مبانى فقه‏ الحديثى آية الله ميرزا مهدى اصفهانى (1) - صفحه 42

اجتهاد به اين معنى و مفهومى كه بيان شد نتيجه و محصولى سخت است كه با دشوارى زيادى بدست مى آيد و شايد اصلاً دست ندهد زيرا فروع فقهى بسيارند و نهايت ندارند. بنابراين دانشمندان علم اصول رضوان الله عليهم درباره مناصب و مقاماتى كه مجتهدان از نظر علمى دارند،بحث و گفتگو مى كنند كه آيا اين مقام و منصب علمى بايد براى وى بالفعل حاصل باشد يا خير، يا فقط داشتن ملكه اجتهاد كفايت مى كند. و اين فعليّت علمى همان استنباط قواعد و دانستن حكم از روى ادله شرعى و انشعاب فروع از اصول مى باشد . منظور از ملكه اجتهاد، قوه و قدرتى است كه شخص با تمرين بدست مى آورد تا هرگاه خواست حكمى را بداند يا دست به استنباط قاعده اى بزند و يا فرعى را منشعب سازد و تفريع كند، اين توان را دارا باشد .بنابراين يكى از سخنان اصوليان اين بوده است كه شخص بايد ملكه اجتهاد و قدرت استنباط داشته باشد نه فعليت آن، زيرا كه بدست آوردن اين فعليت بسيار سخت و بلكه محال است و براى هيچ كس بدست نمى آيد.
بحث ديگرى كه در همين ارتباط و بعد از موضوع فوق مطرح مى شود، آن است كه مجتهد مطلق و مجتهد متجزى كيست و اجتهاد مطلق و متجزى كدام است؟
به اين سوال چنين پاسخ داده اند كه مجتهد مطلق توانايى كامل براى بدست آوردن تمامى احكام شرعى را دارد و تمامى اين ملكه براى وى حاصل است، در حالى كه مجتهد متجزى اين قدرت و ملكه علمى را در دستيابى به تمامى مسائل و احكام شرعى ندارد و فقط در برخى موارد اين قدرت برايش حاصل است.
در مرحله بعد اين سؤال پيدا مى شود كه چگونه مى توان به اين ملكه وقدرت دست يافت؟ آيا حصول آن متوقف بر يادگرفتن علم اصول است يا علم ادبيات، همان گونه كه عده اى گفته اند؛ و يا بايد مسايل كلامى و يامسايل عامه فلسفى را آموخت تا بدين ملكه توان دست يازيد همان گونه كه عده اى ديگر نيز چنين گفته اند.
به هرحال نزد اصحاب اماميه بحث اجتهاد و مجتهد به همين گونه كه توضيح داديم رواج داشته و بحثى روا و جايز بوده و عده اى فقيه وعده اى مجتهد وجود داشته اند. البته بين فقاهت و اجتهاد ـ همان گونه كه برخى بزرگان بدين فرق اشاره داشته اند ـ تفاوت

صفحه از 46