مبانى فقه‏ الحديثى آية الله ميرزا مهدى اصفهانى (1) - صفحه 33

كاستى هاى آن را مى پذيرد.و دست خوانندگان دقيق و صاحب نظر را به گرمى خواهد فشرد، كه در تكميل و اصلاح اين سلسله مباحث بكوشند و باب گفتگوى علمى را در اين خصوص ـ با رعايت مبانى و آداب صحيح ـگشوده بدارند.
والحمدلله ربّ العالمين

گفتار اول: تبيين مبانى اصولى واخبارى

تاريخ شيعه را از لحاظ حضور مستمر و هدايت مستقيم امامان دوازده گانه، به دو مرحله مى توان تقسيم كرد:
- دوره اول: زمانى است كه امامان شيعه به گونه كاملاً محسوس ومستقيم، هدايت علمى ومعنوى جامعه شيعى بلكه جامعه اسلامى را برعهده داشتند، و با رهنمودهاى كامل و سرنوشت ساز خويش، مانع از انحراف هاى اساسى اين جامعه بنيان گذارى شده توسط پيامبر گرامى اسلام شده اند. نمونه هايى از اين هدايت هاى اساسى را در زندگانى امامان بزرگوار شيعه ـ از زمان حضرت على تا زمان حضرت امام حسن عسكـرى عليهم السلام ـ مشاهده مى كنيم كه مجالى براى ذكر نمونه ها وجود ندارد و بيان نمونه ها خود رساله مستقلى را مى طلبد.
- دوره دوم: در اين دوره كه با غيبت كبراى امام عصر عجل الله تعالى فرجه آغاز مى شود، به گونه اى ديگر، امام هدايت جامعه را برعهده دارند وعهده دار برخى مناصب امام معصوم بر فقيهان آگاه بر احكام شرعى است. اين وظيفه برعهده مجتهدان نيست. چه تفاوتى بين فقيه و مجتهد وجود دارد؟ اعتقاد صحيح آن است كه بگوييم بين اين دو مقام و رتبه تفاوت هايى وجود دارد، از جمله آن كه وقتى مى گوييم «مجتهد»، منظور از اين اجتهاد چيست؟ آيا اين اجتهاد بايد بالقوه باشد يا بالفعل؟ مجتهد بايد ملكه اجتهاد داشته باشد يا وجود علم كفايت مى كند؟ به نظر ما، موضوع ومحور مورد بحث روايات شيعه، فقيهان هستند و نه مجتهدان. ۱

1.ـ شايد مرحوم اصفهانى به اين دليل از لفظ فقه به جاى كلمه اجتهاد استفاده مى كنند كه پس از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله «نوعى اجتهاد مبتنى بر رأى در ميان صحابيان پديد آمد كه گسترشى روز افزون يافت واهميتى فراوان كسب كرد، اين اجتهاد به خاطر آن كه از راى ونظر شخصى ومبانى عقلى سرچشمه گرفته بود فقه را از مسير اصلى آن منحرف كرد و موجب نابسامانى هايى گرديد. گاه اهل سنت براى موجّه جلوه دادن اين نوع اجتهاد - چنانچه شهرستانى در ملل ونحل وابن قيم جوزيه در اعلام الموقعين نوشته اند - چنين مى گويند: نصوص متناهى هستند و وقايع اتفاقيه نامتناهى. محدود ومتناهى، چگونه مى تواند پاسخگوى نامحدود باشد؟ على رغم اين نظر، از امامان بزرگوار عليهم السلام رسيده كه هيچ حكمى را خداى متعال فروگذار نكرده است. آيات و قواعد و كليات و اصولى كه در دست داريم، همه نيازهاى حقوقى و فقهى ما را تكافو مى كند و نوبت به اجتهاد به رأى نمى رسد. و شاگردان ائمه وفقهاى صدر اول در باره بى مايگى و بى پايگى اين اجتهاد كتابها پرداخته اند... [ر. ك. مبادى فقه و اصول ، دكتر على رضا فيض ، ص ۱۴۹ به بعد]. در دوران امامان بزرگوار به جاى كلمه اجتهاد كه از نظر آنان مترادف قول وسليقه شخصى بود از كلمه افتاء و فتوا استفاده مى شده است. مثلاً حضرت صادق عليه السلام به ابان بن تغلب مى فرمايند: «اجلس فى مسجدالمدينه وافت الناس فانى احب ان ارى فى شيعتى مثلك: در مسجد مدينه بنشين و به مردم فتوا بده زيرا من دوست درام كه همانند تو را در شيعيان و ياوران خودم ببينم (ر. ك كافى ، ج ۱ ، ص ۵۹ ؛ مبانى استنباط حقوق اسلامى ، دكتر ابوالحسن محمدى ، ص ۶) كه در آنجادو گونه اجتهاد مطرح گرديده، اجتهاد مذموم وناپسند و اجتهاد مقبول و پسنديده شرع. اجتهادى كه هم اكنون در بين شيعه رواج دارد از همين قسم اجتهاد مقبول وصحيح مى باشد. پس بايد به سير تاريخى كلمه اجتهاد توجه داشت.

صفحه از 46