصلاحی و روشنگری در چه در زمینه سکوت مدبرانه، درس‌های زیادی برای امروز ما دارد. به همین مناسبت خبرگزاری ایکنا، در گفت‌وگو باحجت‌الاسلام محمدرضا جباری، مدیرگروه تاریخ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، به ارائه تحلیل درباره مسائل پیش‌آمده پس از رحلت رسول خدا(ص) و نحوه مواجهه حضرت امیر(ع) با خلفا پرداخت.

حجت‌الاسلام جباری در این گفت‌وگو بیان کرد:

نخستین کاری که حضرت(ع) در این دوران انجام دادند، تبیین و روشنگری بود. پس از رحلت رسول خدا(ص) حضرت علی(ع) که وصی ایشان بودند، به تجهیز بدن مبارک مشغول شدند و حال آنکه دیگر صحابه در سقیفه مشغول تعیین جانشین شدند و حتی برخی از به حضرت امیر(ع) اعتراض کردند که چرا بلافاصله پس از رحلت پیامبر(ص) در سقیفه حاضر نشده که ایشان فرمودند بدن پیامبر(ص) را برای منازعه در باب دنیا و حکومت رها نمی‌کنم.

مرتدانی که هنوز اسلام در قلبشان نفوذ نکرده بود،‌ با رحلت پیامبر(ص) ابراز خرسندی کردند و خوشحال بودند که می‌توانند به دوره جاهلیت بازگردند؛ لذا دست به شورش زدند و جنگ‌هایی به راه انداخته شد. معروف است که اینها تا نزدیکی مدینه هم رسیدند و از طرفی مردم هم از فراخوان ابوبکر برای مقابله با آنها استقبال نکردند و یکی از دلایل آنها این بود که حضرت امیر(ع) را همراه نمی‌دیدند
وی افزود: بنابراین پس از تجهیز بدن پیامبر(ص) کار روشنگری را آغاز کردند و در طول روز و شب به این کار مبادرت داشتند. حرکت شبانه حضرت(ع) در این راستا به این دلیل بود که تحرک منافقین در آن هنگام کمتر می‌شد و می‌توانستند حضرت زهرا(س) را به همراه حسنین(ع) با خود همراه کنند. در نقل‌های تاریخی وارد شده که در هنگام شب، حضرت امیر(ع) فاطمه(س) را سوار بر مرکب می‌کرد و حسنین(ع) را نیز به همراه خود می‌برد و در وهله اول به در خانه افراد شاخص از صحابه می‌رفتند که از آنها به بدریون تعبیر شده است.

مرحله دوم روشنگری امیرمؤمنان(ع)

این استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: نکته دیگر در مورد سپاه اسامه است که حضرت رسول(ص) بنا بود در روزهای پایانی عمر خود این سپاه را اعزام کند، اما منافقین مانع این کار شدند. یعنی به بهانه نگرانی از حال پیامبر(ص) امروز و فردا کردند و در نهایت هم این سپاه در هنگام حیات پیامبر(ص) اعزام نشد، اما پس از اینکه ابوبکر به خلافت رسید، اصرار کرد که این سپاه اعزام شود. یکی از اهداف پیامبر(ص) از این کار این بود که معارضین امام علی(ع) در مدینه از بین بروند، اما ابوبکر با این هدف که معارضین خودش را نابود کند اقدام به این کار کرد.

وی با ذکر اینکه پس از بازگشت این سپاه،‌ مرحله دوم روشنگری آغاز می‌شود، گفت: این بار حضرت امیر(ع) به همراه حضرت فاطمه(س) و حسنین(ع) به در خانه عموم مهاجر و انصار می‌رفتند؛ یعنی در ابتدا مخاطبان امام علی(ع) افراد شاخص بودند و در ادامه به خانه عموم مهاجر و انصار می‌رفتند و در نهایت وقتی حکومت دید که برایش ایجاد خطر شده است، به خانه حضرت(ع) هجوم بردند.

امام علی(ع) اصحاب را نسبت به روشنگری ترغیب می‌کرد

جباری بیان کرد: علاوه بر این، حضرت امیر(ع) یاران خود را نیز به این مسئله ترغیب می‌کرد که روشنگری‌هایی داشته باشند. ممکن بود که اثر کوتاه‌مدت نداشته باشد، اما در بلندمدت و در طول تاریخ این اثرات را شاهد بودیم. در نقل‌ها داریم که دوازده نفر از افراد شاخص صحابه که برخی از آن‌ها عبارت بودند از ابوذر، مقداد، عمار، حذیفه ابن یمان، ذوالشهادتین و ابوایوب انصاری بود، هنگامی که ابوبکر روی منبر بود می‌خواستند وی را به زیر بکشند که حضرت امیر(ع) مانع شدند و مصلحت ندیدند و فرمودند تعداد شما اندک است و این کار هم به معنای اعلان جنگ تلقی می‌شود.

مدیرگروه تاریخ موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) گفت: در ادامه حضرت(ع) به یاران فرمودند در مسجد با ابوبکر به احتجاج برخیزند و در روایات داریم که فضائل علی(ع) را مطرح کردند و در نهایت هم ابوبکر مجبور به سکوت شد و نتوانست پاسخی بدهد، لذا عمر او را پایین آورد و سه روز به مسجد نرفتند، اما چند روز بعد با چندین هزار نفر از افراد مسلح در کوچه‌های مدینه به راه افتاد و با تهدید برای ابوبکر بیعت می‌گرفتند تا در نهایت موفق شدند او را بر مسند خلافت بنشانند.

جمع قرآن از سوی امام علی(ع)

وی با اشاره به دیگر اقدامات امام علی(ع) در این زمان تصریح کرد: یکی دیگر از اقدامات مهم امام(ع) تلاش برای حفظ اصالت قرآن بود که حضرت(ع) در همان روزهای آغازین بعد از رحلت رسول خدا(ص) به جمع قرآن پرداختند. البته نه به این معنا که قرآن در زمان پیامبر(ص) جمع نشده بود، چه اینکه در زمان پیامبر(ص) دستور کتابت قرآن صادر شده بود و قرآن را در اختیار داشتند، اما آن کاری که امام(ع) در این راستا انجام داد این بود که تفسیر و تاویل آیات را بیاورند.

این استاد حوزه و دانشگاه افزود: رسول خدا(ص) به حضرت امیر(ع) فرمودند که ای علی(ع) قرآن در خانه من و در کنار جایگاه استراحت من است، آن را بردار، جمع کن و سپس به امت عرضه کن. بنابراین،‌ اصل قرآن در زمان پیامبر(ص) جمع شده بود و حضرت(ع) تصمیم بر تبیین آن گرفتند و پس از رحلت رسول خدا(ص) جز برای نماز ردا به دوش نگرفتند و پس از گذشته یک هفته این مصحف بین دو جلد قرار گرفت. سپس ایشان این قرآن را به جمع صحابه آوردند که خلفا نیز بین آنها بودند که پس از دیدن این مصحف از قبول کردنش سر باز زدند.

وی در تشریح علل نپذیرفتن مصحف امیرمؤمنان(ع) بیان کرد: یکی از دلایلی که این قرآن را نپذیرفتند این بود که آیات اکمال دین و ولایت تبیین شده بود که علیه آنها تمام می‌شد. بنابراین گفتند که نیازی به این مصحف نداریم. حضرت امیر(ع) هم فرمودند دیگر این قرآن را نخواهید دید و طبق روایات این مصحف در حال حاضر در اختیار امام مهدی(عج) است و یکی از کارهایی که حضرت(عج) پس از ظهور انجام می‌دهند این است که این مصحف را عرضه می‌کنند و مردم به صورت مستقیم از آن بهره‌برداری می‌کنند.

آیا حضرت امیر(ع) با خلفا بیعت کرد؟

این استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به این پرسش که آیا حضرت امیر(ع) با خلفا بیعت کرد یا خیر؟ بیان کرد: دو بیعت وجود داشته است؛ یکی اجباری و یکی هم اکراهی. تفاوت بین اجبار و اکراه در این است که در اجبار تمام قوای جسمانی فرد هم محدود می‌شود، برای نمونه تصور کنید که کسی روزه است اما به زور دست و پای او را می‌گیرند و در دهانش آب می‌ریزند که اگر هم در این زمان آبی بنوشد از روی اجبار است. اما اکراه آنجایی است که فرد با اختیار خودش کاری را انجام می‌دهد اما به لحاظ قلبی راضی نیست؛ مثلا فرزندش را گروگان گرفته‌اند و مجبور است کاری که آنها می‌گویند انجام دهد. حضرت علی(ع) نیز یک بیعت اجباری دارد و یک بیعت اکراهی. بیعت اجباری برای زمانی است که به منزل وی هجوم بردند و جمعیت زیادی هم آمده بودند. حضرت(ع) به ظاهر توان مقابله با آنها را نداشت چون نیروی کافی در اختیار ایشان نبود. لذا ایشان را به مسجد آوردند و دستشان را به جبر به دست ابوبکر زدند تا بیعت کند. البته مردمی هم که این نحوه بیعت گرفتن را دیدند متوجه بودند که نمی‌شود روی آن حسابی باز کرد و اسم این کار را بیعت نگذاشتند.

وی با بیان اینکه مدتی بعد از این قضیه جریان ارتداد پیش آمد، تصریح کرد: مرتدانی که هنوز اسلام در قلبشان نفوذ نکرده بود،‌ با رحلت پیامبر(ص) ابراز خرسندی کردند و خوشحال بودند که می‌توانند به دوره جاهلیت بازگردند؛ لذا دست به شورش زدند و جنگ‌هایی به راه انداخته شد. معروف است که اینها تا نزدیکی مدینه هم رسیدند و از طرفی مردم هم از فراخوان ابوبکر برای مقابله با آنها استقبال نکردند و یکی از دلایل آنها این بود که حضرت امیر(ع) را همراه نمی‌دیدند، بنابراین، برای اینکه حضرت امیر(ع) مردم را برای جهاد آماده کند مجبور شد با ابوبکر بیعت کند تا به خلافت او رسمیت ببخشد تا از این طریق فتنه بالاتر دفع شود که این بیعت از روی اکراه بوده است.

جباری اظهار کرد: در مورد خلیفه دوم نیز مسئله از همین قرار بود و زمانی که عمر بدن رأی‌گیری و صرفا با انتساب ابوبکر بر مسند قدرت تکیه زد، حضرت امیر(ع) مجبور شد که از روی اجبار و اکراه با او بیعت کند و در حقیقت ایشان عَلَم مخالفت برنداشتند و ظاهر کار حضرت(ع)، بیعت بود. در مورد عثمان نیز شورایی شش نفره با قوانینی عجیب وضع شد که آنها را عمر انتخاب کرده بود و از ابتدا هم روشن بود که قرار است عثمان انتخاب شود و حضرت(ع) نیز بنای بیعت با عثمان را نداشت، اما به دلیل تهدید عبدالرحمن بن عوف که گفت بنا بر وصیت عمر مبنی بر اینکه اگر کسی بیعت نکند گردنش را می‌زنیم، مجبور شد که بیعت اکراهی را داشته باشد.

توجه به مصلحت‌ها؛ مهم‌ترین درس از سیره امام علی(ع)

این استاد حوزه و دانشگاه در پاسخ به این پرسش که مهم‌ترین درسی که اقدامات حضرت امیر(ع) برای جامعه امروز ما دارد چیست؟ گفت: مهم‌ترین درس بحث اهم و مهم کردن مسائل است. یعنی باید مصالح برتر حفظ شود و نباید در مقابل مصالح کلان و برتر به نگاه‌های شخصی توجه کرد. همچنین اگر حضرت امیر(ع) به هر قیمتی به دنبال رسیدن به حکومت بود می‌توانست از ابزار باطل هم استفاده کند اما به دنبال این حربه‌ها نبود. حضرت(ع) در مورد معاویه فرمود که به خدا سوگند که معاویه از من زیرک‌تر نیست و من بهتر از او هستم اما او اهل فریب و خدعه و ناجوانمردی است.

جباری بیان کرد: بنابراین، حضرت امیر(ع) بر اساس مبانی و اصول حق حرکت می‌کند و به دنبال حفظ اصل دین است و همواره تحلیل می‌کند که کجا باید کوتاه آمدیا در چه مواردی باید جنگ کرد. بنابراین، عمر علی(ع) گاه به سکوت مدبرانه و گاهی به جنگ گذشته که هر دو شیوه برای حفظ اسلام بوده است. در مقابل سکوت مدبرانه داشت و این سکوت هرگز انفعالی نبود و در زمانی که باید به نبرد می‌پرداخت هم اقدام به جنگ کرد و در مقابل اهل جمل و صفین و خوارج ایستاد و حتی آخرین خطبه حضرت(ع) نیز در مورد دعوت به جهاد است.

منبع :ایکنا
خبرگزاری فارس :
خبرگزاری ایکنا :
خبرگزاری ایرنا :